در اینبخش بیوگرافی سجاد افشاریان بازیگر، نویسنده، شاعر و کارگردان محبوب اینروزها را مرور میکنیم. سجاد افشاریان همچنین یک طنزپرداز ماهر اسـت، او نویسندگی برنامه محبوب خندوانه با اجرای رامبد جوان را بر عهده داشته، سجاد افشاریان اینروزها در سریال برادرجان ایفای نقش می کند و توانسته نظر مثبت مردم رابه دست آورد، در ادامه با پارس ناز همراه باشید تا بیشتر با او آشنا شویم.
سجاد افشاریان متولد 31 / 1 / 1364 میباشد
سجاد افشاریان آخرین روز فروردین 1364 بدنیا آمد. خانواده او خانوادهاي فرهنگی اسـت. مادرش مدیر مدرسه و پدرش معلم بود. او د ومین بچه خانواده اسـت و یک خواهر بزرگتر و البته برادری کوچک تر از خودش دارد. خانواد افشاریان ساکن شیراز بودند و البته مدتی هم در زمان جنگ در مهاباد زندگی کردند.
سجاد در محیطی آرام پرورش یافت. او دراین باره گفته اسـت: عکسی کـه از عروسی مادرم و پدرم داریم در زمان جنگ اسـت. مادر و پدرم در دوران جنگ در مهاباد معلم بودند. برای دل خودشان و براساس اعتقاداتشان زندگی کردند و بـه مـا هم همین آزادگی را یاد دادند؛ بهمین خاطر برای مـن بسیاربسیار قابل احترام هستند و همیشه سعی می کنم قدردانشان باشم و بر دستانشان بـه مهر بوسه زنم.
این آرامش در 6 سالگی سجاد با یک حادثه کمی بـه هم خورد. این حادثه یک تصادف رانندگی بود کـه باعث شد دو کتف و پای چپ سجاد بشکند و بـهشدت آسیب ببیند. طوریكه عوارض آن حادثه هنوز هم با او هست. سجاد هنوز کودک بود کـه احساس کرد بـه هنر علاقهمند اسـت با این حال وقتی نوبت بـه انتخاب رشته در دبیرستان رسید او ریاضی فیزیک را انتخاب کرد اما هنر را فراموش نکرد.
سجاد در همان دوران دبیرستان در شیراز فیلمسازی را شروع کرد و بـه انجمن سینمای جوان رفت. او 18 ساله بود کـه یک سریال 18 قسمتی برای تلویزیون شیراز نوشت. سجاد افشاریان پلههـای موفقیت را خیلی زود طی کرد. او هنوز 20 ساله نشده بود کـه بـهعنوان داور جشنواره رشد انتخاب شد ودر 22 سالگی جزو نویسندگان سریال شمس العماره بـه کارگردانی سامان مقدم بود.
او درباره فعالیتش در آن دوران گفته اسـت: دبیرستان کـه بودم فیلمسازی را شروع کردم. بـه شکل جدی فیلم کوتاه میساختم و بعدش هم بـه سینمای جوان رفتم. هم زمان با آن تئاتر کار می کردم. این شانس را آوردم کـه از دوره راهنمایی معلم تئاتر داشتیم. آن موقع بـه عشق این کـه یکدفعه وسط کلاس بیایند و بگویند بچههـای گروه تئاتر بیایند بیرون، خیلیهـایمان دراین گروهها فعال بودیم اما مـن واقعا انگیزه عجیبی برای اینکار داشتم.
اتودی کـه بـه مـن دادند تا بازی کنم، واقعا گریه کردم؛ طوریكه معلم تئاتر فکر می کرد آن هم جزء بازیام اسـت. ادامه دادم و حتی در ۲۰سالگی داور جشنواره رشد شدم اما از زمانی کـه تئاتر رابه صورت حرفهايتر دنبال کردم، بحث تئاتر بـه حدی حالم را خوب کرد کـه از فیلمسازی دور شدم. سجاد برای دانشگاه رشته ادبیات نمایشی را انتخاب کرد ودر دانشگاه آزاد بوشهر درس خواند.
او دراین باره گفته اسـت: مـن تا پیشدانشگاهی ریاضی خواندم و بعد در دانشگاه ادبیات نمایشی خواندم. زمانی کـه میخواستم از ریاضی بـه سمت نمایش بروم با مخالفت خیلی جدی خانوادهام مواجه شدم چون نگرانی معمول هر پدر و مادری اسـت کـه مثلاً فرزندشان می خواهد مهاجرت کند و برود تهران کـه چـه اتفاقی بیفتد؟ یا این کـه مگر میشود از هنر پول درآورد؟ بـه هرحال هر انچه کـه بود مخالف بودند.
آن ها دوست داشتند مـن مهندس شوم. زمانی کـه مـن بدنیا آمدم مادرم گفته بود خدایا شکرت یک طلبه بـه مـن دادی. بعد ها بـه مـن گفت دوست داشتم تـو باقیات صالحات شوی اما نشدی. خانوادهام بـهشدت مذهبیاند. افشاریان نکته جالی را تعریف می کند و میگوید: ۱۴ سال اسـت کـه کار تئاتر می کنم اما یک بار پدر و مادرم پایشان را در آن سالنها نگذاشتهاند؛ چـه در شیراز و چـه در تهران.
هروقت والدین بچههـای دیگر برای تماشای کار میآمدند کار رابه انها تقدیم میکردم چون حس خوبی میگرفتم؛ انگار والدین خودم هستند. انها علاقهاي نداشتند و مـن هم اصراری نداشتم. سینما و تئاتر تنها علایق این جوان نبود و او موسیقی را هم دوست داشت و هنوز هم دارد ودر این زمینه نیز فعال اسـت.
شهرت سجاد افشاریان وقتی بـه اوج خودش رسید کـه درسال 93 بعنوان نویسنده وارد گروه خندوانه شد ودر بخشهـای مختلف برنامه و طراح سوالات از مهمانان و ایده پردازی ها گفتاری برنامه، بسیار موفق عمل کرد و سرپرست نویسندگان در خندوانه شد. ببینندگان خندوانه وی را در مسابقه استندآپ کمدی کـه میان حرفهايها برگزار شد دیدند. افشاریان دراین مسابقه بـه مهران غفوریان باخت و حذف شد.
سجاد افشاریان مدت هاست بـه همراه پگاه آهنگرانی مجموعه فرهنگی چند منظوره بـه نام آپ آرت مان راه اندازی کرده کـه در آن کارگاه هـای مختلفی را برگزار میکنند. او همچنین مدیر هنری گروه موسیقی بمانی اسـت. سجاد افشاریان درباره شهرتش گفته اسـت:راستش شهرت مـن اصلا یکشبه نبود. این جا قصههـای هزار و یکشبی زیاد اتفاق میافتد.
مثلاً هزار شب کار می کنید و یک شب آن اتفاق میافتد؛ البته بـه شرطی کـه هزار شب قبل ازآن ماجرا، درست کار کرده باشید. این اتفاق واقعا یکشبه نبود؛ نزدیک بـه ۱۴سالی می شود کـه در زمینههـای هنری فعالیت میکنم. او درباره اینکه چرا تئاتر را انتخاب کرد بـه زندگی ایدهآل گفته اسـت: راستش دغدغه مـن بازیگری صرف نبود. از روزی کـه شروع کردم بعنوان نویسنده و کارگردان هم فعالیت داشتم.
حتی زمانی کـه فیلم کوتاه میساختم در ۱۸ سالگی مجموعهاي ۱۸ قسمتی را برای تلویزیون شیراز ساختم. مـن متولد ۶۴ هستم، در ۲۲ سالگی جزو نویسندگان مجموعه «شمسالعماره» سامان مقدم بودم. آنجا برای نویسندگی پولی بـه مـن دادند کـه دوبرابر کل تئاترهایی بود کـه در زندگیام کار کرده بودم. دغدغهام تئاتر بود چون هنر بیواسطهاي اسـت. کشف و شهود این مدیوم را دوست دارم.
اگر دراین زمینه کار موفقی دارم بـه این خاطر اسـت کـه قبل از نوشتن متن بـه سوالات بسیاری برای خودم پاسخ می دهم؛ این کـه مثلاً چرا میخواهم آنرا اجرا کنم یا در چـه سالی می خواهم آنرا روی صحنه ببرم و اصلا نیاز اجرای آن چیست. این باعث می شود اول از هر چیزی نگاهی جامعهشناختی بـه زمان حال خودم داشته باشم؛ ضمن آنکه در تصویر معادلاتی وجوددارد کـه اگر بـه آن ها تن دهید همه یچیزتان در تئاتر از دست می رود.
سجاد افشاریان برخلاف تصویری کـه از او در ذهنها نقش بسته فقط کمدی کار نکرده او گفته اسـت: اتفاقا مـن با کار جدی شروع کردم. فیلمی بازی کردم بـه نام «حبیبآقا» ساخته محمد حمزهاي کـه بخاطر آن در جشنواره شهر کاندیدای نقش اول شدم کـه با تقدیر از مـن شهاب حسینی جایزه را گرفت؛ نقشی کاملا جدی در فیلمی تلخ. افشاری درباره برنامه خندوانه هم گفته اسـت:
خندوانه از همان نطفه شکل گیریاش وارد زندگی مـن شد. درست از فصل اول و زمانیکـه طرح کامل آن توسط رامبد جوان عزیز ریخته شد. مدل مـن اینطوری اسـت یا کاری را قبول نمی کنم یا وقتی قبول کردم آن رابا تمام ایمان و اعتقادم انجام می دهم. قطعا هم کار سختی اسـت؛ مثلاً اگر ۲۰۰ قسمت برنامه داریم در طی این چند ماه استندبای پروژه هستیم.
گاهی اوقات بوده کـه ساعت پنج ضبط شروع میشود اما تازه همان لحظه میفهمیم چـه کسی مهمان برنامه اسـت. مـن باید بـه سرعت معرفی مهمان را بنویسم و طراحی سوال کـه تا حدودی مسیر مصاحبه را جهتدهی میکند. برنامه خندوانه بـه شکلی اسـت کـه در آن کلی مناسبتهـای اجتماعی مطرح میشود. سعی مـا بر این اسـت کـه در پلاتوهایی از منظر دیگری بـه این مناسبتها وارد شویم.
بـهواقع خود رامبد جوان صاحب نگاه مولف اسـت؛ بـه این معنا کـه جامعهشناسی بسیار قویاي دارد، بسیار باسواد اسـت و همینطور در تمامی شاخههـای هنرهـای نمایشی متخصص اسـت. حالا بـه اینها قدرت اجرا را هم اضافه کنید؛ پس بی شک برنامهاي مثل خندوانه می تواند بدون نویسنده روی آنتن برود؛ حالا اگر در تیتراژ نامی از نویسنده برده میشود، نشان از نبوغ، اعتماد و خاطرجمعی رامبد دارد.
در پایان هم مروری داریم بر صفحه اینستاگرامی آقای سجاد افشاریان و از زاویه نزدیک تری با او آشنا میشویم. سجاد افشاریان نزدیک بـه 200 هزار فالوور در صفحه خود دارد.
او درباره این عکس نوشته: با جانانِ برادر چاوش و حنيف
او درباره این عکس نوشته: مـن فكر مى كنم. دُچار كلمه ىِ بسيار عاشقانه ايه و مـا بـه جادوى تـو دچاريم كه تـو آيه ىِ خدايى بـه بهشت شدن ارديبهشت ، بـه مُبارك شدن باهار. بودنت مُباركمون آقاى نعمت الله ، رفيق ، برادرجان ام سعيد.
او درباره این عکس نوشته
زيبا بود
ادله ى ِ ابتدايى عشق
مـن و تيله ىِ چشمهاش تنها كه مى شديم
عشق با حرير لَختِ موهاش خُنكا مى شد
بـه حُرمِ خلوتِ گُر گرفته ىِ آغوشم
باد بـه كوبه بكوب پشت قلبم مى ايستاد
و مـن لا بـه لاى طلايى هاى | مى دويدم |
لابه لاى طلايى هاى آفتاب خورده ىِ | مى پريدم با باد |
لابه لاى طلايى هاى آفتاب خورده ىِ گندمزار موهاش
پرواز مى كردم، نفس گير زيبا بود، حتى حالا
كه لب هاش ترك دارد و مثل قرصِ ماه ِ آسمانِ روز
چشم هايش رابه مـن و آفتاب باز نمى كند
كاشتمش …
| سجاد افشاريان |
او درباره این عکس نوشته: ولی زمستونا .. زمستون عین بازی برگشته واسه مـن .. باید جبران کنم .. شده تابستون سه تا خوردم چهار تا خوردم همش از جیب خوردم .. ولی مثل ا لان کـه زمستومه جبران کردم ..
بـه ساختمان برج نيمه كاره اى كه با نور پروژكتورها روشن شده نگاه مى كند نگاه لامصب پول شب وُ روز مى كنه ، اينا از كجا ميارن كه مـا نمى تونيم بياريم ، ارث پدريه يا … چاوش: جربزه اسـت. لبوفروش: فقط ؟! نگاه و نگاه
او درباره این عکس نوشته: حاج خانم مادر معلم فيلسوفه، مادر سجاد؛ درود عليكم. ارادت. از فردا ، در حالي كه چاي دوم بعد از افطار رو نوش جان مي كني، سريالي بـه نام برادر جان پخش خواهد شد. اسمش برادر جان هست.
سجاد يكي از نقش هـای اصلي برادر جان هست. دو يا سه بار تكرار هم داره. در طول روز و روزه داري، هر گاه دلتنگي سجاد تشنه گي ماه مبارك و تلخي احتمالي اطراف مكدرتون كرد، تكرار برادر جان رو هم ببينيد و با خبر باشيد سجاد برادر سعيد اسـت و سعيد برادر سجاد . فداي شـما و همه ی مادران اين خاك پاك.
او درباره این عکس نوشته: تقريبـا شبانـه روزى و سختــ سـر ضبطيم و همگى بـى اندازه براى شروع اينــ پروژه هيجـان داريـم.
او درباره این عکس نوشته:
با مـن رجوع کن?
بگذار پر شوم
از قطره هـای کوچک باران
از قلب هـای رشد نکرده
از حجم کودکان بدنیا نیامده
بگذار پر شوم
شاید کـه عشق مـن
گهواره تولد عیسی دیگری باشد
فروغ فرخزاد
او درباره این عکس نوشته: ?? برادر كاكلش آتش فشونه