اضطراب حسی هست که منجر به بی قراری و تشویش ذهنی در افراد خواهد شد و اگر ادامه داشته باشد منجر به مریضی خواهد شد.این یک تصور اشتباه متعارف هست که افراد مضطرب معمولا ضداجتماعی ، کم دقت و یا بیش از حد دراماتیک میباشند.بلکه واقعیت این هست که اینجور اشخاص همه ي چیز پیرامونشان را آنقدر پردازش و تحلیل ميکنند که نمیتوانند از عهده پاسخ تعداد زیادی از پرسشها و افراد و اطلاعات سنگین بهطور همزمان برآیند.
اضطراب و تشویش فرد را ضعیف و فرسوده ميکند ؛ درست مثل یک سنگینی مداوم در ذهن و افکارمانند چیزی که کاملا درست نیست ، و اغلب هم نمیدانید که آن چیز واقعا چیست . مثل اسید معده ، که وقتی معده خالی هست آنرا ميسوزاند و احساس گرسنگی را هم دور ميکند مثل گره کوری که نمیتوانید بازش کنید.
تشویش این حس را به شما ميدهد که ذهنتان در آتش ميسوزدبه هرچیز کوچکی بیش از اندازه فکر ميکنید و چندان تحلیلش ميکنیدچیزهایی که بههم مربوط هم نیستند . گاهی باعث ميشود احساس خستگی و عدم تمرکز داشته باشید ، انگارافکارتان باسرعت وحشتناکی در خلاف جهت ميدوند و فرار ميکنند و در طول مسیر بهم برخورد ميکنند
گاهی هم احساس ميکنید کاملا از ذهن و فکرتان جدا شدهاید ، انگار ذهنتان دیگر خالی شده و دیگر حضور ذهن ندارید ، گویی از هم گسسستهاید و بدن خودتان را ترک کردهاید . اضطراب مثل این هست که صدایی پشت ذهنتان هست و ميگوید که همه ي چیز روبراه نیست . برخی وقتها این صدا به شما ميگوید که مشکلی دارید
و با هرکس دیگری فرق ميکنید.او به شما ميگوید احساسات شما بد هست و بردوش جهان سنگینی ميکنید و باید گوشه گیر باشید و تنها.این صدا باعث ميشود کارهای هرروزتان مثل تصمیمگیریهاي ساده و کوچک بهطرز وحشتناکی مشکل شوند.اضطراب شما را شبها تا دیروقت بیدار نگه ميدارد ؛ ناآرامید و مدام این پهلو به آن پهلو ميشوید.
اضطراب مثل یک لامپ روشن ، اسباب دردسر و زحمت شده و خاموش هم نمی شود. بدنتان احساس خستگی و کوفتهگی ميکند اما ذهنتان کاملا بیدار و هشیار هست و به سرعت جریان دارد . حوادث روز را مرور ميکنید و تمام جزئیات خاص را تک به تک تحلیل کرده و رنج ميبرید.
اضطراب – دروغگوست – هرچند به طرز شگفت انگیزی احساس حقیقی دارد
گوش کردن و دقت به اضطراب باعث نمیشود که رهایتان کند با او بجنگید و نگذارید موفق شود بنابراین اجازه دهید حرفش را بزند تمام نگرانیها و دلشورههاي نابخردانهاش را بشنوید.عمل ساده گوش دادن به آن به شما نشان خواهد داد که از آن شما نیست اجازه دهید رجز بخواند و پرت و پلا بگوید آسیمه شود و گریه کند.
به گزارش پارس ناز بگذارید هرچه که به آن فکر ميکند را بگوید و سپس شما گزینه کنیدشما گزینش کنید که به او گوش خواهید کرد یا نه شاید هم به صدای صلحجویی گوش کنید که ميگوید به اضطراب گوش ندهید . صدای مضطرب آنقدر به شما شرح و تفسیر ميدهد تا جایی که بفهمید بخشی از ذهن شماست نه همۀ آن
وقتی افکار وحشت انگیز تمام وجودتان را فرا گرفت تشخیص اینکه انتخابی هم وجود دارد مشکل هست و احساس ميکنید همۀ چیز درحال سوختن و نابودی هست.نخستین لحظه سخت ترین هست و سختترین چیزها حقیقیترین هستندبنابراین بگذارید اضطراب و دلهرهتان حرفهایش را بزند بگذارید شکایتش را برای شما اعلام و آشکار کند وقتی تمام نگرانیهایش را روی میز گذاشت شما تصمیم ميگیرید که چهطور کارتها را به بازی بگیرید.