در کافه اینستای امروز نگاهی داریم بـه صفحه اینستاگرام خانم بهنوش طباطبایی بازیگر معروف سینما و تلویزیون، او از جمله بازیگرانی اسـت کـه همیشه سعی کرده در فضایی آرام و بی حاشیه زندگی کند.
بهنوش طباطبایی 5 میلیون دنبال کننده در شبکه اجتماعی پرطرفدار اینستاگرام دارد، از ویژگی هاي بارز دیگر خانم طباطبایی این اسـت کـه مثل باقی سلبریتی ها کاسه داغ تر از آش نمیشود و زندگی خودش را دارد.
آدرس اینستاگرام بهنوش طباطبایی behnoushtabatabai@
بهنوش طباطبایی نوشت: یارب نظر تـو برنگردد برگشتن روزگار سهل اسـت
بهنوش طباطبایی نوشت: كاش اين روزها..فقر مرام و معرفت ثروت نبود
كاش اين روزها نرخ دروغ و ناله و ستمدیده نمايى نرخ دلار و سكه نبود
كاش مادر ياد نمى داد، راه و رسم نگه داشتین سرخى صورت با سيلى را
كاش پدر ياد نمى داد ،صبورى را
كاش خواهر ياد نمى داد، سكوت را
كاش.
*اين فرياد بى صدا نبود*
بهنوش طباطبایی نوشت: سريال مى سازن نه كه فقط دور هم باشن، سريال مى سازن كه بـه دنيا خدمت كنن، چنان تاثير گذار چنان علمى چنان اعتقادى و اخلاقى كه با ديدنش اگر مسيرت رو بـه سمت بهتر شدن تغيير ندى بد ضرر كردى.
بهنوش طباطبایی نوشت: صلات ظهر مرداد . هواى پخته ى منگ. گذشت اون فصل و مـا هم گذشتيم با دل سرد.. مثل غبار اندوه ، سوار باد ولگرد.. چـه خوابها كه نديديم .. برادر خاطرت هست؟
بهنوش طباطبایی نوشت: براى شناخت هر كس مى توان از انتخابهاى او استفاده كرد اما
انتخابهاى گذشته ى آدمى تنها تعيين كننده شخصيت او نيست
بلكه آينده و اهداف و طرح هايي كه پيش رو دارد در شخصيت او موثر اسـت.
بهنوش طباطبایی نوشت: نبرد منو پانداي كونگ فو كار??♀️ گفتوگو ايى بـه بهانه ى ورزش با همشهرى جوان
بهنوش طباطبایی نوشت: قلبمى دخترم، كيميا جون، دختر جون ، مـن انقدر بزرگ نيستم كه بخوام نصيحت كنم، يا از اون خاله هايى باشم كه حرف هاى قلمبه مى زنه ، فقط دلم مى خواد دوستانه از مـن بشنوى، كه عشق، نگاه كردن بـه چشمان يكديگر نيست، بلكه نگاه كردن بـه يک جهت اسـت، عشق ، قدر دانى و تحسين و تشويق اسـت، عشق، احترام اسـت، عاشق باش هميشه
بهنوش طباطبایی نوشت: هر وقت قهوه ات را نوش جان كردى
و با طعم تلخش همه تلخى ها را قورت دادى
ديگر هيچ طعمى برايت دل چسب تر از تلخى قهوه نيست☕️
عكس از خودم?
بهنوش طباطبایی نوشت: دلم مى خواهد امروز براى دوستم بنويسم، براى رفاقت پانزده ساله مان… دوست روزهاى خوش و ناخوشم.. الهه ى رفاقت.. اين روزها بيشتر از هميشه بهت فكر مى كنم، بـه مسير ى كه دارى طى مى كنى براى رسيدن بـه عشق واقعى. براى رسيدن بـه جايگاه مادرى.. عجب جايى ست آنجا.. الهه! كيف كن از لحظه لحظه ى اين راه، كه تـو بى شك لايق ترين هستى براى اين عشق بى قيد و شرط..
بهنوش طباطبایی نوشت: همه مـن همين اسـت
هنوز با گل آبى بـه آسمانها مى روم و
با گل قرمز عاشق مى شوم
همه ى مـن
هنوز روياى تـو،
آبى ترين اسـت
«دلبرانگى 3 / دوازدهم تير ماه نود و هفت»
بهنوش طباطبایی نوشت: بدون متن
بهنوش طباطبایی نوشت: ايرانى ترين مربى عزيز
بهنوش طباطبایی نوشت: وقتى عزيز آمدند بـه تماشاى نمايش آدامس خوانى با چـه ذوقى از پشت صحنه دويدم سمتشان و نذاشتم كسى كنارمان بايستد براى اين عكس..گفتم آقا اين عكس فقط مال مـن اسـت. عزيز خنديدند و گفتند: چادر خيلى بهت مياد دختر، كاملا شبيه دخترهاى قديم شدى. عزيز تولدتون مبارک? يكم تيرماه
بهنوش طباطبایی نوشت بى بى بتول مى گفت مرض دارى، مرض لبخند. بهدارى سر نبش هم مى گفت اسمش خستگى خنده اسـت. بـه بى بى بتول گفته بودند لبخندم خسته تر از اينه كه خودش را جمع و جوركنه.
راست گفته بودند، چون بى پدر خودش را مدتهاست ولو كرده اسـت روى صورتم و از جاش تكان هم نمى خورد. خودش رو موذيانه وا داده اسـت روى لبهايم و ناى رفتن هم ندارد. مدتهاست تمام خطوط صورتم از خستگى خنده ام دردشان گرفته.
بى بى بتول وازلين مى ماليد كه عالى نبود ولى خوب بود. يه كم مى سوخت ولى خوب بود. بدتر از همه شبهاست كه زمان خوابيدن هم نمى رود. بى پدر حتى وقتى بى بى بتول مرد هم از روى صورتم تكان نخورد.
درد بى درمان اسـت درد بى درمان خدا نصيب دشمنم هم نكند. بى بى بتول نذر كرده بودو مى گفت حتماً شفا دهنده شفايم خواهد داد و هى ورد مى خواند و شفا دهنده را فوت مى كرد در صورتم در لبخندم! ولى خب
شفا پيدا نكردم كه نكردم. حالا اينها يک طرف ، طرف ديگر دندانهاى جلويم هستند كه اينطورى هوا مى خورند و هميشه خشک هستند! خشک و سرد. كاش لبخند لعنتى حتى براى چند ثانيه عقب مى كشيد تا لب بالايم دندانها را خيس كند. گفتم لب بالايم يادم آمد آنهم ترک خورده اسـت، چـه تركى! گاهى كمى خون ميزند بيرون، مى افتد بين خط دو دندان جلويم و خيسشان مى كند، كه هيچ بد هم نيست.
بى بى بتول كه زنده بود رب انار مى ماليد لاى ترك لبم. از وقتى بى بى بتول مرده اوضاعم هم بدتر شده. سر قبرش يكى دو تا تـو سرى و چک هم سر لبخند هميشگى ام خوردم. فشار لبخندم چنان اسـت كه موهايم سفيد شده . آقا لب مطلب اين اسـت كه ديگر تحملش را ندارم. اما چـه مى شود كرد مريضى اسـت ديگر بهش مى گويند خستگى لبخند.. شـما قدر سلامتى ات را بدان.
بهنوش طباطبایی نوشت: دوستون دارما
بهنوش طباطبایی نوشت اين رشته ى تسبيح كه بـه دستم دادى
قلب صد پاره ى مـن بود ، عزيزم
كه تـو سامان دادى
در شب قدر ، قسمت نام خدا بود برايم
خدا شاهد ماست
ذكر هر مهره ى دل نام خدا بود برايت
خدا شاهد ماست.
«دلبرانگى 2/ شانزدهم خرداد نود و هفت»
بهنوش طباطبایی نوشت: تنها طنزى را طنز واقعى مى دانم كه بـه سود مردم باشد. /عزيز نسين/ مجموعۀمگه تـو مملكت شـما خر نيس؟ گزيده اى ست از بهترين داستانهاى طنز عزيز نسين كه مترجم انها را از كل آثارش انتخاب و ترجمه كرده اسـت.
بهنوش طباطبایی نوشت: با هر طلوع جهان متولد ميشود
تولد هديه عزيز خداوند بـه انسان هاست
*بايد حافظ جسم و جان بود*
بهنوش طباطبایی نوشت: در حال تمرين و يادگيرى با استاد جاان سامان احتشامى
بهنوش طباطبایی نوشت: شنيدن يه جمله مى تونه جهانى رو در ذهن جا بـه جا كنه.. مى تونه يه دنيا مهر رو بـه بى مهرى تبديل كنه و بر عكس..حواسمون بـه نوع تفكرمون باشه..چون همونا جمله مى شنو ناخودآگاه بـه شوخى و جدى عيان مى شن ومتاسفانه يا خوشبختانه انقدر نیرومند كه مى تونن خراب كنن يا آباد..
بهنوش طباطبایی نوشت: گرچه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم وعمرم شرنگ ریخت بـه کام مـن فریبکار دغلپیشه بهانهاش نشنیدن بود
چـه سرنوشت غم انگیزی کـه کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس میبافت ولی بـه فکر پریدن بود
بهنوش طباطبایی نوشت: مـن از نهايت شب حرف مى زنم
اگر بـه خانه مـن آمدى اى مهربان
چراغ بياور
بهنوش طباطبایی نوشت: سينما زندگى ست و جان دارد..هويت اسـت ..درونمايه سينما بر اساس ساختن شخصيت هاست و شخصيت اصولا محور بسيارى از اختلالات رايج نمايشى ست
بهنوش طباطبایی نوشت: همه مـا با اون خدايى كه تـو قلبمون داريم انسان ترينيم روى زمين.. قدرتمندترينيم براى هر كارى..براى همين..كار خوبه كه خدا درست كنه
بهنوش طباطبایی نوشت: منتظرم.. بـه اندازۀ همه ى آمدن و رفتنهاى ارديبهشت منتظرم.. كه فقط لطافتى چون باد و باران نوازشگر معصوميت دختران سرزمينم باشد?
بهنوش طباطبایی نوشت: روز تولد آرزوهامونه
جمع آوری و تنظیم: مجله اینترنتی پارس ناز