اگر میخواهید در امر رهبری موفق باشید می توانید طبق راهکارهای زیر عمل کنید تا بتوانید مجموعه تحت رهبری تان را گسترش دهید. آیا تابهحال با خود اندیشیدهاید که رهبران بزرگ چه ویژگیهایي دارند؟ این سوالی قدیمی است که رهبران و محققان همواره تلاش کردهاند تا پاسخی برای آن بیابند.
ویژگیهاي زیادی را می توان برای یک رهبر ذکر کرد که یکی از مهمترین آنها مقبولیت عمومی است. دراین مقاله 6 نشانهاي که از وجود مهارتهاي رهبری دریک شخص خبر میدهند را برای شما ذکر خواهیم کرد. شما با مطالعه این نشانهها می توانید بفهمید که آیا ویژگیهاي رهبری در شما وجوددارد یا خیر.
1. انها فرضیات خود رابه چالش می کشند
رهبران بزرگ ممکن است که باهوش باشند و چیزهای زیادی نیز بدانند، اما آنها به اندازهاي متواضع هستند تا بتوانند افراد باهوشتر در سازمان را شناسایی کنند و ازآنها چیزهای جدید و بیشتری را یاد بگیرند. آنها خودشان را از دریافت بازخوردها و دیدگاههاي گوناگون محروم نمی کنند. بلکه همواره در تلاش هستند تا با استفاده متواضعانه از دیدگاههاي مختلف به پرسشهایي مانند «چگونه بدانم این تصمیم درست است؟» یا «آیا اقدام بهتری می توان انجام داد؟» پاسخ دهند.
شفافیت میتواند باعث ترویج ویژگیهایي مثبت مانند احترام، برخورد باز و عزت دریک سازمان شود و این دقیقا همان وجهه تمایز سازمانهاي سالم با سازمانهاي سمی و غیرسالم است که محیطی پرتنش و پر از شایعه دارند. رهبران شفاف فراتر از رفتارهای شفاف خود هستند. آنها اجازه ابراز عقیده رابه دیگران می دهند و مکالمات احساسی، آسان و صادقانه را بین کارمندان در اتاق جلسه ترویج میدهند.
3. آنها خودروهاي یادگیری هستند
رهبران بزرگ می دانند که ما در عصر بیسابقه پیشرفتهاي فناوری قرار داریم. آنها تواناییهاي خودرا با یادگیری پیوسته و کسب تخصص در زمینههاي گوناگون توسعه میدهند. اما این تمایل به یادگیری فقط درون خود رهبران نیست و آنها «روح یادگیری» را درون سازمان نیز ترویج میدهند و یک پیام واضح رابه کارمندان میفرستند که «رشد افراد یکی از بالاترین اولویتهاي ماست.»
رهبران بزرگ همیشه سعی میکنند افرادی کاربلد و با دانش را بعنوان منتور درکنار خود داشته باشند تا از بازخوردهای صحیح و صادقانه آنها استفاده کنند. آنها همچنین منتورهای خودرا بادقت انتخاب میکنند؛ زیرا توصیه گرفتن از افراد اشتباه میتواند حوزه کاری افراد را محدود کرده و یک حرکت اشتباه باشد. آنها منتورهای امتحان پس داده با درجه بالایی از صداقت را انتخاب می کنند. منتورهای که خود رهبران و سایر افراد سازمان بخواهند از صداقت آنها تقلید کنند.
5. آن ها ارتباطاتی قوی میسازند
رهبرانی که ارتباطاتی قوی و معتبر را در طول سازمان خود توسعه می دهند، تفاوتهاي بسیار زیادی را بین پاسخهاي کارمندان و مشتریان مشاهده خواهند کرد. مارگارت جی ویتلی که یکی از مشهور ترین مشاوران مدیریت در جهان است و کتاب پرفروش «رهبری و علم جدید» را نوشته توصیه می کند که رهبران همیشه در مورد مسائلی مانند ایجاد رابطه و چگونگی رشد و تکامل آن اطلاعاتی داشته باشند. او ادامه میدهد که همه ی ما به مهارتهاي بهتر گوش دادن، برقراری ارتباط و تسهیل گروهها احتیاج داریم؛ زیرا این ها مهارتهایي هستند که ارتباطاتی قوی را میسازند.
6. آنها به دیگران خدمت میکنند
رهبری به معنای دیکته کردن، فرماندهی و یا تحمیل نیست. رهبری یعنی خدمت رسانی به مشتریان و البته کارمندان. رهبری یعنی توانمندسازی دیگران برای رسیدن به هدفها. رهبری یعنی این که بهترین افراد را شناسایی کنید، نیازهای آنها را در جلوی خود قرار دهید و به افراد کمک کنید تا قله پتانسیلهاي خودرا فتح کنند.
ممکن است در زندگی با افراد زیادی روبه رو شوید که فکر می کنند توانایی و مهارت رهبر شدن را دارند، اما معدود افرادی را میبینید که واقعاً ازآن مهارت ها بهره مند باشند. رهبری قابل یادگیری است، اما خیلی از ما آنرا دستکم گرفته و فکر میکنیم که با خصوصیات و مهارت هاي مدیریت و رهبری زاده شده ایم. و از اینرو این مرحله ي مهم پیشرفت نادیده انگاشته میشود.
خیلی از مردم هم پیرو افکار رسانه ها هستند و تصور میکنند که رهبران، قهرمانانی هستند که باید جان همه ی را نجات دهند؛ انها این واقعیت را نادیده میگیرند که رهبران نیز موجوداتی فناپذیر هستند که همان اشتباهاتی که همه ی ي ما ممکن است مرتکب شویم را انجام می دهند.
اما یک چیز هست که درمورد رهبران کاملاً متفاوت است: انها میتوانند به عقب برگردند. رهبران واقعی، بعد از شکست هنوز قادرند ما را متقاعد کنند که بار دیگر از انها پیروی کرده و آن راه را طی کنیم.اما سؤال مهم این است: چه خصوصیاتی این افراد را از بقیه جدا میکند و چگونه می توانیم این ویژگی ها و خصوصیات را در خود ایجاد کنیم؟
الهام
یک رهبر بیش از یک فرد است؛ او در راس گروه است. این اوست که بنظر میرسد همیشه میداند چه باید بکند و همه ی برای مشاوره و راهنمایی سراغ او میروند.او نه تنها دیدگاه خوبی دارد، بلکه میداند چطور باید با دیگران ارتباط برقرار کند. یک رهبر خوب باید بتواند پیامش رابا منطق به دیگران برساند. نتیجه این است که همه ی طبق معمولً تحت تاثیر روشنی دیدگاه او و راسخ بودن اعتقادش قرار میگیرند و خیلی زود از او پیروی خواهند کرد.
با این که مردم طبق معمولً از توانایی هاي رهبر در شگفت هستند، اما منبع اصلی و واقعی الهام او از دو تمرینی ناشی میشود که همه ی میتوانند انجام دهند: برنامه ریزی و هدفمندی. رهبر کسی است که تعیین می کند چه اهدافی اهمیت بیشتری دارد و برایی رسیدن به آن اهداف طرح ریزی و برنامه ریزی می کند. او همان کسی است که برای هر مشکلی، راه حلی در آستین دارد، چون او قبل از این که حتی شما کارتان را شروع کنید، آن مسائل رابه دقت بررسی کرده است.
اعتماد به نفس
رهبران واقعی از خودشان کاملاً مطمئنند. آن ها احساس می کنند که ظرفیت و توانایی آنرا دارند که از حد متوسط بالاتر روند و باعث تحقق پذیرفتن کارها شوند.طبق معمولً این اعتماد از این واقعیت ریشه میگیرد که انها افرادی بسیار بامهارت هستند و می دانند برای تحقق پذیرفتن امور چه باید بکنند. از طرف دیگر، برخی رهبران موفق خودشان خیلی بامهارت و کاردان نیستند اما میتوانند آن گونه افراد را تشخیص دهند.
ثبات قدم
یک رهبر نیرومند باید روی حرف و فکر خود ثبات و پایداری نشان دهد و زود تحت تاثیر نظرات و دیدگاه هاي مختلف قرار نگیرد. اما، این را نباید با کله شقی و لجاجت اشتباه گرفت که اشتباهی مهلک است. درعوض، یک رهبر موفق باید بتواند تصمیماتی منطقی و عقلانی و عاری از تعصب بگیرد.
میل به ریسک کردنخیلی از افراد ریسک نمی کنند چون از شکست میترسند. اما اگر شما یک رهبر موفق هستید باید از خود بپرسید: آیا اینکار ارزش ریسک کردن دارد؟
یک رهبر واقعی اگر تشخیص داده است که فواید آن کار بیشتر از خطرات احتمالی آن است، باید بتواند سایرین را هم هدایت کند. اما دراین صورت هم باز خیلی از ما جرات و جسارت خطر کردن را نداریم، اما همیشه افرادی که همیشه بیشترین ریسک را می کنند، از امن ترین موقعیت برخوردارند.اگر خطر را بررسی کردهاید و تشخیص داده اید که ارزش ریسک کردن دارد، باید بتوانید بر این مانع ذهنی غلبه کنید. اگر اینکار برایتان دشوار است، طرحریزی کنید. هرچه آمادگیتان بیشتر باشد، موقعیت هم برایتان کم خطرتر خواهد بود.
سماجت و پیگیری
رهبران بدون جنگ و جدال تسلیم نمیشوند. همیشه همه ی چیز آسان به دست نمیآید، و رهبران باید آن قدر تلاش کنند تا بالاخره موفق شوند. اما همچنین باید هوشیار باشند که برای جنگی که معلوم است عاقبت آن شکست است تلاش نکنند، دراین مورد باید از تقشه دوم استفاده کنند.
قطعیت و یقین
شما بعنوان یک رهبر باید بتوانید تصمیمات دشواری راکه دیگران از گرفتن آن ترس دارند رابا قطعیت بگیرید. رهبرانی که خیلی نرم و ملایم باشند طبق معمولً قادر به پایان کارها نخواهند بودو اغلب مورد سوء استفاده قرار میگیرند. باید بتوانید در مواقعی که کارتان ایجاب می کند حتی بی رحم هم باشید و همچنین بر تصمیماتتان استوار باشید.
چند بعدی بودن
رهبران طبق معمولً با همه ی ي جنبه هاي کارشان آشنا هستند و می دانند هر کاری چطور انجام میگیرد. این دیدگاه وسیع، اگر با باریکبینی و توجه به جزئیات همراه شود، آنان را قادر می سازد تا مسائل را بهتر و سریع تر از دیگران تشخیص دهند.
میل به فداکاری
آیا حاضرید برای انجام شدن کار همه ی چیزتان را بگذارید؟ رهبر شدن موقعیتی سخت است، چون نیاز به مواجهه و بازرسی بسیار زیاد با دیگران دارد. و این ممکن است زندگی خصوصی شما را هم درگیر کند. باید ببینید می توانید این فداکاری را انجام دهید یا نه!
قابلیت سازگاری
استراتژی ها و راهکارهایی که امروز جواب می دهند، ممکن است فردا به درد نخورند، و یک رهبر باید خیلی سریع این مسئله را تشخیص دهد. همانگونه که شرکت باید خودرا وفق دهد، مدیر و رهبر هم باید بتواند. او باید به طور مداوم مهارت هاي تازه بیاموزد و رویکردهای تازه اي را امتحان کند.
رهبر نباید حتی لحظه اي هدف خود یا هدف زیردستان خودرا فراموش کند. اگر اینکار را بکند، منسوخ و قدیمی خواهد بودو دیگران را هم با خودش پایین خواهد کشید. از اینرو مهم است که رهبر بتواند خودرا با تغییرات هماهنگ کند و دیگران نیز به آن سو هدایت کند.
رهبر شدن
رهبر شدن نیازمند زمان و تلاش بسیار است، اما تقریبا برای همه ی ممکن است. از خودتان بپرسید که چرا دیگران باید به حرف شما گوش دهند و آن قدر تلاش کنید تا کسی شوید که احترام آن ها را جلب کند.