پارس ناز پورتال

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی +عکس

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی +عکس

انشاء عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی

درباره عید نوروز بهترین انشا را بنویسید, شاید خیلی از معلم ها اینروزها درباره عید نوروز به بچه ها بگویند که انشا بنویسید. انشاء در مورد عید نوروز به همراه تاریخچه عید نوروز تعطیلات نوروز امسال خیلی خوش گذشت . حسابی زده بودیم توی خط به جا آوردن صله ارحام و تست کردن نوع آجیل و شیرینی اقوام

 

سه روز اول رو که همش ما عید دیدنی رفتیم و عیدی جمع کردیم و البته یه مقداری هم عیدی دادیم بعدش یه مسافرت سه چهار روزه رفتیم نوار جنوبی کشور رو گشتیم که به خاطر شلوغی بیش از حد از ادامه مسافرت منصرف شدیم و برگشتیم .چند روز آخر رو هم یا رفتیم مهمونی و یا مهمون دعوت کردیم و چون تو خونه جدید تا حالا مهمونی نداده بودیم , تموم فک و فامیل و دوستان رو گروه گروه دعوت کردیم و چهار روز پشت سر هم مهمون داشتیم ***

 

تقریباً سه تا 50نفر و یه شش نفره ! هنوزم که هنوزه با خودم میگم این ما بودیم که این همه ی مهمون رو راه انداختیمخلاصه رسیدیم به سیزده بدر و با کل فامیل توی خونه باغ یکی از اقوام جمع شدیم و بعدش هم دیگه هر کی برگشت خونه و شهر خودش حالا همه ی اینا رو گفتم که بگم توی این چند روز من و آقای همسر درس و مشق و تعطیل کرده بودیم

 

و بعدش رسیدیم به قسمت چه کنم چه کنم ماجرا !و این که توی این چند روز حسابی مشغول انجام پروژه هاي نوروزی اساتید بودیم و هر چی خوشی کردیم از تو چشمون در اومد ! ولی خوب دیگه همه ی میدونن روی درس خوندن توی نوروز نمیشه حساب باز کرد 

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی +عکس

انشاء دربارۀ عید نوروز به همراه خاطات سفر

 

هر سال نزدیک نوروز حال و هوای دوستان و اطرافیان عوض میشود و به خاطر خانه تکانی و آماده شدن برای نوروز جنب و جوش زیادی دارند ودر خیابان مردم را می بینیم که با کیسه هاي خرید عید به سمت خانه در حرکت اند و یا ویترین مغازه ها را تماشا میکنن و طبق معمول خانواده هاي کوچک به‌ صورت دسته جمعی به خرید می‌روند و پدر دست بچه ها را میگیرد و باهم حرکت می‌کنند که صحنه هاي زیبایی است. نزدیک سال تحویل همه ی لباس هاي نو به تن می‌کنیم

 

و برای فرا رسیدن سال نو لحظه شماری می‌کنیم ودر آخرین دقایق همراه خانواده درکنار سفره ي هفت سین می‌نشینیم و پدر طبق معمول قرآن میخواند و همه ی سعی دارند ثانیه هاي شروع سال را در حال ذکر و دعا باشند. وقتی که سال تحویل میشود رو بوسی می کنیم و سال نو رابه هم دیگر تبریک می‌گوییم و لحظات شادی به وجود می‌آید. در تعطیلات به دیدن فامیل و دوستان میرویم و طبق معمول کوچکتر ها اول به دیدن بزرگ ترها میروند

 

و بعد ازآن بزرگتر ها در فرصت مناسب به بازدید کوچکتر ها میروند و این رسم خیلی خوب است ٬ چون هم دید و بازدید انجام میشود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میشود. در نوروز همه ی بوی تازگی می‌دهند و مخصوصا پسر بچه ها خیلی مواظب اند که شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود.

 

ما باید در تعطیلات به مرور درسهایی که در طول سال خوانده ایم بپردازیم چون ممکن است این تعطیلات باعث شود آن ها را فراموش کنیم. با اینکار برای امتحانات آخر سال هم آماده می شویم و تابستان خوبی خواهیم داشت. ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم برای این که طبق معمول از بزرگتر ها عیدی می گیریم

 

و پسر عمو و پسر خاله و دای و پسر عمه هایمان را بیشتر می‌بینیم. بعضی ها در نوروز به مسافرت میروند که اینکار خیلی خوب است ولی باید مواظب باشیم در هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مناسب داشته باشیم چون ممکن است تصادف بشود و اتفاقی برای ما و دیگران بیفتد و تعطیلاتمان خراب شود.

 

در روز سیزده به در به طبیعت میرویم و روز خوبی را میگذرانیم ٬ من همیشه دوست دارم روزبعد از سیزده به در هم تعطیل باشد تا بتوانم برای رفتن به مدرسه آماده شوم. ما نباید دراین روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخه هاي درختان را بشکنیم و یا آتش بزنیم. وقتی تعطیلات تمام میشود٬ بازهم باید به مدرسه برویم و درس بخوانیم تا بتوانیم در آخر سال نمره هاي خوبی بگیریم ودر آینده شغل مناسبی داشته باشیم.

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی +عکس

انشا درمورد عید نوروز

 

سر آغاز جشن نوروز, روز نخست ماه فروردین «روز اورمزد» است و چون برخلاف سایر جشن‌ها برابری نام ماه و روز رابه دوش نمیکشد , بر سایر جشن‌ها‌ي ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانه‌هاي بسیار است, اما انچه به آن جنبه‌ي راز وارگی می‌بخشد…, آیین‌هاي بسیاری است

 

که روزهای قبل و بعد ازآن انجام میگیرد. اگر نوروز همیشه ودر همه ی جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز میشود , حیرت انگیز نیست چرا که بی‌نظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان , نا آرامی را ریشه‌ي آرامش و پریشانی را اساس سامان میدانستند و چه بسا که در پاره‌اي از مراسم نوروزی , آن‌ها رابه عمد بوجود می‌آوردند , چنان که در رسم باز گشت…

 

مردگان «از 26 اسفند تا 5 فروردین» چون عقیده داشتند که فروهر‌ها یا ارواح درگذشتگان باز می گردند , افرادی با صورتک‌هاي سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت می‌پرداختند و بدینگونه فاصله‌ي میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم می‌ریختند و قانون و نظم یک ساله را محو میکردند.

 

باز مانده‌ي این رسم , آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. از دیگر آشفتگی‌هاي ساختگی , رسم میر نوروزی , یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. دراین رسم به قصد تفریح کسی را از طبقه‌هاي پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر می‌گزیدند و پادشاه موقت بر طبق قواعدی اگر فرمان‌هاي بیجا صادر میکرد , از مقام امیری بر کنار می ‌شد. حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشه‌ي چشمی دارد: سخن در پرده می گویم , چو گل از غنچه بیرون‌اي که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی.

 

خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی , سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو می ‌شد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانه‌ها را رنگ آمیزی میکردند و اگر میسر نمی‌شد , دستکم همان اتاقی که هفت سین را در آن می‌چیدند , سفید می ‌شد.

 

اثاثیه‌ي کهنه رابه دور می‌ریختند و نو به جایش می‌خریدند ودر آن میان شکستن کوزه راکه جایگاه آلودگی‌ها و اندوه‌هاي یک ساله بود واجب میدانستند. ظرف‌هاي مسین رابه رویگران می‌سپردند. نقره‌ها را جلا می‌دادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک میکردند.فرش و گلیم‌ها را غاز تیرگی‌هاي یک ساله می‌زدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان , فروهر‌ها «ریشه‌ي کلمه‌ي فروردین» دراین روز‌ها به خانه و کاشانه‌ي خود باز می گردند ,

 

اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال می شوند و برای باز ماندگان خود دعا می‌فرستند و اگر نه , غمگین و افسرده باز میگردند. از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشک و عنبر می‌سوزاندند و شمع و چراغ می‌افروختند. در بعضی نقاط ایران رسم است که زن‌ها شب آخرین جمعه‌ي سال بهترین غذا را می‌پختند

 

و بر گور درگذشتگان می‌پاشیدند و روز پیش از نوروز راکه همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد , به خانه‌اي که در طول سال در گذشته‌اي داشت به پر سه می‌رفتند و دعا می‌فرستادند و میگفتند که برای مرده عید گرفته اند.

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی +عکس

چهار شنبه سوری که از دو کلمه‌ي چهارشنبه منظور آخرین چهارشنبه‌ي سال و سوری که همان سوریک پارسی و به معنای سرخ باشد ودر کل به معنای چهارشنبه‌ي سرخ , مقدمه‌ي جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند رابه یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه می کردند. بازار دراین شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید.

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی +عکس

در گیر و دار خانه تکانی و از 20روز به روز عید مانده سبزه سبز میکردند. ایرانیان باستان دانه‌ها راکه عبارت بودند از گندم , جو , برنج , لوبیا , عدس , ارزن , نخود , کنجد , باقلا , کاجیله , ذرت , و ماش به عدد‌ي هفت- سمبل هفت امشاسپند ، یا دوازده عدد‌ي مقدس برج‌ها در ستون‌هایي از خشت خام بر می‌آوردند

 

و بالیدن هر یک رابه فال نیک می گرفتند و بر آن بودند که آن دانه درسال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانواده‌ها به طور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به سمبل هومت «= اندیشه‌ي نیک» , هوخت «= گفتار نیک» و هوو.رشت «کردار نیک» سبز میکردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آن ها میدانستند.

 

شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان می‌رفتند و از روی روزنه‌ي بالای اتاق «روزنه‌ي بخاری» شال درازی رابه درون می‌انداختند. صاحب خانه می ‌بایست هدیه‌اي در شال بگذارد. شهریار در بند 27 منظومۀ حیدر بابا به آیین شال اندازی ودر بند 28 به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی

 

و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد برگردان بند 27 عید بود و مرغ شب آواز میخواند دختر نامزد شده برای داماد , جوراب نقشین می‌بافت… و هر کس شال خودرا از دریچه‌اي آویزان می کرد وه… که چه رسم زیبایی است رسم شال اندازی هدیه عیدی بستن به شال داماد…

 

برگردان بند 28 من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان بطرف خانه‌ي غلام «پسر خاله‌ام» رفتم , و شال را آویزان کردم… فاطمه خاله‌ام جورابی به شال من بست «خانم ننه‌ ام» رابه یاد آورد و گریه کرد… شهریار در توضیح این رسم میگوید: “در آن سال مادر بزرگ من «خانم ننه» مرده بود. ما هم نمی‌بایست در مراسم عید شرکت می کردیم ولی من بچه بودم , با سماجت شالی گرفتم و به پشتبام دویدم.

 

از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بود و آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. انها سر چهار راهی که سمبل گذار از مشکل بود می‌ایستادند و کلیدی راکه سمبل گشایش بود , زیر پا می‌گذاشتند. نیت میکردند و به گوش می‌ایستادند

 

و گفت و گوی نخستین رهگذران را پاسخ نیت خود می دانستند. انها در واقع از فروهر‌ها میخواستند که بستگی کارشان رابا کلیدی که زیر پا داشتند , بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهر‌ها… زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانه‌ي خوراک و خوردن بود.

 

نان پخته شده از هفت حبوب , خرما , پنیر , شکر , برسم «= شاخه‌هایي از درخت مقدس انار , بید , زیتون , انجیر در دسته‌هاي سه , هفت یا دوازده تایی» و کتاب مقدس. بعضی از مومنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام می دانستند چنانکه‌ هاتف اصفهانی میگوید: نسیم صبح عنبر بیز شد , بر توده‌ي غبرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا همایون روز نوروز است

 

امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران بجای مدح , حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آنرا در حضور شاه خواند و صله‌ي قابل توجهی هم دریافت نمود 

 

مگر دارا و یا خسرو ست این شاه بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه ز کیخسرو بسی افتاده او پیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است ز ریشش ریشه‌ي ایران در آب است در پایان با آرزوی سالی خجسته با ترجمه‌ي شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار رابه انجام میبریم: مگر نمی بینی که ؛

 

خورشید به برج بره اندر شده و اندازه‌ي زمانه برابر گردیده؟ مگر نمیبینی که ؛ مرغان پس از زبان گرفتگی به آواز خوانی پرداخته‌اند؟ مگر نمی بیني که ؛ زمین از پارچه‌هاي رنگین گیاهان جامه بر تن کرده؟ پس بر نوشدن زمانه شاد کام می‌باش .

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی +عکس

صبح می شود وقت آن است که خورشید دست از دامن طبیعت بردارد وبه گیسوی سحر آویزد.شب کم کم دامن خودرا از کوچه ها جمع می‌کند.زمستان مدت هاپیش از این صحرا رفت اما انگار رد پایش بر آسمان باقیمانده است که اکنون آسمان آن گونه زنگار گرفته است…وقت آن است که کم کم بهار از راه برسد,درختان در خود فرو رفته اند,وقت آن است که سر را بالا آورند وبه بهار درود گویند و از طراوت آن بهره گیرند.وقت آن است

 

که پروانه ي چمن از پیله درآید ودر نفس باد صبا سینه بگشاید,وقت آن است که شادی در رگ هاي دشت سوسو زند…وقت آن است که روزی از نو آغاز شود,امروز بهار وارد صحرا می شود و بر درختان شکوفه ي سپیدی و پاکی می کارد و از درختان عریان دشت عروسی زیبا می سازد.لکه ي سرخ غروب از گوشه ي آسمان پاک می شود که خورشید از پشت کوه سر بالا می آورد وب ه بهار زیبا خيرمقدم می گوید***

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی +عکس

بهار یعنی شکوفایی ,طراوت سرزندگیبهار فصل رویش و سرسبزی در راه است وقتی برسد مانند مادری مهربان دست نوازش بر سر گلها و گیاهان میکشد و آن ها را مانند کودکی شاداب و سرزنده میکند,بهاری مادری است مهربان که همه ی منتظر آمدنش هستند وقتی برسد طبیعت دوباره زنده می شود

 

و جان می گیردبهار که میرسد همه ی شادابتر از روزهای قبل به کارهای روزانه مشغول می شوند شاخه هاي خشک درختان جان تازه می‌گیرند و گلها چون نوزادی کوچک متولد می شوند و به طبیعت حال و هوایی دوباره می بخشند,رودها با جوش و خروش از میان طبیعت می گذرند و با گلها و گیاهان به درود و احوال پرسی می‌پردازند

 

حال باهم این شعر راکه نوید آمدن بهار است می‌خوانیم

بوی باران –.بوی سبزه —-بوی عید—

شاخه هابی شسته باران خورده پاک

آسمان آبی و ابر سپید ,برگ هاي سبز بید

عطر نرگس …رقص باد

 

نغمه ي شوق پرستوهای شاد نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش بحال روزگار…

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی +عکس

انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی

 

این بار بهار میـــخواهد با کوله باری از سبزی,طراوت و خاطرات دیرینه اي که یک سال انتظارش را می کشیدم پابه جهان بگذارد ,بهار میـــخواهد بیاید و من باید در قلبم خانه تکانی کنم, تمام کینه ها را از روی پرده هاي امید قلبم بشویم و با دستمال صبوری بر روی کتابی که پراز محبت هاي سرد شده است بکشم تا غباری از دشمنی و جنگ و جدال باقی نماند و پرنده ي اسیر قلبم را از قفس آزاد کنم.

 

بهار می‌خواهد با تیرکمان محبت,تیر مرخصی دادن به زمستان را بزند و زمستان باید کوله باری که سراسر سردی و قطره هاي مروارید ي بود را بردارد و به انتظار سال دیگر بماند ,کتاب سرنوشت زمستان را در گوشه اي از صندوقچه ي قلبم می‌گذارم و قفلی محکم بر آن می‌زنم , کلاف زندگی ام رابا بهار ,با چهچه بلبلان و پروار پروانه هاي زیبا و رنگارنگ می بافم ,با مداد طراوت تخته ي قلبم رابا کلمه اي به نام بهار آشنا میکنم

 

و بر روی دفتر خاطرات زندگی ام با خودکار عشق و علاقه کلمۀ بهار را مینویسم , چتر اندوه را می بندم و به امید آمدنِ بهار از جاده ي عاطفه مینشینم ,گویی نسیم ملایم اکنون چهره ام را نوازش می‌کند و طنین زیبایش در گوشم نواخته می شود ,خیاط ماهری می‌خواهد لباسی برای دنیا درست کند لباسی با گلهایِ رنگارنگ ,آنگونه که من دوست دارم.چراغ کلبۀ قلبم رابا مهربانی روشن می‌کنم و پرچین هاي آن رابا عطر و بویِ بهار خوشبو می‌کنم اینک همه ی باهم به استقبالِ بهار می‌رویم.