پارس ناز پورتال

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

مجموعه : اخبار سینما
گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب 

باران کوثری درخانواده اي هنری به جهان آمده است و خود نیز توانایی هاي خودرا در بازیگری به خوبی طی این سال‌ها نشان داده است. باران کوثری برخلاف دیگر بازیگران هم نسلش مانند ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی نتوانست با اولین نقش آفرینی مهمش – در زیر پوست شهر – نظرها رابه خود جلب کند.

 

او در نُه سالگی برای اولین بار جلوی دوربین رفته بودو تا هنگام بازی در “زیر پوست شهر” یکی، دو بار دیگر هم جلوی دوربین رخشان بنی اعتماد نقش بازی کرده بود اما در “زیر پوست شهر” باران کوثری نقشی مکمل را ایفا میکرد که طبعا زیر سایه درخشندگی محمدرضا متواضع سوپراستار نوظهور آن روزهای سینمای کشور ایران، شانس چندانی برای دیده شدن نداشت. سال‌ها باید می گذشت تا باران کوثری در شاه نقش سارا در “خون بازی” حق خودش را از سینمای کشور ایران بگیرد.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

اما باران کوثریِ بازیگر چهره دیگری هم داشت، این چهره انگار داشت در همان سکانس هاي ملتهب از مستند “روزگار ما” بر ما عیان می شد؛ در همان سکانس هایي که دوربین بیقرار رخشان بنی اعتماد، باران و هم نسلانش را در کمپین انتخاباتی محمد خاتمی در دومین دور نامزدی اش برای ریاست جمهوری دنبال می‌کرد.

 

چهره دیگر باران کوثری چهره یک فعال سیاسی – اجتماعی است که معتقد است در فضای سیاسی – اجتماعی ایران بر هر هنرمندی واجب است بعنوان شهروند در بزنگاه هاي سیاسی موضع روشن بگیرد؛ چه موضع نگرفتن دراین بزنگاه ها، خود نوعی موضع گیری است. چنین موضع گیری هایي

 

دراین سال‌ها باعث شده باران کوثری حواشی گوناگونی را پشت سر بگذارد؛ از ممنوعیت از کار تا درگیر شدن در بحث هاي سیاسی پردامنه. با این همه ی سیمای واقعی باران کوثری چیزی نیست جز همین سیمای دووجهی بازیگری که خودرا گزیده کار نمیداند ودر عین حال توانسته معتبرترین جوایز بازیگری را در سینمای کشور ایران دراین دو دهه به دست بیاورد ودر ملتهب ترین آثار سینمای سیاسی – اجتماعی این سال‌ها نقش آفرینی کند.

 

یکی از این آثار فیلم بحث برانگیز “خشمگین نیستم” است که پس از چند سال ممنوعیت در اینروزها بالاخره مجوز اکران گرفت اما مشکلات اکران این فیلم همان‌ گونه باقی است. رفع توقیف “خشمگین نیستم” بهانه اي شد تا در گفت و گویی که پیش رو دارید کارنامه بازیگری باران کوثری دراین دو دهه رابا او مرور کنیم.

 

بانو کوثری! شما متعلق به نسلی از بازیگران سینمای کشور ایران هستید که در اوایل دهه هفتاد قدم به عرصه سینما گذاشت و مهم‌ترین چهره هاي این نسل بجز شما، ترانه علیدوستی، گلشیفته فراهانی، نگار جواهریان و پگاه آهنگرانی هستند. اما شما در مقایسه با این چهار نفر تنوع بیشتری را در انتخاب نقش هاي

 

تان رعایت کرده‌اید و بیش از این چهار نفر فیلم نقش بازی کرده اید. در حالیکه مثلاً انتخاب هاي ترانه علیدوستی نشان می‌دهد که او میـــخواهد پرسونای تثبیت شده اي در بازیگری برای خودش بسازد ولی نوع نقش شما در فیلم بعدی تان طبق معمول قابل پیشبینی نیست. این بالا بودن تعداد و تنوع نقش ها هم ممکن است به حرفه اي گری شما تعبیر شود و هم به گزیده کاری دیگر بازیگران هم نسل تان؛ نظر خودتان چیست؟

 

* من حتی به معنای عام کلمه بازیگر گزیده کاری نیستم؛ من بازیگر سختگیری نیستم. من می پذیرم دریک فیلم متوسط رو به بالا جذاب بازی کنم به شرط این‌که آن فیلم با آرمان ها و اصولم منافاتی نداشته باشد. گزیده کاری اگر من بازیگر را مبدل کند به موجودی محافظه کار که فقط در موقعیت هایي قرار دهد که می‌دانم در انها می درخشم، بنظر من گزیده کاری نیست، بلکه خودخواهی است.

 

من تصمیم میگیرم بخشی از یک فیلم باشم، حتی اگر نقش من در آن فیلم دیده نشود. مهم این است که نقش برایم جذاب باشد و به آن گروه هم اعتقاد داشته باشم. من این وصف از روال کاری ام رابه حساب لطف شما میگذارم و شاد میشوم که این قضاوت را در مورد کارم بشنوم چون من در بازیگری به دنبال همین بوده ام که تماشاگر نداند در فیلم بعدی چه جور نقشی را بازی خواهم کردم.

 

من متنفرم از این‌که تماشاگر بتواند حرکت بعدی من را پیشبینی کند. حتی اگر نقشی تکراری را بازی میکنم، مثلاً اگر نقش یک معتاد را برای بار دوم بازی میکنم، دلم میـــخواهد برای تماشاگر این سوال پیش بیاید که اینبار باران میـــخواهد از کدام جهت به این نقش تکراری حمله کند.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

من اصلا گزیده کار نیستم ولی برای تمام فیلم هایي که نقش بازی کرده ام دلایل موجهی دارم. وقتی میگویم علت موجه الزاماً منظورم علت مالی نیست، یا دلایل شخصی و اعتقادی داشته ام یا به دنبال جریانی بوده ام که توی آن فیلم دنبال می شده. بازهم تاکید میکنم که برای من نفس بازیگری و شکستن شمایل هایي که تا پیش از این در بازیگری از خودم ساخته ام، جذاب است.

 

ولی در عوض شما در تئاتر خیلی گزیده کار بوده اید، از سال 1372 تا امروز شما در بیش از پنجاه فیلم نقش بازی کرده اید ولی کمتر از ده تئاتر دراین مدت در کارنامه دارید، انگار عرصه گزیده کاری برای شما بیشتر تئاتر است تا سینما.

 

* تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که در تئاتر من خیلی خوش شانس بوده ام. توی سینما من وادار بودم مراحلی را پله پله طی کنم برای این‌که بتوانم هویت مستقل خودم را بعنوان یک بازیگر جدا از خانواده ام ثابت کنم. بعد هم من در اوایل کارم در سینما هیچگاه این موقعیت را نداشتم

 

که با یک فیلم ناگهان دیده شوم. من چندین فیلم بازی کردم تا به نقش “خون بازی” رسیدم که برای من یک نقطه عطف بود ولی حتی نقشم در “خون بازی” هم تا حدودی زیر سایه مادرم می رفت که البته من خیلی مشکلی با آن ندارم. در سینما مرحله تثبیت برای من خیلی طول کشید ولی در تئاتر این شانس را داشتم که در همان اوایل کارم با امیر رضا کوهستانی کار کنم ودر موقعیت خیلی خوبی قرار بگیرم که بتوانم در تئاتر دیده شوم.

 

قرار گرفتن زیر سایه مادر و خانواده قطعا کار شما را در اثبات بازیگری تان سخت می کرده ولی بزرگ شدن درخانواده اي سینمایی قطعا مزایایی هم داشته است.

 

* قطعا! اصلا همه ی اش مزیت بوده است. اصلا بیشتر بازیگرانی که در نسل من شروع بکار بازیگری کردند از خانواده هاي سینمایی بودند. مهمترین مزیت زندگی درخانواده اي سینمایی برای من این بوده که اگر مادر من بعنوان یکی از پنج کارگردان مهم سینما نقشی در فیلمش داشته باشد

 

که به سن و جنس بازیگری من بخورد، انتخاب اولش قطعا من هستم چون با من آسان تر کار می‌کند اما من واقعا در مورد بازیگری نسل خودم مدعی هستم و فکر می‌کنم نسل من توانسته در بازیگری جریان سازی کند. دلیلش این‌که ما در سینما هیجان زده نبودیم و نگاه جدی به سینما داشتیم. اگر هیجان جایزه گرفتن بخواهد مبدل به هدف بازیگر شود، لذت بازیگر از فعل بازیگری کمتر می‌شود. من نمی‌گویم جایزه گرفتن یا فکر کردن به جایزه بد است ولی نباید مبدل به هدف بشود.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

انگیزه شخصی خود شما در شروع کار چه بود؛ مثلاً در پانزده سالگی که در زیر پوست شهر بازی کردید، گرفتن جایزه و تایید دیگران برای تان مهم نبود؟

 

* قطعا مهم بوده و هنوز هم برایم مهم است. نمیتوانم دروغ بگویم. ولی راستش را بگویم هیچگاه گرفتن جایزه و تایید دیگران در بازیگری برای من هدف نبوده است. من در دوازده سالگی در اولین تئاترم به کارگردانی آزیتا حاجیان بازی کردم که شش ماه برای تمرین آن هرروز به سالن می رفتم

 

یا در پانزده سالگی در “زیر پوست شهر” بازی کردم و سه ماه تمرینات فشرده اي رابا گلاب آدینه پشت سر گذاشتم. پس حتی در همان سن هم میدانستم وارد چه عرصه جدی شده ام. شانس من این بود که ورودم به سینما را در محیط هاي بسیار مناسبی تجربه کردم. چیزی که در بازیگری برای من جذاب است، لذت همین تمرین ها و بعد دیدن نتیجه نهایی است. این لذت منحصر به فرد را در هیچ حرفه دیگری نمیتوان تجربه کرد.

 

در اوایل کارتان گفته بودید دلتان می‌خواهد در فیلمی از مهرجویی بازی کنید ولی این موقعیت هرگز برای تان پیش نیامد. یکی از خصوصیت هاي نسل شما این بود که زمانی کارش را شروع کرد که دوره اوج کارگردان هایي مانند کیمیایی و مهرجویی گذشته بود، در حالیکه مثلاً لیلا حاتمی و هدیه تهرانی از نسل قبلی این شانس را داشتند که کارشان رابا فیلمهای مهمی از مهرجویی و کیمیایی شروع کنند. از این بابت متاسف اید؟

 

* راستش را بخواهید نه! چون من این شانس را داشتم که با برترین کارگردان هاي نسل جدید کار کنم. خیلی ها را میتوانم نام ببرم مانند رضا درمیشیان، عبدالرضا کاهانی یا دو کارگردانی که سال جاري با ایشان همکاری کردم، مجید مصطفوی و سهیل بیرقی. من فکر میکنم لذتی که از کار با این کارگردان ها بردم احتمالا شبیه به مان لذتی است که از کار با داریوش مهرجویی نصیب من می شد. البته هستند

 

کارگردان هاي جوانی که به واسطه پیشرفت تکنولوژی و ساده شدن فیلم سازی با تکنولوژی دیجیتال نام خودشان را می گذارند کارگردان اما بجز تسلط تکنیکی چیزی در چنته ندارند و مؤلف نیستند و تفکری در فیلمهای شان نمیبینیم.

 

هنوز دوست دارید در فیلمی از مهرجویی بازی کنید؟

 

* ترجیح می‌دهم به این سوال پاسخ ندهم.

 

طبق معمول در شروع کار بازیگری همیشه بازیگرانی هستند که برای بازیگر تازه کار، الگو و الهام بخش اند. این بازیگران برای شما چه کسانی بودند؟

 

* واقعا نمی‌خواهم تظاهر کنم ولی هیچگاه دلم نخواسته جای بازیگر دیگری باشم یا شبیه بازیگر دیگری بشوم. از همان اول کارم در پانزده شانزده سالگی میخواستم مسیر منحصر به فردی را طی کنم. گرچه جنس کار یا نگاه بعضی ها به بازیگری برایم هیجان انگیز بود. مثلاً گلاب آدینه یا مهدی هاشمی، یا عزت الله انتظامی، یا علی نصریان، دیرتر به بازی فرهاد اصلانی هم علاقه مند شدم,.

 

در سینمای جهان چطور؟

 

* من هم مانند خیلی هاي دیگر تحت تاثیر مریل استریپ هستم. بازی و کاراکتر اَنِت بنینگ را خیلی دوست دارم و همینطور بازی کوین اسپیسی را. همیشه فکر کرده ام که “زیبایی آمریکایی” از نظر بازیگری فیلمی بی نقص است. در نسل جوان تر ناتالی پورتمن و جنیفر لارنس را هم خیلی دوست دارم. این جنس بازیگری گرم را و بازیگرانی راکه سعی میکنند در هر فیلم تصویر قبلی‌شان را بشکنند، می پسندم.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

“برترین بابای جهان” «داریوش فرهنگ * 1370»

 

زمانی که شما وارد سینما شدید تعداد زیادی از بازیگران و فیلم سازان مهم سینما را از روی رفت و آمد هاي خانوادگی می شناختید. در آن سال هاي آغازین چه چیزهایی در زندگی بازیگران قدیمی تر میدید که دل‌تان نمیخواست برای تان رخداد بیفتد؟

 

* این‌که درگیر حاشیه هاي بازیگری نشوم. منظورم البته اصلا فعالیت هاي سیاسی – اجتماعی بازیگران نیست. اتفاقا در کشوری مانند ایران با اتفاقاتیکه میوفتد شما بعنوان یک آدم سرشناس وظیفه داری که موضع بگیری، چون موضع نگرفتن گاهی در واقع نوعی موضع گرفتن است. من نام این موضع گیری ها را حواشی بازیگری نمی‌گذارم. منظورم از حواشی، حواشی مبتذل بازیگری است.

 

این ابتدال مانند قارچ میتواند کنار هر چهره معروفی و به خصوص بازیگرها پیدا شود. منظورم از درگیر شدن در حواشی شرکت کردن در بعضی مراسم یا مهمانی هاست که مثلاً برای یک کمپانی برگزار میشود. آدم ها دراین جور مراسم درگیر این میشوند که کی چی پوشیده و دغدغه هاي سخیفی را دنبال می‌کنند.

 

می‌دانم همه ی جای جهان این رخداد میوفتد ولی این علتی بر حقانیت این رخداد ها نزد من نیست. من طرف بازیگری هستم مانند مریل استریپ که این همه ی سال کاندیدای اسکار بوده ولی یکبار لباسش برترین لباس مراسم اسکار نشده. من طرف بازیگری هستم مانند انت بنینگ که با کت دامن میرود روی رد کارپت اسکار. من ترجیح می‌دهم آن آدمی باشم که ترجیح می‌دهد موضع داشتن اش نسبت به این قواعدِ از پیش تعیین شده کمی معلوم باشد و توی ذوق بزند!

 

اولین تجربه جدی شما در بازیگری، بازی در فیلم “روسری آبی” بود. در گفت و گو اي گفته بودید این فیلم را دوست ندارید چون “هندی است”. چرا فکر می‌کنید “روسری آبی” هندی است. ظاهر فیلم حکايت پیرمردی را روایت میکند که به علت انحراف از معیار های صُلب اجتماع توسط عزیزانش طرد میشود و زیر فشار اجتماعی فرجامی تراژیک می‌یابد. فیلم نگاهی جامعه شناختی به شخصیت رسول رحمانی دارد. چرا فکر می‌کنید این فیلم به قول خودتان هندی است؟

 

* [با خنده] واقعا این حرف را زده ام؟ احتمالا این حرف را در بین حرف هایي دیگر گفته ام. ولی راستش را بخواهید بین فیلمهای مادرم، “روسری آبی” فیلم محبوب من نیست. شاید “روسری آبی” با معیار های من زیادی عاشقانه بوده است. من “نرگس” را دیوانه وار دوست داشتم. البته هم اکنون که سن ام بالاتر رفته “روسری آبی” را بیشتر از قبل دوست دارم ولی هنوز محبوب ترین فیلم رخشان بنی اعتماد برای من “نرگس” است.

 

در “روسری آبی” خیلی کم سن و سال بودید که با عزت الله انتظامی هم بازی شدید. آن هنگام متوجه بودید که چه بازیگری در برابر تان است؟

 

* من هنگام بازی در “روسری آبی” نه ساله بودم و خیلی چیزها را می فهمیدم. عزت الله انتظامی برای من یک غول بازیگری بودو می‌دیدم که چه میزان رها از اعتبار و شهرتی که داشت به تمرین تن می داد. فاطمه معتمد آریا هم همینطور بود. من با این‌که فقط چند سکانس کوتاه بازی داشتم باید مدام می رفتم

 

سر تمرین و آقای انتظامی و مادرم و دیگران آنقدر جدی با من برخورد میکردند که برای خود من هم اینکار جدی می شد. مهم‌ترین چیزی که از آقای انتظامی آموختم این بود که چه میزان بازیگری امری جدی است.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوباز “روسری آبی” تا “خون بازی” روال تمرینات شما چه تغییری پیدا کرد؟

 

* به نظرم بازیگری امری شخصی نیست. همه ی رويدادها در گفتگو ودر بحث و بده بستان بین شما با بازیگران دیگر و کارگردان در تمرین ها به دست می‌آید. در “خونبازی” به علت بیشتر شدن تجربه من در بازیگری، مادرم کمتر از تجارب شخصی و مشترک مان برای هدایت من استفاده می‌کرد اما در “زیر پوست شهر” مشخصا مرا به خاطرات و تجارب شخصی و خانوادگی مان ارجاع می داد. مثلاً در سکانسی که من و گلاب آدینه در مینی بوس داریم

 

از زندان بر میگردیم، مادرم آمد ودر گوشم خاطره اي گفت که مربوط به هنگام فیلم برداری “شهرک فاطمیه” بودو آن خاطره حس صحنه را برایم روشن کرد. من را در موقعیتی قرار می داد که با دقت به تجارب شخصی ام بتوانم حس صحنه را بگیرم. از این گذشته در یک سری از رفتارهایی که برای شخصیت محبوبه ساختیم،

 

مانند راه رفتن و سخن گفتن و … واقعا نمی‌توانم نقش گلاب آدینه را نادیده بگیرم. منی که آن هنگام تجربه کمی داشتم و تکنیک بازیگری رابه اندازه امروز نمی شناختم با کمک بانو آدینه توانستم ابعاد جدیدی از توانایی هاي بازیگری خودم را کشف کنم.

 

شما طبق معمول از مدت ها قبل از فیلم برداری در جریان طرح هاي رخشان بنی اعتماد هستید. با دقت به این موضوع نوع هدایت شما توسط رخشان بنی اعتماد چه تفاوتی با هدایت دیگر بازیگران دارد؟

 

* مادرم کمی بیشتر از دیگران نسبت به من سختگیری دارد اما هر چه بیشتر جلو آمده ایم، بده بستانی که سر صحنه داریم کمتر شده چون بازدهی بحث ها و تمرین هاي مان در پیش ساخت بیشتر شده. دیگر سر صحنه، دیالوگ کمتری بین ما برقرار میشود چون دقیقا می‌دانیم که هر طرف از طرف مقابل چه میـــخواهد. هنگام فیلم برداری “خون بازی” در آن صحنه اي که من توی مرداب دارم دنبال هروئین می‌گردم،

 

مادرم پشت دوربین گریه می‌کرد و آقای عبدالوهاب من را هدایت می‌کرد. مادر جلو نمی آمد چون نمی‌خواست حس مادرانه اش روی بازی من تاثیر بگذارد.

 

نوع و مدت دوران تمرین در پیش ساخت فیلمهای رخشان بنی اعتماد طبق معمول سنگین و زیاد است، این تجربه رابا کارگردان هاي دیگر هم داشته اید؟

 

* این تجربه با اصغر فرهادی تکرار شد. با رضا درمیشیان تکرار شد. با سهیل بیرقی هم تکرار شد و همینطور با عبدالرضا کاهانی و هاتف علیمردانی. جالب این‌که تجربه تمرین مستمر با کارگردان هاي جوان تکرار شد اما بارها پیش آمد که سر صحنه کارگردان هاي باتجربه تر حداقل تمرین و آماده سازی قبل از اجرا هم رعایت نمی شد که من را متعجب می‌کرد. من در کارم خیلی وابسته به تمرین هستم.

 

فیلمنامه هاي فیلمهای من مانند دفتر مشق است چون خیلی کنار فیلمنامه یادداشت مینویسم ولی وقتی فیلم برداری شروع میشود میتوانم بدون فیلمنامه بروم سر صحنه.

 

وقتی تمرین و دورخوانی کم باشد یا کلاً وجود نداشته باشد اعتماد به نفسم کمی میشود و تاثیرش روی کارم هم دیده می‌شود. بیشتر این کارگردان ها از این نداشتن تمرین بعنوان یک امتیاز مثبت کارشان حرف می زدند و میگفتند تمرینی در کار نیست و “می‌خواهیم برویم ودر لحظه قرار بگیریم”. حرفی که من اصلا نمی فهمم. مانند این است که یک ورزشکار حرفه اي بدون گرم کردن وارد مسابقه شود.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوبیکی از تجارب منحصر به فردی که در “زیر پوست شهر” داشتید هم بازی شدن با محمدرضا متواضع بود که در آن دوران تازه در “مرسدس” و “قرمز” نقش بازی کرده بودو سوپراستاری تمام عیار بود. محمدرضا فروتنی که پشت صحنه “زیر پوست شهر” شناختید چه میزان با تصویری که از قبل از او در ذهن داشتید هم خوانی داشت؟

 

* بله. محمدرضا متواضع آن هنگام واقعا یک سوپراستار بودو در فیلم دو زن هم نقش بازی کرده بود. من با پدرم سر صحنه “دو زن” زیاد می رفتم. برای همین قبل از این‌که “زیر پوست شهر” شروع شود آقای متواضع را پشت صحنه دیده بودم. کمی استرس و هیجان داشتم از این‌که قرار است در مقابلش بازی کنم

 

ولی این استرس و هیجان، هنگام تمرینات طولانی قبل از فیلم، کاملا از بین رفت. از این گذشته هیچ ستاره اي توی خانواده ما آن قدرها ستاره بنظر نمیرسد و برای همین هم من خیلی این هیجان ها را حتی تجربه نکردم. من خیلی به این‌که کنار او بازی می‌کردم فخر می فروختم. بعد ها ندیدم که بازیگری محبوبیتی رابه دست بیاورد که محمدرضا متواضع در آن دوره به دست آورده بود.

 

یک روز یکی از همکلاسی هایم راکه از طرفداران محمدرضا متواضع بود آوردم منزل مان چون می‌دانستم متواضع آن روز منزل ماست و به این دوستم هم نگفتم که قرار است محمدرضا متواضع را ببیند. شاید باورتان نشود، این دوستم همین که وارد منزل شد و متواضع را دید،

 

درجا توی آغوش من غش کرد! اما من هنگام کار پشت صحنه “زیر پوست شهر” وجه ستاره وار متواضع را اصلا نمیدیدم چون متواضع خودش را مانند بقیه اعضای گروه سپرده بود به تمرینات و اصلا به واسطه حضور مادرم و گلاب آدینه تمام گروه همینطور یکدست شده بود. هیچکس نت خارج نمی‌زد و همه ی هم کوک بودند.

 

پس هیچگاه چنان هیجانی نداشتید؟

 

* اولین باری که هیجان دیدن یک بازیگر را تجربه کردم وقتی بود که با مادرم در ونیز رفتیم با انت بنینگ چایی بخوریم. از ذوق داشتم غش میکردم ولی این حس را بعداً هرگز تجربه نکردم.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوببعد از بازی در “زیر پوست شهر” به فاصله کوتاهی در “رقص در غبار” و “گیلانه” بازی کردید که در انها هم نقش دختری روستایی یا از طبقات محروم را داشتید. نمی ترسیدید در شروع کار با این چند انتخاب دراین نوع نقش ها کلیشه شوید؟

 

* آن هنگام برای من نفس بازی کردن مهمتر از این بود که نقش هایم شبیه به هم نباشند. می‌خواستم خودم را بعنوان بازیگر سینما ثابت کنم و فقط برایم مهم بود که فیلمی که در آن نقشی به عهده میگیرم فیلم قابل دفاعی باشد. البته من کمی در بکار بردن کلمه کلیشه خسیس هستم و معتقدم

 

که به سختی میشود گفت فلان نقش کلیشه شده است. من بعد از “خون بازی” در “بغض” هم نقش یک معتاد را بازی کردم ولی معتادی که در “بغض” نقشش را بازی کردم متمایز بود با معتاد “خون بازی”. این‌که دو نقش دریک طبقه باشند نمیتواند معیاری باشد برای این‌که این دو نقش شبیه به هم بوده اند.

 

پس بگذارید بپرسم که بازی شما در “جامه دران” یا “حیران” که حتی ضعیف تر از نمونه هاي قبلی همین نقش در کارنامه شما مانند بازی در “رقص در غبار” یا “گیلانه” بوده، چه دستاوردی در کارنامه باران کوثری است؟

 

* من این قضاوت را نمی پذیرم. من بازی در “جامعه دران” را کلاً به خاطر سکانسی پذیرفتم که بچه هاي گوهر را از او میگیرند. گوهر زنی روستایی است که همه ی انگیزه اش در زندگی، بچه هایش هستند. کمتر بازیگر باهوشی بازی دراین لحظه را صرفا به خاطر این‌که بازی در نقش هاي دیگری از این طبقه اجتماعی را تجربه کرده، رد می‌کند. برای منی که اصلا نمیخواهم دراین سینما

 

بازیگر کم کاری باشم و اصلا به کم کاری اعتقادی ندارم مگر چند نقش متمایز نوشته می‌شود که بخواهم به سهولت به نقش هایي مانند گوهر در “جامه دران” نه بگویم و منتظر بمانم تا نقش هایي بازی کنم که از زمین تا آسمان باهم متمایز باشند.

 

این‌که میگویید نمی‌خواهم کم کار باشم نگاهی مالی پشتش است یا نگاهی حرفه اي؟

 

* نه! نگاهم مالی نیست، نگاهم حرفه اي است. من آنقدر برای یک فیلم خوب پول میگیرم که با سالی یک فیلم یا دو سالی یک فیلم اموراتم بگذرد ولی به نظرم این جرزنی است که من سه سال بروم خودم را قایم کنم و همه ی منتظر دیدنم باشند و بعد بیایم یک نقش بازی کنم و دیده شوم و همه ی نگاهها رابه سوی خودم برگردانم. الگوی من مریل استریپ است که سالی دوتا فیلم بازی می‌کند و هنوز میتواند شمای تماشاگر را متعجب کند.

 

نمی‌گویم من مریل استریپ هستم، می‌گویم الگویم مریل استریپ است. دلم می‌خواهد در عین پر کاری جنس بازی ام را تر و تازه نگه دارم. مانند نجاری که زیاد میز و صندلی می سازد ولی خوب می سازد.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوببرگردیم به ادامه مسیر بازیگری شما، بعد از “زیر پوست شهر” مهم‌ترین تجربه شما بازی در “رقص در غبار” اولین فیلم سینمایی اصغر فرهادی بود. گفتید که روش فرهادی در تمرین به روش مادرتان نزدیک بود.

 

* بله. نحوه کار اصغر فرهادی خیلی نزدیک به مادرم بود. به خصوص در نزدیک کردن بازیگر به نقش، روش هایي شبیه به هم بکار میگرفتند. من فقط چند سکانس در فقیلم آقای فرهادی بازی داشتم ولی حدود دو ماه مدام توی دفتر تمرین می‌کردیم، بعد می رفتیم توی شهر قدم می زدیم، بعد می رفتیم لباس می خریدیم، و دوباره … خیلی برایم جالب بود که باید برای نقش لباس می خریدیم. وقتی شما برای نقش خرید میکنید اصلا از جنبه اي دیگر به آن نگاه می‌کنید.

 

فکر میکنید این نوع کارها مانند لباس خریدن برای نقش بیشتر بوی آماتوریسم می‌دهد یا حرفه اي گر؟ امروز آیا اصغر فرهادی میتواند از بازیگران بین المللی اش بخواهد که مثلاً توی خیابان هاي مادرید با او همراه شوند و لباسهای نقش را خودشان بخرند؟

 

* نشانه نوعی حرفه اي گری بود چون من آن هنگام بازیگری حرفه اي نبودم و شاید بهمین علت آقای فرهادی می‌خواست من این تجربه ها را داشته باشم. از این گذشته حتی اگر دیگر فرهادی تمرین هایي مانند لباس خریدن رابا بازیگر انجام ندهد اما اعتقادش به تمرین زیاد سر جایش است. توی مطبوعات خواندم که ماریون کونیار به خاطر این‌که نمی توانست در فرآيند تمرین طولانی شرکت کند نتوانست

 

در فیلم گذشته بازی کند. شاید امروز اگر فرهادی با من کار کند، با تجربه اي که من دراین سال‌ها کسب کرده ام دیگر من را نفرستد برای خرید لباس ولی بگذارید یک راز را این جا فاش کنم. تجربه اي که در آن فیلم سر خرید لباس برای نقش ریحانه داشتم آنقدر به من در رسیدن به نقش کمک کرد و آنقدر حال و هوای عجیبی به من داد

 

که هنوز هم که هنوز است، من اینکار را برای نقش هاي دیگرم می‌کنم. البته با طراح لباس حتماً مشورت می‌کنم ولی در انتها ماسک آن شخصیت رابه چهره ام میزنم و برایش لباس می‌خرم.

 

تفاوت هاي کار فرهادی با رخشان بنی اعتماد چه بود؟ چه چیز منحصر به فردی در اصغر فرهادی دیدید که بعضا در فیلم ساز دیگری ندیدید؟

 

* جدیت! آن هنگام آقای فرهادی فقط یک سریال ساخته بودو نتوانسته بود برای فیلم اولش سرمایه عجیبی حذف کند. من هم به این علت بازی در فیلم را پذیرفتم که هم خودم و هم مادرم از طرفداران آن سریال بودیم. مادرم میگفت فرهادی جوان خوش فکری است ولی با این حال کسی به نتیجه کار مطمئن نبود و آقای فرهادی با اعتماد به نفس و جدیتی که من قبلا ندیده بودم انگار یک قدم جلوتر از همه ی گروه راه می رفت.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

فرامرز قریبیان هم بازیگری بود که در “رقص در غبار” بعد از سال‌ها دوباره بازی در نقش متفاوتی را تجربه می‌کرد. او از گذشته اي پر شکوه آمده بودو فیلم هایي مانند “گوزن ها” و “خاک” را در کارنامه داشت.

 

* چیزی که در فرامرز قریبیان می‌دیدم نوعی پرنسیپ کاری بود که در نسل هاي بعدی کمیاب است. در نسل ما اگر آدم این جور پرنسیپ ها را رعایت کند متهم میشود به ادا در آوردن.

 

در نسل خودتان کدام بازیگران را سراغ دارید که این پرنسیپ ها را رعایت می‌کند؟

 

* در نگار جواهریان این پرنسیپ ها را دیده ام. فکر میکنم نتیجه کار ترانه علیدوستی نشان می‌دهد که او هم این پرنسیپ ها را دارد.

 

کمی بعد از “رقص در غبار” در فیلم “نسل جادویی” از ایرج کریمی بازی کردید. کریمی منتقدی سرشناس بودو رو به فیلمسازی آورده بودو قبل تر هم فیلم خوبی مانند “از کنار هم می گذریم” را ساخته بود ولی این فیلم به علت فضای فانتزی اش دیده نشد. تجربه همکاری با منتقدی که فیلمساز شده بودو هم بازی شدن با هدیه تهرانی چه تفاوتی با تجربه هاي قبلی تان داشت؟

 

* همکاری با هدیه تهرانی خیلی دلپذیر بود. او دراین فیلم طراح صحنه و لباس هم بودو دائم پشت صحنه حضور داشت و فضا را برای کار امن می‌کرد اما ایرج کریمی وجه تئوریکش خیلی بارزتر از وجه عملی اش بود. خیلی چیزها برای ما بعنوان بازیگر مبهم بود، چه در شخصیت پردازی،

 

چه در ایده هاي فیلمنامه و چه حتی در طراحی لباس، و وقتی در موردشان از ایرج کریمی سوال می‌کردیم او توضیح تئوریکی می داد و ما قانع می شدیم که این عناصر باید در فیلمنامه بهمین شکل باشد، ولی بدون این توضیحات ابهامات سر جای خودش باقی میماند. نمی‌دانم این طور سینما که این قدر نیاز به رمزگشایی دارد چه میزان مورد علاقه من است.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

پس چرا بازی در آنرا پذیرفتید؟

 

* خب خیلی فیلم ها در کارنامه من هست که بعنوان تماشاگر ممکن است برایم جذاب نباشد ولی بعنوان بازیگر بازی در آن فیلم برایم جذابیت ها و مساله هایي داشته است که بازی در آنرا پذیرفته ام اما ممکن است اگر خودم حق انتخاب داشته باشم آن فیلم را برای سینما رفتن انتخاب نکنم.

 

میشود چندتا از این فیلم ها را نام ببرید؟

* بله، مثلاً “روز سوم”.

“توفیق اجباری” چطور؟

 

* در “توفیق اجباری” کمی در بستن قرارداد عجله کردم چون کار با گروهی که قبلا هم باهم کار کرده بودیم خیلی به من اعتماد به نفس می داد. از طرفی هم همکاری قبلی من با آقای لطیفی نتیجه داده بود. نمی‌خواهم توجیه کنم. من میدانستم که دارم توی یک فیلم “بفروش”

 

بازی می‌کنم ولی واقعا قرارهای دیگری هم قبل از فیلم برداری داشتیم که هنگام کار عملی نشد. من عجله کردم و آن هنگام به شدت دنبال این بودم که دریک کمدی بازی کنم اما اگر می‌دانستم چند ماه بعدش “دایره زنگی” به من پیشنهاد می‌شود در “توفیق اجباری” بازی نمی‌کردم.

 

با این‌که خودتان “روز سوم” را چندان دوست ندارید ولی این فیلم در بین مخاطبان عام بازخورد خوبی داشت و زوج شدن شما با حامد بهداد هم در همین فیلم شکل گرفت که بعد ها هم در فیلمهای دیگری تا “سدمعبر” تکرار شد.

 

* حامد از قبل دوست من بودو من پیشنهاد دادم که حامد آن نقش را بازی کند. اول آقای لطیفی حامد رابا یک بازیگر تلویزیونی اشتباه گرفته بودو زیر بار نمی رفت ولی بعد که فهمید دارم از کی حرف می‌زنم پذیرفت. آن هنگام حامد در “بوتیک” و “این زن” حرف نمی‌زند نقش بازی کرده بود. خوشبختانه حامد سریع پذیرفت و با کلی ایده آمد سر صحنه. اصولا من همیشه میگویم که حامد با انگیزه همان‌ گونه یکی از برترین بازیگران سینماست.

 

میزان انرژی و انگیزه اي که حامد با خودش پشت صحنه می آورد و حمایت و دلسوزی اش برای بازیگر مقابلش هم در “روز سوم” و هم در “دندون طلا” و “هفت ماهگی” و “سدمعبر” برای من آموزنده بود. حامد بعنوان شریک در بازی بسیار مهربان است. شاید به خاطر دوستي مان این حالت را فقط با من داشته است ولی او در همکاری مشترک بسیار دلسوز است. روزهای زیادی بود که او بازی هم نداشت اما پشت صحنه میماند.

 

حامد یک روز سر بازی در “سدمعبر” آنقدر برای پلان من انرژی گذاشت که دیگر برای پلان خودش انرژی نداشت و وادار شدیم پلان وی را فردایش بگیریم. حامد هم مانند من این شانس را نداشته که یک دفعه با یک نقش گل کند و بدون این‌که پاس گلی دریافت کند، کم کم خودش را ثابت کرده است.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

گفتید حامد بهدادِ “باانگیزه” هنوز هم یکی از برترین بازیگران این سینماست. حامد بهداد هم مانند خسرو شکیبایی یک پرسونای بازیگری منحصر به فرد رابا آمدنش به سینمای کشور ایران اضافه کرد ولی بعضی انتخاب هاي اخیر او این نگرانی را دامن میزند که او هم مانند خسرو شکیبایی در انتها به مسیری بیفتد که گذشته قابل دفاعش را زیر سوال ببرد. ظاهراً شما هم این نگرانی را در مورد او دارید.

 

* من فکر میکنم همه ی بازیگرهایی که موقعیت ستاره بودن را تجربه می‌کنند، دچار این بی انگیزگی میشوند. مهم این است که به سلامت از این مرحله بیرون بیایی. حامد با بازی در سدمعبر به سلامت از این بحران می گذرد و حالا سر کار دیگری نمی‌رود تا دوباره کاری در همان سطح به او پیشنهاد شود. انگیزه اي که من در سدمعبر از حامد دیدم سال‌ها بود ندیده بودم. حامد بهداد تمام نشده است.

 

یکی از دلایل بی انگیزگی بازیگران در سینمای کشور ایران این است که بازیگر ایرانی در چشم انداز کاری اش آینده بین المللی روشنی نمیبیند و خود سینما هم مهلت تجربه هاي متنوع زیادی رابه بازیگر نمیدهد. این است که بعد از دو، سه جایزه ممکن است هر بازیگری مایوس شود.

 

مسیری که منتقدها برای بازیگران در نوشته هاي شان ترسیم میکنند هم عامل دیگری است در بی انگیزه شدن بازیگرها. انگار منتقدها مسیر کلیشه شدن رابه بازیگرها نشان میدهند. با دو جایزه اي که لیلا حاتمی به خاطر بازی در فیلم “من” و حامد بهداد به خاطر بازی در فیلم “سدمعبر” گرفت، من کمی امیدوارم شدم, که این رسم ها در نقد سینماییِ ما دارد پوست می اندازد.

 

برترین نقدی که بر کار خود خوانده اید کدام بوده؟

 

* نمیتوانم از یک نقد نام ببرم ولی کسانی هستند که نقدهای شان برایم مهم است و الزاماً هم طرفدار بازی من نیستند. مانند مهرزاد دانش یا کیوان کثیریان. ولی نقشی که مفیدترین بازخوردها را ازآن گرفتم، نقشم در “خون بازی” بود.

 

سه فراز در کارنامه شما، بازی دراین سه فیلم است: “خون بازی”، “اسب حیوان نجیبی است” و “قصه ها”. دراین سه فیلم باران کوثری شمایل شکنی میکند و چهره هایي جدید از خودش ترسیم میکند. نظرتان در مورد این سه نقش چیست؟

 

* قبول دارم که دراین سه فیلم عملکرد متفاوتی داشته ام و چه میزان خوشحالم که از “اسب حیوان نجیبی” است نام بردید چونبازی من در “اسب حیوان نجیبی” است به خاطر حواشی اش دیده نشد. کم پیش می‌آید که از کار خودم راضی باشم و اصولا سخت گیرترین منتقد خودم، خودم هستم.

 

ولی بازی ام در اسب حیوان نجیبی است یکی ازآن بازی هایي است که تا حد زیادی رضایت خودم را جلب می ند. من به این سه فیلم “جامه دران” و “حیران” و “کوچه بی نام” را هم اضافه می‌کنم. پلان سکانس مشترک من و پیمان معادی در “قصه ها” نتیجه ماه ها تمرین بود. ما آن شب سکانس را چند بار اجرا کردیم و هر بار عینا اجرای مان مانند دفعه قبل بود. من معجزه تمرین و کارگردانی را در آن صحنه دیدم.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

برای نوشتن فیلمنامه “خون بازی”، رخشان بنی اعتماد مستندی از زندگی یک معتاد واقعی ساخته و روزها با او در منزل شان زندگی کرده بود. شما هم این مستند را دیده بودید ودر مورد اعتیاد پژوهش کرده بودید ولی جایی گفته اید سعی نکردید هیچ معتاد خاصی را در بازی تان بازسازی کنید، چون به تعداد معتادان حالت هاي مختلف نشئگی و خماری وجوددارد. این مرز ظریف میان تاثیر گرفتن از حقیقت و ساختن واقعیتی جدید را چطور در بازی تان می سازید؟

 

* این فرآیند چند مرحله دارد. مرحله اول تحلیل نقش است. دراین مرحله به این فکر میکنم که کارگردان برای چه میـــخواهد این فیلم را بسازد. بعد از مرحله تحلیل که در آن ذهن شما از شخصیت انباشته می‌شود و شخصیت را می سازید، مرحله فیزیکی شروع میشود. من خیلی از شخصیت ها را از روی راه رفتن شان پیدا می‌کنم. در “جامه دران” با آن حرکت خاراندن پشت دست شخصیت یا آن حرکتی که موهایم را زیر روسری میکنم،

 

شخصیت را برای خودم ساختم. در مورد سارای “خون بازی” من تحقیقات زیادی کردم. مثلاً در مورد این‌که هنگام خماری برای جسم آدم چه اتفاقی میوفتد. عوارض خماری چیزهایی است مانند درد، خارش، عطسه، سنگین شدن پلک، فین فین کردن و رفتارهایی از این قبیل. وقتی این رفتارهای ظاهری را پیدا کردم،

 

نشستم با خودم فکر کردم که اگر منِ باران بخواهم این رفتارها را بازی کنم چه شکلی میشود. بعد با دقت به رفتارهای فیزیکی خودم، سعی کردم این حرکات را برای خودم درونی کنم. میخواهم بگویم برای من نقطه سخت ودر عین حال نقطه جذاب بازیگری آن جایی است که باید این تحلیل ها را بالقوه کنم؛ یعنی جاییکه فیزیک و جسم بازیگر وارد عمل می‌شود.

 

در گفتگو اي گفته بودید از یکی، دو سال قبل از “خون بازی”، بازیگری را جدی گرفتم. دراین دو سال چه اتفاقاتی افتاد که بازیگری برای تان جدی شد؟

 

* دلیلش بطور مشخص بازی در “رقص در غبار” بود که باعث شد بفهمم در کار با کارگردانی بجز مادرم هم میتوانم پیروز باشم و درضمن بازی در “خوابگاه دختران” که در گیشه فیلم موفقی از آب در آمد و کمی به من در شروع راه بازیگری قوت قلب داد، چون در آن فیلم، من نقش اول را بازی میکردم.

 

بعد از بازی در خون بازی گفته بودید از این به بعد سعی میکنم حرمت نقش “سارا” را نگه دارم. دراین سال‌ها دراین مورد پیروز بوده اید؟

 

* اگر این حرف را این طور سفت و سخت زده ام باید اذعان کنم که این حرف نتیجه هیجان زدگی ام در آن برهه و جوّي بوده که بعد از “خون بازی” به وجود آمده بود چون اصلا سینما این شرایط را برای بازیگر فراهم نمی‌کند که یک نقش را بازی کنی و بعد پای آن نقش بمانی. بالاخره یک جایی گیر می افتی، توی چاله اي که فکرش را هم نمی‌کردی. یک بازیگر حرفه اي از همه ی موفقیت ها و جایزه ها و تاییدها باید انرژی بگیردت

 

و این انرژی باید مبدل به یک بنزینی شود که مسیرش را ادامه دهد. بعد از سارا خیلی نقش ها بوده که نقش بازی کرده ام. در “حیران” و “جامه دران” و “هیچ” و “قصه ها” و “بغض” و “خشمگین نیستم” و “عرق سرد” که به نظرم نقش هاي قابل دفاعی در فیلم هایي مهم بوده اند

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

شما در سه فیلم “تقاطع” و “گیلانه” و “خون بازی” با رادان هم بازی بودید اما هرگز مقابل هم بازی نکردید.

 

* خیلی جالب است! من خودم هم واقعا فکر میکردم چون در سه فیلم با بهرام هم بازی بوده ام، در برابر هم بازی داشته ایم ولی هم اکنون که شما می‌گویید میبینم درست است. ما هرگز مقابل هم بازی نکرده ایم. بهرام از دوستان قدیمی من است که موفقیت هاي مدلِ خودش را دارد و پافشاري دارد نقش هاي مختلف بازی کند.

 

در “تقاطع” قرار نبود نقش منفی را او بازی کند بلکه بازیگر مقابلش قرار بود آن نقش را بازی کند ولی بهرام با پافشاري آن نقش را گرفت چون می‌گفت می‌خواهم یک نقش بدمن را تجربه کنم. بهرام وسوسه بازی کردن نقش هاي مختلف و متنوع را دارد.

 

بعد از “خون بازی” یکی از مهم‌ترین تجربه هاي شما بازی در “هیچ” و “اسب حیوان نجیبی است” به کارگردانی عبدالرضا کاهلی تجربه متفاوتی بود؟

 

* روش کاهانی هم مبتنی بر تمرین فراوان بود؛ ما دو ماه قبل از فیلم برداری دورخوانی داشتیم و بخش زیادی از فیلمنامه بر اساس این تمرین ها و بداهه هاي بازیگران نوشته می شد. هنگام فیلم برداری هم روز به روز چیزهایی در فیلمنامه تغییر می‌کرد. یعنی سبک کاهانی نسبت به رخشان بنی اعتماد یا فرهادی کمی بداهه و متکی به بازیگری بود. منتها بداهه ها قبل از اجرا روتوش می شد و مقابل دوربین کسی بداهه پردازی نمیکرد.

 

من با همه علاقه اي که به بازی ام در “اسب حیوان نجیبی است” دارم، از بازی ام در “هیچ” راضی نیستم. بعد از “خون بازی” میخواستم ازآن طبقه اجتماعی دور شوم و بازی در “هیچ” را برای همین پذیرفتم که یک شاه نقش دیگر مانند “خون بازی” از آب در بیاید ولی به دلایلی که نمیدانم، این نقش در نیامد.

 

شخصت هاي فیلم “اسب حیوان نجیبی است” یک عده آدم مشنگ و گیج و گنگ اند که معلوم نیست از کجا افتاده اند وسط حکايت این فیلم. این فیلم درسال 1389 درست در اوج وقایع بعد از انتخابات ساخته شده در حالیکه جامعه هم در گیجی و سردرگمی به سر می‌برد. شرایط بیرونی چه میزان روی ساخت این فیلم تاثیر گذاشت.

 

* نمی‌دانم. این را ترجیح می‌دهم خود کاهانی توضیح دهد. ولی در مورد خود ما باید بگویم که ما طبیعتا از شرایط بیرون متاثر بودیم. همه ی بحث هاي پشت صحنه در انتها منجر می شد به وقایع سیاسی روز. جالب است! حالا که این سوال را پرسیدید و بر می‌گردم به عقب نگاه میکنم میبینم این پیشنهاد من بود که نسترن توی این فیلم دختری باشد که همه ی اش دروغ میگوید. پس انگار شرایط بیرون به شکل ناخودآگاه بر من اثر کرده بود.

 

آن روزها دغدغه دائمی من “دروغ” بود. نسترن دختری بود که با وقاحت توی چشم هر شخصی نگاه میکرد و دروغ می‌گفت و نه تنها طرد نمی شد بلکه همه ی آدم هاي دور و بر و حتی تماشاگران هم بعنوان دختری شیرین و بامزه دوستش داشتند. کل آن جمع مشنگی که به آن اشاره کردید، همه ی دروغگو هستند و هیچ کدام آن تخصصی راکه می‌گویند ندارند.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

ظرفیت بازی خنده دار در شما با “اسب حیوان نجیبی است” پدیدار شد ودر تئاتر هم در “خشکسالی و دروغ” توانایی تان دراین زمینه را نشان دادید. خودتان به توانایی تان در بازی خنده دار اشراف داشتید؟

 

* اشراف و اعتماد به نفس نداشتم ولی خیلی علاقه داشتم نقش خنده دار بازی کنم. کمی در “توفیق اجباری” این موقعیت برایم فراهم شد و کمی هم در “دایره زنگی” ولی در “اسب حیوان نجیبی است” بهتر این وجه از بازی خودم را شناختم. هنوز هم دوست دارم کمدی بازی کنم ولی یک کمدی خیلی خوب؛ تا آن هنگام صبر خواهم کرد.

 

شما بعد از “خشکسالی و دروغ” با جدیت بیشتری کار در تئاتر را ادامه دادید. مهمترین کارگردانانی که در تئاتر با آن ها کار کردید، امیررضا کوهستانی و محمدرضا راد بوده اند که خیلی باهم متمایز اند. رضایی راد دستیار بیضایی بوده و علاقه مند به فضاهای کلاسیک در تئاتر و نمایش است و کوهستانی بطور ناب نسبت به بیضایی و آثارش موضع انتقادی دارد.

 

* بله! واقعا همان طوری است که می‌گویید. این دو کارگردان خیلی باهم متمایز اند ولی برای من در مقام بازیگر کار کردن با هردو لذت بخش بوده است.

 

چه چیزی بازیگری در تئاتر را برای تان جذاب میکند؟

 

* نظم و دیسیپلینی که در بازیگری تئاتر لازم است برای من جذاب است. حتی در نمایشنامه هاي امیررضا کوهستانی که بنظر میرسد برای بازیگر چارچوب خاصی تعیین نشده این چارچوب ها جدی است. بازی در درون این خطوط از قبل ترسیم شده، چه در کار با رضایی راد و چه در کار با کوهستانی، برای من جذاب است.

 

کوهستانی کمی بازیگر را آزادتر می‌گذارد ولی لحن کار را در همان نمایشنامه می سازد و شما بجز درست خواندن نمایشنامه، لازم نیست کار بیشتری روی صحنه انجام دهید. تفاوت دیگر امیررضا کوهستانی این است که او طبق معمول غلظت حسی بازی شما را کم کم کم و کمتر می‌کند.

 

و این برای شما که به بازی هاي حسی پر رنگ مانند آن نوع بازی در “کوچه بی نام”، علاقه مندید سخت نیست؟

 

* دقیقا همینطور است ولی این باعث میشود که من وادار شوم یک بخش وحشی از بازیگر درونم راکه مدام میـــخواهد بیرون بزند نظارت کنم. همین مساله بازی در کارهای کوهستانی را برایم جذاب می‌کند. در “کوارتت نود دقیقه” نشسته بودیم و مونولوگ میگفتیم، این قدر خودم را نظارت می‌کردم

 

که وقتی نمایش تمام می شد خیس عرق بر می گشتم پشت صحنه. اما از این تجربه که بگذرم، محمد رضایی راد در زندگی من آدم تعیین کننده اي است. برای من بازیگری به دو دوره تقسیم می‌شود؛ قبل از آشنایی با رضایی راد و شکل‌گیری گروه “منزل” و بعد از آشنایی با رضایی راد.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوبمن قبل از بازی در “بر اساس دوشس ملفی” به کارگردانی رضایی راد، خيال می‌کردم برایم سخت است بازی در آن نقش. آن نقش ژست محور بودو من تجربه بازی در چنین نقشی را نداشتم. تک تک حرکات روی صحنه از قبل تعیین شده بودو نوعی نظم ریاضی وار داشت. هیچ حرکتی را نمی شد با حرکتی دیگر جای گزین کرد.

 

چهار ساعت روی صحنه بودیم و بازی در عین این‌که کاملا نظارت شده بود در جاهایی خیلی حسی می شد. حفظ این نظم در طول چهار ساعت سنگین بود. من خوشم می‌آید که وقتی از صحنه بیرون می‌آیم، مانند یک کارگر خیس عرق باشم و این بازی هم چنین بود.

 

باوجود تردیدهای جدی که در بازی در “بر اساس دوشس ملفی” داشتید، ریسک کردید و حالا از نتیجه کار راضی هستید. جایی هم بوده که این ریسک به شکست منجر شده باشد؟

 

* بله! بجز فیلم “هیچ” که قبلا ازآن نام بردم، در “هفت ماهگی” هم ریسکی کردم که منجر به شکست شد. هر چند که قبلا من تجربه بسیار پیروز “کوچه بی نام” رابا هاتف علیمردانی داشتم ولی در “هفت ماهگی” اصلا از بازی خودم راضی نیستم.

 

جایی گفته بودید همیشه می خواسته اید دو نقش اعدامی و معتاد را بازی کنید. به نقش معتاد اشاره کردیم، و این مهلت در “من مادر هستم” نصیب تان شد که نقش یک محکوم به اعدام را هم بازی کنید. دیگر چه نقش هایي هست که دوستشان دارید و هنوز بازی نکرده اید؟

 

* راستش “من مادر هستم” آنقدر برای من تجربه تلخی شد که اصلا دیگر از این جور خیال بافی ها نمیکنم. در ویراست اول فیلمنامه، آوا اعدام نمی شد. من وقتی فیلمنامه را خواندم به آقای جیرانی گفتم خیلی خوب است که آوا اعدام نمی‌شود و این به تماشاچی امید می‌دهد؛ اما من به شرطی نقش را بازی میکنم که او اعدام شود!

 

این اوج خودخواهی من بود ولی می‌دانستم که از فریدون جیرانی می‌توانم چنین خواهشی بکنم چون جیرانی هم ازآن کارگردانانی است که وسوسه ایجاد موقعیت هاي مخصوصاً و متمایز را برای بازیگر دارد و او هم پذیرفت که او اعدام شود ولی در انتها ممیزی باعث شد پایان فیلم عوض شود چون گفته بودند

 

شما سیاه نمایی کرده‌اید؛ حرفی که من هنوز هم معنی اش را نمی فهمم. من تک تک سکانس هاي آن فیلم، صحنه اعدام را پیش چشمم داشتم و با آن دید هر صحنه را بازی می‌کردم. آن سه شبی که صحنه اعدام را می‌گرفتیم آنقدر سرد بود، من آنقدر تحت فشار بودم که مادرم برخلاف همیشه، خودش من را میرساند سر فیلم برداری.

 

خیلی به آقای جیرانی گله کردم و گفتم شما سال‌ها در برنامه هفت به کسانی که اعتبار نداشتند اعتبار دادید و حالا باید آنرا خرج میکردید تا این فیلم ممیزی نشود ولی علی رغم تلاش آقای جیرانی و تهیه کننده، پایان فیلم عوض شد. حذف آن سکانس آنقدر من را مایوس و سرخورده کرد و آنقدر در کارنامه کاری من تعیین کننده بود

 

که بعد ازآن تصمیم گرفتم دیگر هرگز در مورد نقشم رویاپردازی نکنم. البته وقتی این اواخر نقش یک فوتبالیست را در “عرق سرد” بازی کردم به این فکر افتادم که همیشه دوست داشتم این نقش را بازی کنم.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

فکر می‌کنید تجربه متفاوتی که برای لیلا حاتمی در “من” رخداد افتاد در “عرق سرد” برای شما تکرار شود؟

 

* بله. سهیل بیرقی شخصیت هاي جذابی در فیلمنامه هایش خلق میکند. لیلا حاتمی در “من” توانست ازآن قالبی که ازآن تایید میگرفت در بیاید ودر نقشی کاملا متمایز و دور از ذهن، بازهم تایید مردم و منتقدان را بگیرد. البته بنظر من همه ی بازی هاي آن فیلم درخشان است. فکر می‌کنم این رخداد در “عرق سرد” هم برای من و بقیه بازیگران افتاده است.

 

جایی گفته بودید دلم نمی‌خواهد در فیلمهای خنثی بازی کنم. فکر میکنم منظورتان فیلم هایي است که موضوعات ملتهب اجتماعی ندارند. چهار، پنج فیلمی که دراین چند سال نقش بازی کرده اید یعنی “خشمگین نیستم”، “لانتوری”، “کوچه بی نام” و “منزل دختر” احتمالا طبق تعریف خودتان فیلم هایي خنثی نیستند،

 

چون روی مسائل اجتماعی دست گذاشته اند. سوالم این است که اگر بازی در فیلمی مانند “درخت گلابی” مهرجویی یا همین فیلم “پترسون” از جیم جارموش که این اواخر ساخته شد و با تعریف شما احتمالا فیلمی خنثی هستند بشما پیشنهاد شود، نمی پذیرید؟

 

* منظور من این نیست که هر فیلمی که به موضوعات حساس اجتماعی و سیاسی نپردازد، خنثی است. منظورم از فیلم خنثی فیلمی است که کسالت و پوچ گرایی نسل جوان رابه گردن خود این نسل می اندازد. منظورم فیلم هایي است که قلاب شان به هیچ جا نمیگیرد مگر شخصیتی که دارند در مورد آن حرف می‌زنند. “پترسون” دارد راجع به سردی روابط انسانی حرف میزند. قلابش دارد بالاخره به یک جایی می‌گیرد.

 

منظورم از فیلم خنثی بطور دقیق فیلم هایي است که وقتی میبینم شان نمی فهمم کارگردان با چه دغدغه اي فیلم را ساخته است و چه مشکلی با کجای این جامعه یا هستی داشته که خواسته با ساخت این فیلم آنرا بیان کند. فیلم هایي که دغدغه مند نیستند، از نظر من خنثی هستند.

 

پس احتمالا بازی در فیلم “شیرین” را صرفا به علت نام کیارستمی پذیرفتید؟

 

* بله. فقط و فقط به خاطر عباس کیارستمی بازی در آن فیلم را پذیرفتم. حتی روزی که رفتم برای فیلم برداری، کلیت کار را برای من توضیح ندادند و خود آقای کیارستمی هم سر صحنه نبود؛ فقط هدیه تهرانی بودو برای من توضیحاتی داد. بعد هم از من فیلم را گرفتند و به پایان رسید.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

بشما برنخورد که کیارستمی خودش سر صحنه نبود؟

 

* نه، چون حس می‌کردم که عباس کیارستمی دارد تجربه اي می‌کند و خوب است که من دراین تجربه به او کمک کنم ولی واقعا آدم هاي زیادی دراین سینما نیستند که حاضر باشم اینکار را برای شان بکنم.

 

یکی از فیلم هایي که به قول خودتان دغدغه مندی که جایزه اي هم برای تان به ارمغان آورد، “کوچه بی نام” بود که در موردش گفته بودید غفلت احساسی نقش تان را دوست داشتید. بازی دراین جور نقش هایي که از نظر احساسی این قدر به قول خودتان غلیظ اند، چرا برای تان جذاب اند؟

 

* علت اش این است که بازی دراین نقش باعث میشود یک نوع برونریزی احساسی را تجربه کنم که خارج از دنیای بازیگری هرگز شانسش را ندارم. قبول نقش هایي مانند محدثه در “کوچه بی نام” ریسک بزرگی است. یا نباید قبولشان کرد یا اگر قبول کردید باید تا ته خط بروید. این جور نقش ها تعارف بردار نیست. من متنفرم از بازیگرانی که این نقش ها را قبول می‌کنند و بعد تا ته خط نمی‌روال و از یک جایی میترسند جلوتر بروند.

 

اگر بازیگری چنین تردیدی دارد نباید این جور نقش ها را بپذیرد. اگر ما به بازی رئالیستی معتقدیم باید بدانیم که بعضی وقت ها همین غلظت در اجراست که بازی را رئالیستی می‌کند چون حقیقت آن شخصیت این غلظت احساسی را در خود دارد. البته مهم است که درکنار چه کارگردانی چنین تجربه اي می‌کنید و خوشبختانه هاتف با وسواس، زیاد و کم لحظه هاي بازی ام را چک میکرد.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

فکر می‌کردید بازی تان در “کوچه بی نام” دیده شود، اما در “قصه ها” دیده نشود؟

 

* بله، چون واقعا داوری جشنواره ها بر آمده از سلیقه داوران است. خانواده ام به من کمک کرده دراین مواقع واقع بین باشم. من خیلی به خاطر جایزه هایي که گرفته ام خوشحالم اما به خاطر نگرفتن هیچ جایزه اي به هم نریخته ام. ممکن است غمگین شده باشم اما آشفته نشده ام.

 

“خشمگین نیستم” هم مانند “کوچه بی نام” ازآن دسته تجارب شماست که موضوعات ملتهب اجتماعی و اینبار بیشتر سیاسی را موضوع خود قرار میدهد. در مورد رضا درمیشیان گفته بودید که او و کاهانی را جزو کارگردان هاي صاحب سبک در بین فیلمسازان جوان می‌دانید. این صاحب سبک بودن چه نمودی در کار با بازیگر دارد؟

 

* رضا درمیشیان با آدم مانند نابازیگر برخورد می‌کند. همیشه به مزاح به او می‌گویم که تو آدم را تحقیر میکنی. گاهی بعد از یک جلسه دو ساعته او هنوز راجع به نقش حرفی نزده ولی در همان حین سخن گفتن، دائم یادداشت بر می دارد. او شما را در موقعیتی قرار میدهد که چیزی راکه میـــخواهد

 

از شما شکار کند. همین یادداشت ها بعداً هنگام فیلم برداری مبنای او برای هدایت بازیگر می‌شود. من و رضا درمیشیان و نوید محمدزاده روزهای منتهی به فیلم برداری، دیگر تقریباً باهم زندگی میکنیم و این طور نیست که دو ساعت توی دفتر هم دیگر را ببینیم بلکه از صبح باهم هستیم تا شب ودر مورد همه ی چیز فیلم حرف میزنیم و کلی لحظه و مضمون پیدا میکنیم.

 

بعضی افراد معتقدند “خشمگین نیستم” عصاره و برگرفته از همان روزهای ملتهبی است که در آن زندگی می‌کردیم. ما مانند یک کار چریکی فیلم برداری را انجام می دادیم چون خیلی پافشاري داشتیم که فیلم توی آن روزها فیلم برداری شود نه دیرتر.

 

شما نقش سارا را دراین فیلم بازی میکردید اما نقش ستاره دراین فیلم بخود واقعی شما نزدیک تر بود. بنظر شما ستاره شخصیتی منفعل و محافظه کار بود یا شرایط این طور خودش رابه او تحمیل می‌کرد؟

 

* ستاره بیشتر از این‌که به من نزدیک باشد به دور و بری هاي من نزدیک بود اما من خیلی خوب درکش میکردم. نقش سارا متانتی داشت که کمی از من دور بود.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

نقش “بارون” که در فیلم بعدی درمیشیان یعنی “لانتوری” بازی کردید درست نقطه مقابل سارا بود. بارون دختری بی آرمان ودر هم شکسته است که دیگر نور زندگی در چشمانش نیست و تنها تکیه گاهش رابطه اي یکطرفه با پاشاست؛ پاشایی که وی را وسیله اي می‌کند برای رسیدن به مریم. بارون شخصیتی است

 

که فقر و فشارهای اجتماعی چنان وی را در هم شکسته که نیازهایش چیزی فراتر از نیازهای روزمره برای زنده ماندن نیست. ظاهراً اول قرار بود نقش مریم رابه جای مریم پالیزبان، شما بازی کنید.

 

* نه! من قرار نبود نقش مریم را بازی کنم. این فقط در حد حرف مطرح شده بود. در عمل رضا درمیشیان آن شخصیت را از اول با نام بارون برای من در فیلمنامه نوشت ولی توصیفی که شما از شخصیت ها به دست دادید درست است. برای من بارون درست نسخه معاصر شخصیت آفاق در “نرگس” بود که هیچ نداشت

 

و همان هیچ را هم حاصر بود به خاطر عشق عادل ببازد. نمی‌خواهم بگویم که من به خوبی فریماه فرجامی از عهده نقش بر آمده ام ولی بارون برای من مدام آفاق را زنده میکرد. درصد زیادی از کار من دراین فیلم با گریم و لباس پیش رفت.

 

نوید محمدزاده ازآن دست بازیگرانی است که بازی کردن در برابر او برای بازیگر مقابل میتواند خطرناک باشد چون در بازی اش یک سری کدها را در رفتار و میمک بروز می‌دهد که باعث میشود در برابر هر بازیگری برجسته شود و بازی اش به چشم بیاید. این ممکن است بازیگر مقابل

 

هم علی رغم این‌که جنس بازی دیگری دارد، سعی کند کدهای رفتاری مشابهی از خود بروز دهد که عملا بجای برجسته کردن بازی، به بازی اش لطمه بزند. بده بستان شما با نوید محمدزاده چطور بود؟

 

* اولین بار من در تئاتر زمستان 64 با نوید هم بازی شدم,. دوستي ما از همان دوران شروع شد، برای همین هم مقابل نوید خیلی راحتم. همانگونه که هنگام بازی جلوی حامد بهداد یا مثلاً سحر دولتشاهی خیلی راحتم چون با همه ی این آدم ها دوستي دارم. اگر بازیگری تحت تاثیر بازیگر مقابلش قرار بگیرد،

 

بازیگر کم هوش و کم اعتماد به نفسی است. بزرگترین اشتباه در بازی این است که طراحی راکه خودتان برای نقش داشته اید، به خاطر بازیگر مقابل تان کنار بگذارید. نوید، بازیگر پر انرژی است و مدام بشما انرژی میدهد و این باعث می‌شود که اگر شما خودتان باشید اتفاقا بهتر دیده شوید.

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

اگر بخواهیم نگاهی کلی به کارنامه شما داشته باشیم و “خون بازی” را کنار بگذاریم فکر میکنید کدام صحنه ها در بازی شما دراین دو دهه امضای ناب شما را بر خود دارد؟

 

* یک صحنه اش قطعا صحنه زایمان در “جامه دران” است. صحنه معرفی من در “اسب حیوان نجیبی است” را هم خیلی دوست دارم و همینطور سکانسی که در “صاحبدلان” جلوی آقای کاسبی بازی میکنم.

 

در پایان می‌خواهم بدانم که زندگی باران کوثری خارج از سینما چطور می گذرد. جایی خواندم که گفته بودید داستایفسکی و ماریوبارگاس یوسا نویسندگان محبوب تان هستند. ادبیات چه میزان برای تان جدی است؟

 

* خارج از سینما خیلی کارها می‌کنم. سفر میروم، آشپزی میکنم، رمان می‌خوانم. رمان، دایره تجربه آدم را گسترش می‌دهد و به نظرم فرق بازیگرانی که رمان می‌خوانند با بازیگرانی که رمان نمی‌خوانند محرز است. بجز این‌ها رفت و آمد با دوستانم برایم دلپذیر است و چند سالی هست که سعی می‌کنم بیشتر با خانواده ام وقت بگذرانم در صورتی که وقتی جوان تر بودم این دغدغه را نداشتم.

 

در مورد فیلمهای محبوب تان دریک گفت و گو از “زیبایی آمریکایی” و “نزدیک تر” نام برده بودید. فیلمسازان محبوب تان چه کسانی هستند؟

 

* به واسطه پدرم که فیلمهای وسترن را خیلی دوست دارد، از بچگی فیلم وسترن هم زیاد میدیدم. فیلمسازان محبوبم سام مندز، الکساندر پین، مایک نیکولز، کوروساوا، سام پکین پا و جان فورد هستند.

 

فیلمسازان ایرانی چطور؟

 

* کیانوش عیاری، مادرم و خیلی از فیلمسازان جوانی که با آن ها کار کردم ولی بهتر است از کسی نام نبرم

گفتگوی خواندنی با باران کوثری بازیگر محبوب

اگر روزی بخواهید بین بازیگر بودن و اکتیویست سیاسی بودن یکی را انتخاب کنید کدام را انتخاب میکنید؟ اصلا استراتژی دارید که به این نقطه نرسید؟

 

* بستگی به دوران و شرایط دارد. مثلاً درسال نود انتخابم بازیگری نبود ولی امروز بازیگری را انتخاب می‌کنم چون شرایط آن قدرها بحرانی نیست. آن روز نمی توانستم برای حفظ کردن کارم به عقایدم پشت کنم. امروز می‌توانم با حفظ عقایدم بازی کنم و از این هم بدم می‌آید که چون به آقای روحانی رأی دادم سکوت کنم

 

و هیچ انتقادی از دولت او نکنم. اصلا من به کسی رأی میدهم که در دولت او بتوانم آسان نقد کنم و مطالباتم را پیگیری کنم. من هم ممکن است به عملکرد دولت دراین صد و چند روز نقد جدی داشته باشم اما همان‌ گونه معتقدم در آن شرایط و با دقت به بقیه نامزدها رأی به روحانی درست ترین انتخاب بود.

 

بعضی افراد پاسخ کم کاری هاي دولت را از من یا بقیه چهره هاي معروفی که در انتخابات اعلام موضع کردند میخواهند. من هم یک شهروندم و مانند بقیه شهروندان حق دارم اعلام کنم که به چه کسی رأی می‌دهم و این علت نمیشود من پاسخگوی عملکرد دولت باشم اما به هرحال مطمئنم با انتخاب نامزدهای دیگر، شرایط بهتر نمی شد.