پارس ناز پورتال

رسم تجاوز و همخوابی با دختران باکره در مالاوی

رسم تجاوز و همخوابی با دختران باکره در مالاوی

رسم تجاوز و همخوابي با دختران باکره در مالاوي

در برخي از کشورهاي دنيا دختران وقتي به سن بلوغ مي رسند بايد باکرگي خود را از دست برهند تا پرده بکارتي وجود نداشته باشد. يکي از مشکلات اجتماعي کشور مالاوي تجاوز به دختران باکره است که در اين اقدام زشت پرده دختر باکره را پاره و او را زن مي کنند.

 

بي شک در هيچ کجاي دنيا تجاوز به دختران مورد تاييد انسانيت نمي باشد و هيچ انساني حاضر به درد تحمل تجاوز به دختر نيست .سنتي عجيب در کشور مالاوي همه را شگفت زده کرده است و اين رسم تجاوز به دختران براي از بين بردن باکرگي دختر است .

 

رسم تجاوز به دختران باکره با اطلاع خانواد ها و پيرهاي محل صورت ميگيرد اما خود دختران از اينکه قرار است چه بلايي بر سرشان بيايد هيچ اطلاعي ندارند .در ماه ژوئيه گزارشي از يک مرد اهل مالاوي براي آغاز “نوعي مراسم آييني جنسي” منتشر شد.

 

چندي بعد يک زن به نام ناتاشا آني تونتولا Natasha Annie Tonthola با بي بي سي تماس گرفت تا روايتش از آن ماجرا را بازگو کند. ناتاشا کمپيني براي محافظت از حقوق زنان و دختران ايجاد کرده است.

 

در زير داستان زندگي ناتاشا آني تونتولا را ميخوانيد :

رسم تجاوز و همخوابی با دختران باکره در مالاوی

ناتاشا آني تونتولا دختري که مورد تجاوز قرار گرفت

 

من فرزند ارشد خانواده هستم و در روستايي در نواحي مرکزي مالاوي در حوالي ليلونگي، پايتخت، زندگي مي‌کنم.به ما گفته شده بود که قرار است در مورد “زنانگي” بياموزيم و راستش را بخواهيد من هم مشتاق شده بودم. البته تمام دخترها به همين شکل بودند.

 

روز آخر، يکي از زنان مسن گفت که به آخر فرآيند رسيده‌ايم. او گفت که يک «کفتار» دارد براي ملاقات ما به اينجا مي‌آيد و چند لحظه بعد دوباره گفت: «نگران نباشيد. در مورد حيوان صحبت نمي‌کنم. دارم در مورد يک مرد صحبت مي‌کنم.»

 

اما خب ما واقعا نمي‌دانستيم که منظور از کفتار چيست و براي چه کاري به اينجا مي‌آيد. آن‌ها به کسي نگفتند که کفتار براي برقراري رابطه جنسي به اينجا مي‌آيد!به هر کس يک تکه پارچه داده بودند و گفتند که آن را روي زمين پهن کنند. به ما گفتند که وقتش رسيده تا نحوه تعامل و رفتار با مردان را ياد بگيريم تا در آينده بتوانيم از پس شوهرمان بربياييم. چشم‌هايمان را بستند.

 

نبايد طوري نشان دهيد که فکر کنند ترسيده‌ايد؛ حتي نبايد طوري وانمود کنيد که فکر کنند نمي‌دانيد قرار است چه رخ دهد!کفتار وارد اتاق مي‌شود؛ کارش را انجام مي‌دهد و مي‌رود. هيچ کس نبايد بپرسد که آن مرد کيست! فقط سالخورده‌ها مي‌دانند. همه ما جوان بوديم و مقاومت مي‌کرديم، اما آن مرد از زورش استفاده مي‌کرد.سپس آن زن مسن وارد شد و گفت: «تبريک مي‌گويم. شما ديگر زن هستيد.

رسم تجاوز و همخوابی با دختران باکره در مالاوی

مالاوي

 

سنت يا اشتباه؟
بسياري از دختران اين منطقه فکر مي‌کنند که هيچ مشکلي وجود ندارد زيرا “سنت” چنين حکم مي‌کند. به نظرم دختران اينجا به نوعي شستشوي مغزي شده‌اند. در ضمن چند دختر به خاطر سنت انجام شده توسط کفتار باردار شدند.

 

وقتي به خانه برگشتيم، به ما اجازه ندادند تا با دختراني که قبلا در اين مراسم حضور داشتند بازي يا صحبت کنيم. حتي اجازه نداشتم به خواهر کوچکترم بگويم که چه اتفاقي برايمان رخ داد. دختران اين منطقه پيش از موعد معمول وارد سن بلوغ مي‌شوند و عادت ماهانه را هم زودتر تجربه مي‌کنند. به همين خاطر، اين مراسم ديگر براي دختران سنين پايين‌تر (مثل 10 يا 11 ساله) نيز برگزار مي‌شود.

 

پس از آن مراسم و يک سنت عجيب ديگر
پس از آن مراسم، زندگي من بدتر شد. سال بعد پدرم فوت شد. او افسر پليس بود. اينجا سنتي به نام «به ارث بردن همسر» وجود دارد که بر اساس آن، برادر مردي که فوت شده بايد با بيوه برادرش ازدواج کند تا خانواده متلاشي نشود. اما برادرم از پيروي از آن سنت سر باز زد.

 

سپس به آفريقاي جنوبي مهاجرت کرديم، زيرا مادرم يک رگش به آنجا برمي‌گردد. دايي من ما را دعوت کرد تا به آفريقاي جنوبي برويم و همه چيز را از نو شروع کنيم. مادرم و من سرکار مي‌رفتيم تا يک لقمه بخور نميري دربياوريم.

 

من حتي در مورد سنم دروغ گفتم تا در يک سالن زيبايي و سپس در يک آشپزخانه مشغول به کار شوم. حتي خانه‌داري هم کردم، اما عليرغم کار زياد نمي‌توانستيم خرج مدرسه را دربياوريم و پس‌اندازي کنيم.

رسم تجاوز و همخوابی با دختران باکره در مالاوی

تجاوز به دختران باکره

 

تن دادن به ازدواج اجباري
از طريق يکي از خويشاوندانمان در مالاوي متوجه شدم که مردي حاضر است خرج تحصيلاتم را به شرطي که با او ازدواج کنم، بدهد. تازه داشت 16 سالم مي‌شد و اصلا قصد نداشتم که در سن پايين ازدواج کنم. مادرم هم راضي به اين کار نبود. از طرفي هم واقعا مصمم بودم تا درسم را تمام کنم ولي نگران خواهر و برادران و مادرم بودم؛

 

مادرم به شدت کار مي‌کرد و همين مسئله سلامت او را تحت تاثير قرار داده بود. به همين دليل به آن پيشنهاد پاسخ مثبت دادم و همگي به مالاوي بازگشتيم.ما به شکل سنتي ازدواج کرديم. آن مرد خرج دوره راهنمايي من و همچنين تمام خرج خانواده‌ام را پرداخت مي‌‎کرد.

 

او 15 سال از من بزرگتر بود. مردي تحصيل‌کرده و تاجري موفق بود اما سو استفاده فيزيکي نيز مي‌کرد. او هميشه مرا کتک مي‌زد و هنوز جاي زخم روي بدنم مانده است.در 17 سالگي باردار شدم و خوشبختانه پيش از تولد دخترم توانستم امتحاناتم را بدهم. شوهرم هنوز مرا کتک مي‌زد و بچه‌ام هم نزديک بود سقط شود.

 

علاوه بر آن، تمام آن دوراني که ما زن و شوهر بوديم، او با ديگران نيز رابطه داشت. خيلي شکست‌خورده شده بودم. اين زندگي اصلا آن طوري نبود که مي‌خواستم و از طرفي مي‌دانستم شوهرم به اين دليل اين کارها را مي‌کنم که من ضعيف و آسيب‌پذير هستم. کسي را هم نداشتم که به دادم برسد؛ بدجوري گير افتاده بودم.

 

دايي، ناجي دوباره زندگي من
در همين حين بود که دوباره دايي‌ام به کمکمان آمد. او مي‌دانست که به مد و فشن علاقه دارم. به همين دليل ترتيبي داد تا در يک دوره طراحي مد ثبت‌نام کنم.شوهرم هميشه به من مي‌گفت که اگر ترکش کنم، دنبالم خواهم آمد و مرا خواهد کشت. بنابراين مجبور شدم به او دروغ بگويم.

 

به شوهرم گفتم: «يکي دو هفته‌اي برمي‌گردم.» اما واقعا برنگشتم. در عوض آن دوره طراحي مد را گذراندم و با کار در يک رستوران خرج خودم را درمي‌آوردم.»در آخر نيز به مالاوي برگشتم و کارهاي طراحي لباس افراد مهم را انجام مي‌دادم. در آن حين خودم هم رستوران زدم، زيرا به آشپزي علاقه بسيار زيادي دارم؛ در حقيقت با آشپزي به شکلي خودم را درمان مي‌کنم.

 

البته يک نهاد اجتماعي هم تاسيس کردم که وظايف متنوعي را در برمي‌گرفت: از نگه داشتن دختران در مدرسه با غلبه بر ازدواجِ پيش از موعد گرفته تا آگاهي دادن به مردم در مورد سنت‌ها و آيين‌ها، از جمله در مورد کفتارها. نهاد من حتي پيرامون آگاهي دادن به جامعه در مورد HIV، بارداري ناخواسته و سلامت مولد نيز فعاليت مي‌کرد.

 

شوهرم نزديک بود مرا بکشد!
بعد از آن همه مدت، مشکلاتم با شوهرم تمام نشده بود. وقتي او فهميد که به مالاوي برگشته‌ام مدام مرا تعقيب مي‌کرد و مي‌گفت: «اگر قرار نبايد مال من باشي، اجازه نمي‌دهم مال کس ديگري هم باشي.»يک روز به خانه‌اي که در آن زندگي مي‌کردم، آمد. نمي‌دانم چطور آدرسم را گير آورده بود، اما چون ديدم آرام است اجازه دادم وارد خانه شود. گفت که قصد داشته من و دخترش را ببيند.

 

دخترمان آن موقع 3 سالش بود. او به من گفت که عاشقم است و بابت اتفاقات گذشته شرمنده است و حالا تغيير کرده است.او گفت: «ما هنوز هم زن و شوهريم و خيلي به تو کمک کرده‌ام. اگر به خاطر کمک‌هاي آن دوران من به تو و خانواده‌ات نبود، الان اين جايگاه را نداشتي. تو بهم بدهکاري.»

 

ولي من به او گفتم: «مارگزيده‌ از ريسمان‌ سياه و سفيد هم مي‌ترسه.»تصميم خودم را گرفته بودم و حاضر نبودم به هيچ وجه مجدد با او زندگي کنم. او بلافاصله فرياد کشيد و به سمت اشياء پرتاب کرد. سپس در حالي که هنوز دخترم روي پاي نشسته بود، گردن را تا مرز خفگي فشار داد. اگر همسايه صدايم را نمي‌شنيدند،

 

قطعا مرا کشته بود. عليه او هيچ شکايتي تنظيم نکردم. دلم نمي‌خواست موضوع را علني کنم چرا که همه قبل از آن به اندازه کافي مي‌دانستند. اما از دادگاه درخواست حکمي کردم که او تعهد بدهد که سمتم نيايد.

رسم تجاوز و همخوابی با دختران باکره در مالاوی

ناتاشا آني تونتولا

 

واکنش‌ها در قبال ترک آن سنت اشتباه
در تمام اين مدت نگران مسئله‌اي بودم: اينکه تمام اين بلاهايي که سر من آمد سر دختران ديگر نيز خواهد آمد. نهاد اجتماعي که تاسيس کرده بودم، همچنان به کارش يعني آگاهي بخشي اجتماعي ادامه داد اما کنار زدن چنين رسومي مانند کفتارها و به ارث بردن همسر کار دشواري است.

 

حتي برخي به ما مي‌گفتند: «اينکه شما تحصيل‌کرده هستيد به آن معنا نيست که به ما بگوييد چه کار کنيم و چه کار نکنيم. اين رسوم از دوران بسيار کهن در ما رواج داشته و هيچ آسيبي نيز نرسانده است.»اما برخي از ريش‌سفيدان و رهبران مذهبيِ مناطق حرفمان را پذيرفتند و مانع اجراي اين کار در روستايشان شدند.

 

محدوديت‌هاي ديگر دختران
در آن نهاد به موانع ديگري که دختران در مدارس با آن مواجه هستند، پي بردم. اگر خانواده‌ها دچار مشکلات مالي شوند، آن‌ها امکانات تحصيل پسرانشان را فراهم مي‌آورند. اگر دختري ترک تحصيل کند، فورا او را شوهر مي‌دهند.
در سال 2011 تصميم گرفتم

 

تا آن نهاد اجتماعي را به طور رسمي افتتاح کنم: بنياد “ماما آفريکا تراست.” اميدوارم در آينده بتوانيم بر «قربانيان کفتارها، خشونت جنسيتي و انواع ديگر مشکلات و چالش‌هاي اجتماعي” غلبه کنيم. کار دشواري است، اما اميدوارم.

 

مطالب مرتبط :

اين مرد به دوستانش گفت در حمام به زنش تجاوز جنسي کنند

تعرض جنسي 8 مرد همزمان به دختر 17 ساله

صدف طاهريان با درخواست رابطه هاي جنسي مواجه شد

ازدواج دختر 8 ساله و مرگ بخاطر فشار رابطه جنسي

تجاوز جنسي خواننده معروف به دختر در کلاس موسيقي

دختري که 4 سال با پدرش همخوابي مي کرد