امروز اس ام اس و پیامک هایي رابه مناسبت شهادت امام حست عسکری «ع» جمع آوری کرده ایم، امام حسن عسکری پدر امام زمان حضرت مهدی هستند، ایشان در زمان کودکی امام زمان مظلومانه مسموم و بـه شهادت رسیدند، امروز همچنین عکسها و عکس متن هایي را هم بهمین مناسبت جمع آوری کرده ایم کـه میتوانید از آن ها برای شبکه هاي اجتماعی و ارتباطی تان استفاده کنید، همراه پارس ناز بمانید.
امروز عسگری بـه جآهان دیده بسته اسـت
قلب جهان و قطب زمان دلشکسته اسـت
آن حجت خدای زِبیداد معتمد
پیوند زندگانی اش از هم گسـسته اسـت
شـهادت یازدهمین امام شیعیان
و نشستن گرد یتیمی
بر چهرۀ مولایمان صاحب الزمان
تسلیت باد
************
فاطمه امشب بـه سامرا عزا برپا کند
دیدة را یاد امام عسگری دریا کند
ای خوش آن چشمی کـه امشب با امام عصر خود
خون دل جاری بـه رخ درمرگ آم مولا کند
نه همین جاي تـو در سامرة تنها باشد
کـه بـه دلهاي محبان تـو جای تـو بود
************
شیعیان بر سر زنید شد عزای دیگری
کشتۀ زهر جفا شد امام عسگری
از جفای معتمد پر زِخون دلها شده
در عزای عسگری سـامره غوغا شدة
خدایا بـه حق یازدهمین امام ستمدیده شیـعیان
فرج فرزند غائب غریبـش را نزدیـک بگردان
************
آسمان در محن اسـت سامرا سینه زن اسـت
ای خدا صاحب عزا حجه بن الحسن اسـت
کشته از زهر جفا یوسف زهرا شده است
کودکی شاهد جان دادن بابا شـدة است
تسلیت یامهــدی
************
نالهاش جانکاه اسـت اجلش در راه اسـت
او گل فاطمه اسـت عمر گل کوتاه اســـت
درجوانی شدة آن پیکر اطهر مسموم
سامرا گریه کند درمحن آن ستمدیده
************
اشک غم می بارید مرگش از راة رسید
کاسۀ آب روی دست او می لرزید
ای فلک بیگنهی را زِچـه رو آزردند
یوسف فاطمة را از چة بـه زندان بردند
************
چو هشتم مه ربیع عیان شد
بهار عمر عسکری خزان شد
بـه زهر کینة ای بـه بستر افتاد
کشیدة رنج وزار و ناتوان شد
امام مـا کـه بودة درجوانی
قـدش مثال پیـرها کمان شد
بـه مدت امامتش مکرر
اسیر حصـر و حبـس ظالمان شد
************
زهر برجانش اثر کرد و زِپا انداختش
بود مهـلک آنقـدر کـه از صـدا انداختـش
سامـرا شد کربلا و تـشنگی تکـرار شد
مهـدی صاحب زمان را در عزا انداختـش
آتش کین شعله ور گردید و دامانـش گـرفت
آن چنانی کـه بـه رنج و ابتلا انـداختـش
لرزة افتادة بـه دستـان امـام کائنات
************
خصم اینسان شد کـه در دام بلا انداختـش
بر سـر زانوی مـهدی سر نهادة آفتاب
زهرهم چون صاعقه گوئیا ز جا انـداختش
ناله هایش شد شبیة فاطمهای واي مـن
از کنار قبر جدش تا جدا انداختـش
************
درآخرین دم حیات نیکش
ز تشنگی غمین ونیمه جان شد
بخورد جرعه ای زدست مهدی
ومرغ روح او بـه آسمان شد
تمام سامرا سیه بپوشید
بـه سوگ او زمانه نوحه خوان شد
پیکری دور از میهن تشیع شد درسامرا
لالۀ باغ ولا
مهدی صاحب زمان گردیدة چون صاحب عزا
سامرا مـاتم سرا
زهر کین آتش زد بر جسم وجان عسکری
یادگار مادری
یکه وتنها شدة مهـدی ندارد یاوری
یادگار مادری
************
اونی کـه توی دامت عمریه گرفتاره
اونی کـه غم تـو رو توی سینهاش دارة
وقتی کـه میاد سامرا سر می زاره روی ضریحت
ابر چشمونش واسۀ غربت تـو خون میبارة
************
یا ابا المهـدی یاحس
تا بـه کی ستم تا کی ستم آل طاهایـت
تا بـه کی ستمها بر لالههاي زهرایت
برامون چقد سخته آه این فراق و دوری تـو
تا بـه کي ببینیم آقا مظلومی سامرایت
************
بس کـه قصۀ درد و غربت تـو جانسوزه
هنوزم هنوزه دل از غم تـو می سوزه
هنوزم هنوزة آقا چـه ظلمی بـه هر جا میــشه
دشمن دارة در هرکجا شیعۀ تونو میکشـه
************
ای فتادة در رنج و محنت و پریشانی
غربت تـو این بس کـه در حصار عدوانی
سرنوشت تـو چون شدة سرنوشت یعقوب تـو
کي میشه زِکنعان رسد اون یوسف محبوب تـو
************
اون زینت آغوش تـو خورشید ولای مــاس
مهـدی پسر فاطمة حجت خداي مـاس
از جور و سـتم بر تـو جـون او در اذيت اس
آزردن جون او بر جـون تـو دشـوار اس
************
جز وجه تـو در قدح نبود مهـدی جـان (عج)
جز پردۀ چهره ای کبود مهدی جـان (عج)
میگفت طریق عشق رابا صـد شرح
از حادثه آن عطش سرود مهـدی جــان «عج»
************
سینۀ بیقرار غرق آة و عزاس
عزیز فاطمة غریـب سامراس
عزیز فاطمه چقد غربـت کشید
عمریه تـو زندون یه روز خوش ندید
غم داره سامرا
واویلا واویلا
************
صداي نالۀ آقامون میـرسه
میون حجرة و غریب و بی کسه
دلش خیلی تنگه نگاة مـهـدیه
دم آخری چـشم بـه راه مـهدیه
************
با دل بیقرار با یه قلب خزون
تـو داغ عسکری میباره آسمون
با لبای تـشنه روضه خونه آقا
یاد جدش حـسین پریشونه آقا
ای وای از کربلا
بـه هوای سامرادل مـن پرمیگیره
راه عاشقی رو باز داره از سر میگیره
همه ثروتمه فقط این گداییام
گدا هرچی میگیره از همین در میگیره
منوشوق نوکری تـو و ذره پروری
کم مـا و کرم تـو یا امام عسکری
************
آقا کاسه لیستم مؤمن حدیثتم
منو هرسال اربعین خودت زیارت می بري
یه کاری کن آقاجون بـه کسی غیر خودت رونزنم
توی این دنیا فقط افتخارمه کـه عبدالحسنم
************
تامیخونم یاحسن دل زهرا شادمیشه
باهمین ذکره اگه رزق مـن زیاد میشه
کنار اسم حـسن میشینه وصف کرم
دره این خونه گدا هرچی کـه بخواد میشه
نداره فرقی حالا واسۀ منه گدا
************
خونه ي امیدمه مدینه یا کـه سامرا
عمریام بـه زیردین زیر دین حسنین
میشینه روی لبم یاعسکری یامجتبی
توهمه جان منی و مـن از عشقت اویس قرنم
توی این دنیا فقط افتخارمة کـه عبدالحسنم
************
مـن کبوتر حرم شدم از همون قدیم
آشیونۀ منه خونۀ دوتا کریم
یه کریم تـو مدینه غریب و بی حرمه
یه کریم توسامرا سایۀ روسرمه
************
همـه دم این سخنم.شده حک روکفنم
مـن مسلمون شدۀ دست امام حسنم
یامجیب مـن دعی نور سر مـن رأى
بنویس یه کربلا برام کـه دوراز وطنم
مـن حسینی شدۀ نگاه لطف امام حسنم
توی این دنیا فقط افتخارمه کـه عبدالحسنم
************
گرفته از غم دل سامرا بـه یاد داغ تـو یابن الزهرا
الهی دیدة گریان تـو باشد
حرم دست محبان تـو باشد
ز سوز زهر جفای دشمن رسیدة برلب ببین جان مـن
دوباره یک حسن از غم رها شد
گمانم خاک حجرة کربلا شد
غریب آقام واویلا
زبان حال شیعیان و ارادتمندان آن حضرت بـه زبانی ادبی و شاعرانه اسـت. دراین متنها بـه مظلومیت امام، ستم و ستم خلیفه عباسی، نحوه شهادت آن حضرت و آغاز امامت امام زمان «عج» پس از شهادت امام حسن عسکری «ع» اشاره دارند. شهر سامرا چند سالی بغض کرده بود. اینک این بغض ترکید. غم در کوچههاي این شهر بیداد می کند.
باد در بین نخلهاي سر بـه آسمان سوده میچرخد و گویی با صدای خود نوحه و مرثیه میخواند. نخلها چونان عزادارانی مو پریشان کردهاند و سوگوارانه بـه خون گریه کردن دجله مینگرند. چند سالی بود کـه همه سامرا بغض داشت. از همان وقت کـه خانه تحت محاصره امام در محله عسکر اسیر اختناق بود. کسی وارد خانه امام نمیشد مگر این کـه بیگانگان وی را تحتنظر می گرفتند.
از امروز این خانه شاید این چنگالهاي اختناق شر خودرا از اطراف این خانه مهجور بردارند اما چـه برداشتنی؟ کـه همراه اسـت با رفتن آقا و مولای خانه. اهل خانه دیگر جمال زیبای حسن بن علی را نمیبینند. این خانه در ماتم فرو رفته اسـت و حرامیان بیرون در میخندند. حرامتان باد این خنده! این بیشرمان کـه میخندند مزدوران بنی عباس هستند.
درست همانگونه کـه سالها پیش جماعتی از بنی امیه در برابر مظلومیت اهل بیت قهقهه زدند و دیدند انچه دیدند. امام حسن عسکری در سامرا غریب اسـت همان طور کـه امام حسن مجتبی در مدینه غریب بودند. گوئیا تاریخ تکرار می شود کـه دو حسن، دو امام معصوم اینگونه مظلومانه و غریبانه با زهر بـه شهادت می رسند.
و این تاریخ اسـت کـه گواهی می دهد جد و جهد در تخریب گنبد و بارگاه حرمین عسکریین کمتر از جد و جهد در تخریب بقیع نبوده اسـت و چـه شباهت غمانگیزی اسـت این. بـه جز مزدوران و عمال حکومت، بقیه شهر در ماتم فرو رفته اسـت. سرمایه شیعه و یازدهمین امام دارد از دست میرود. مردم برای تسلیت سر می رسند و برای باغ خزانزده سامرا چـه دردی از این بالاتر کـه باغبان شهر دیگر نیست؟
باغبانی کـه دلهاي مردم را پُرگل، پُر از گلهاي معرفت و تدین و آگاهی کرد. چشمان سامرا خون گریه می کند و این اندوهی اسـت جانگزا کـه با امامت فرزند ایشان بلکه اندکی بهبود یابد. اگر چـه این داغ بر دل شیعیان آتش می زند، آخرین حجت خدا بر روی زمین آبی بر این آتش و مرهمی بر دلهاي سوخته اسـت.
دشمنی و عداوت با اهل بیت رسول الله کـه هر زمان خود رابه رنگی و شکلی درآورده اسـت؛ اکنون در وجود معتمد عباسی بـه صورت زهرآگین خودرا نشان میداد. نه این چند روز کـه چندین سال در تمامی 28 سال عمر شریف حسن بن علی «ع». این چـه مسلمانان و چـه پیروانی هستند کـه احترام فرزندان پیامبرشان را نگاه نمیدارند؟
چـه رذل مردمانی هستند و چـه نمک ناشناسان ای. مگر همه برکت خودرا از این خانواده ندارند؟ 28 سال غریبانه و تحت نظارت زیست تا زمانی کـه خورشید هشتمین روز ربیع الاول سر از مشرق بیرون آورد. آنگاه بود کـه یازدهمین خورشید آسمان امامت و ولایت غروب نمود.
حسن بن علی یازدهمین خورشید هدایتگری بود کـه حق باری تعالی برای روشن نمودن راه شیعه برایشان در نظر گرفته بود. معتمد عباسی بـه کسوف و پوشاندن چهره این آفتاب در پناه اختناق خودش راضی نشد. تنها غروب این خورشید بود کـه وی را راضی می کرد و او… و امام حسن عسکری… و آه.
زمین و آسمان سوگوارانه در عزای فرزند محترم پیامبر اسلام «ص» داغدار و گریان هستند. خجل و سرافکنده با تمامی وجود بـه عرض تسلیت بـه تنها فرزند این امام همام اهتمام میورزند. بادها از زمانی کـه امام حسن عسکری مسموم شدند، خشک و مسموم سرفه میکنند. آه از انسانها اگر بـه اندازه آسمان و زمین اندوهگین نباشند.
متن و اس ام اس برای شهادت امام حسن عسکری «ع» + عکس پروفایل
آه اگر بـه اندازه آسمان و زمین منتظر نباشند تا تنها فرزند امام حسن عسکری «ع» برای دادگستری و ستاندن حق اهل بیت بپا خیزد. بـه جان عهد میبندیم با تـو کـه مرثیه تـو را بسراییم و پشتیبانی از نایب تـو را در دلهاي خود بکاریم. مـا منتظر منتقم هستیم.
حسن بن علی عسکری «ع» روزها را روزه می گرفت و شبها رابه پرستش و شبزندهداری میپرداخت. سالها بـه حبس خبیثان و بدسیرتان در قفس محله عسکریه شهر سامرا اسیر بود؛ وقتی از حبس و اسارت درآمد، دیگر نه دراین دنیا بلکه مرغ وجودش بـه ملکوت اعلا پرکشید. روزهای آخر کـه تشنه لب از زهر دشمن، بخود میپچیچید، فرشتگان لقای الهی و پایان اسارت را مژده میدادند.
این رهایی برای جناب امام حسن عسکری سوگ ندارد، کـه رفتن ایشان شهادت اسـت و فور عظیم. سوگ ازآن آن اسـت کـه تنها و بیکس میشود؛ این شیعیان هستند کـه پدری مهربان را از دست میدهند. شیعیان! تسلیت. شیعیانی کـه این سالها زیاد هم نمیتوانستند امام را ببینند. مـا شیعیان بیتابانه در انتظار دیدن روی ولی و جانشین هستیم.
دل سامرا تنگ اسـت و دل جهان تنگ اسـت و آسمان و زمین دلتنگ اسـت. اماممان حسن با علی العسکری «ع» جهان را وداع می گوید بعد از 28 سال زیستن و 6 سال امامت کـه با درد و رنج سپری شد و این همه مهربانی پنهان را چگونه میتوان بـه سوگواری نشست؟ چگونه می توان برای دل حجت بن حسن مرهمی شد؟
پسری کـه در مصیبت پدر اسـت و بار ولایت را نیز بر دوش دارد و از امروز نبض عالم هستی رابه دست او دادهاند؟ پسر چهار ساله شاهد اسـت کـه پدر بزرگوارش از تب و دردی کـه از اثرات زهر اسـت، میسوزد. میداند کـه این زهر دشمنانی اسـت کـه اکنون بیرون از خانه در کمین هستند تا خبر شهادت امام حسن عسکری رابه معتمد خلیفه عباسی برسانند و مژدگانی بگیرند.
اهل خانه ضجه میزنند. نرجس بانو همسر امام و حکیمه خاتون عمه ایشان، مغموم و سر در گریبان دست بـه دعا برداشتهاند. باید پنهان بود. باید منتظر بود. منتظر روزی کـه پسر چهار ساله 313 یار خودرا بیابد و همه این غم و غصهها را از بین ببرد. جهان زنده و قائم اسـت تا آن قیام وعده داده شده.
دشمنان خدا حلقه حلقه دور خانه اهل بیت عصمت و طهارت را گرفتهاند. گوش بـه زنگ. یکی یکی میشمارند. نفسهاي امام، ذکرهای امام، نمازهای امام و نالههاي امام را. فضای سامرا همانقدر مسموم اسـت کـه جگر امام. آسمان و زمین همانقدر تنگ اسـت کـه حلقه محاصره منزل امام. حتی حرف زدن با اطرافیان دشوار اسـت کـه دیوارهای خانه گویا چشم و گوش دشمنان هستند.
چشم و گوش دشمنانی کـه شاید خود نیز علت این عداوت را ندانند. کور و بیمقدار هستند کـه نمی دانند انکه در محاصره گرفته اند و آرزوی شهادتش را میکشند، مهربانترین انسان روی زمین اسـت. اگر قدم پیش بگذارند و چیزی از امام بخواهند، سخاوت اش را خواهند دید. هزاران حيف کـه نمی خواهند ببینند.
نمیدانند بهار رد پای امام را میجوید تا سبز شود. نمی دانند ستاره ها بـه امید درخشیدن بر بام خانه آن حضرت اسـت کـه سوسو میزنند. نمیدانند و دشمنی از همین ندانستن اسـت کـه آغاز شده و قرنها ادامه دارد. نادانی کـه غربت امام حسن عسکری را رقم زد، سالهاست غربت و تنهایی امام حجت بن الحسن را ادامه میدهد.