پارس ناز پورتال

بررسی چاپلوسی کردن از نظر اخلاق در دین

مجموعه : مذهبی
بررسی چاپلوسی کردن از نظر اخلاق در دین

بررسی چاپلوسی کردن از نظر اخلاق در دین 

تقریبا همۀ افراد جامعه چاپلوسی کردن را امری نادرست میدانند، اما بسیاری افراد میباشند که در مواقع لزوم آن را به کار میگیرند تا منفعتی کسب نمایند. به خادم و خائن را نباید به یک چشم بنگری بلکه‌ هر یک را به‌ پاداشی که خود نیز وجـداناً آن را سزای خویش می‌داند برسان!»

 

«… و به پاکدامنان و راسـتگویان‌ بـپیـوند‌! و آن ها را عادت‌ بده که تو را بی جا مدح نگویند و چاپلوسی نکنند، و تو را بر کارهایی که‌‌ نـکرده ‌اي نستایند زیرا مدح فراوان خودپسندی می آورد و سرانجام‌ به غرور می ‌کشاند

 

و مبادا که نیکوکار‌ و گـنهکار، خادم و خائن نزد‌ تـو‌ یـکسان‌ باشند، زیرا در این صورت خوبان از انجام خوبی دلسرد می‌ شوند، و خائنان بر بدی و خیانت تشویق می ‌گردند

 

به خادم و خائن را نباید به یک چشم بنگری بلکه‌ هر یک را به‌ پاداشی که خود نیز وجـداناً آن را سزای خویش می‌داند برسان!

 

توضیح و تفسیر
تردیدی نیست که محیط، در روح انسان اثر می‌گذارد. روح بشر رنگ‌پذیر هست و به زودی رنگ مفید و بد محیط در‌ او‌ اثر می ‌گذارد و گرچه در طول تاریخ بشر بسیار بسیار نادرند مـردانی هـمچون انبیاء که نه تنها رنگ محیط به خود نگرفته ‌اند، بلکه محیط را نیز به رنگ خویش در آورده ‌اند. از این جهت در‌ اسلام‌ دقت خاصی به ایجاد محیط سالم، و اجتماع سالم گردیده هست

 

و به این منظور تـظاهر بـه گناه، گناهی بزرگ شمرده شده و نیز مردم‌ را از معاشرت و مجالست با اشرار سخت منع فرموده‌ اند‌.و به این‌ اندازه نیز اکتفا نکرده، دستور داده ‌اند در مجالست و همنشینی، دوستی و رفاقت‌ همۀ وقت} در نظر داشته باشد کـه دوسـت و رفیق از افراد صالح و با ایمان باشد.

 

امام می ‌فرماید‌: مجازات‌ خادم و خائن به همان اندازه باید باشد که خود خائن و خادم‌ هم به مقتضای وجدان خویش جزا‌ را‌ عادلانه‌ بدانند! و الزم کلا منهم ما الزم نفسه.

 

ابن عباس می‌ گوید: از‌ رسول خدا‌ پرسیدند‌: چه کسی برای مجالست و همنشینی‌ مفید‌ و شایسته‌ هست؟

 

فرمود: آن کس که: «دیدارش شما را به یاد خدا اندازد، و سخن گفتنش بـر دانـش شـما بیفزاید، و رفتارش یادآور جهان دیـگر بـاشد. «سـفینة‌ البحار‌»

 

جابر‌ بن عبد الله انصاری از رسول خدا «صلی الله و علیه وآله» روایت می ‌کند‌ که‌ فرمود: مجالست و همنشینی‌ نکنید مگر با دانشمندی که: شما را از پنج صفت بـد بـه پنـج صفت مفید دعوت‌ کند‌: از‌ شک و دو دلی‌ به یـقین، از ریـا و تظاهر به خلوص‌، و از رغبت در جهان به زهد، و از تکبر به تواضع و فروتنی، و از دغلی و دو روئی به غم خواری و نصیحت‌. «سفینة البحار‌»

 

نزدیکان‌ والی‌
این‌ بـود خـلاصه ‌اي از راه و رسـم دوست گزینی برای عموم طبقات از‌ نظر‌ اسلام، ولی امام‌ برای فـرماندار دستور ویژه ‌اي دارد. فرماندار بیش از هرکس ضرورت دارد که همنشینان‌، مجالسان‌، مخصوصا‌ً ویژگان درگاهش، راستگو باشند و پاکدامن. امام در این بـاره‌ مـی فرماید: و الصـدق‌ باهل‌ الورع‌ و الصدق: به پاکدامنان و راستگویان بپیوند!

 

«الصاق» از همنشینی بـالاتر اسـت و از این جهت‌ ما‌، به ‌«پیوند» ترجمه کردیم.

 

ویژگان والی، به دلیل نزدیکی به مقام قدرت خود را قوی و نـیرومند‌ مـی‌ پندارند‌. ایـنان اگر اهل ورع نباشند و از حرام اجتناب نورزند، مال و ناموس مردم در‌ خطر‌ هست‌.

 

قـدرت کـه بـاشد، پاکدامنی و عفت هم نباشد، وای بر روزگار ملت، چه اموالی که‌ به یغما‌ نمی ‌رود، و چه نـاموس‌ ها کـه بـر باد؟!…

 

از این جهت امام از نظر صلاح ملت و رفاه‌ مردم‌، و تأمین‌ عدل اجتماعی دستور می‌ دهد که والی پیـوندش با اهل ورع و پرهیز باشد و ویژگان خویش را‌ از‌ این گروه برگزیند!

 

و از نظر صلاح ملک و شـخص زمـامدار لازم اسـت که‌ نزدیکان‌ او‌ راستگو باشند!

 

دروغگو حقایق را واژگونه قلمداد میکند و برای سلب مسئولیت از خویش هـرگونه خـطری‌‌ را‌ نادیده‌ می ‌گیرد و همانگاه که رعیت در آتش ناامنی می ‌سوزد، با ایجاد محیط رعب‌ و خـفقان‌، بـه والی گـزارش می‌ دهد: امن هست، دلیل مبارک آسوده باشد!

 

چاپلوسی موقوف!
نزدیکان والی باید که‌ چاپلوس‌ نباشند؛ والی را بـیش از حـد ستایش نکنند و کاری راکه او‌ نکرده‌ به وی نسبت ندهند، و این دست خود‌ والی‌ اسـت‌ کـه آنان را به این نحو بار‌ آورد‌.

 

پیامبر اکرم«صلی الله و علیه وآله» می ‌فرماید: احثوا فی وجوه المداحین التراب: بر روی‌ چـاپلوسان سـتایشگر خاک‌ بپاشید‌! «نهج‌ البلاغه ابن ابی الحدید ج 17 ص 45 سفینة البحار ماده مدح»

 

ذیل آیه شریفه: “لا یحب‌ اللّه‌ الجهر بالسوء‌ من‌ القول‌ الامـن ظـلم” نقل شده هست‌ که‌: «هـرگاه کـسی ترا مدح کرد و صفاتی‌ راکه در تو‌ نیست‌ برایت برشمرد، و اعمال‌ خوبی را‌ کـه‌ انـجام نداده‌ اي به تو نسبت داد، وی را تکذیب کن و از سخنانش خـرسند مـشو‌! زیـرا‌ او به تو ستم کرده هست‌» «سفینة البحار»

 

امام‌ صادق‌ «علیه السلام» مـی‌ فرماید: «بـنده خدا‌ به کمال‌ بندگی نمی ‌رسد، مگر آنگاه‌ که‌ مدح و ذم‌ دیگران برای او یکسان بـاشد، زیـرا نه مدح دیگران ارزش انسان را‌ پیـش‌ خـدا بالا مـی ‌برد، و نـه ذم آنـها‌ از‌ قدر او‌ می کاهد‌، بنابراین‌ اي بنده خدا، از‌ سـتایش دیـگران خشنود مباش.» «سفینة البحار»

 

مشابه ‌هاي عملی
جمعی در مقابل امام امیر المؤمنین «علیه السلام» به مدح و ثـنا‌ پرداخـتند‌، امام دست ها را به دعا برداشت‌ و فرمود‌: خـدایا‌!تو‌ به حال‌ من‌ از خـودم دانـاتری‌! و من‌ خودم را بهتر از دیگران مـی‌ شناسم! خـدایا! توفیقی به من بده که بهتر از آن باشم که‌ می‌ پندارند‌ و لغزش هائی‌ راکه از من نمی‌ دانند بـر مـن‌ ببخشای‌! «سفینة البحار و الامام علی صوت العدالة الانسانیة»

 

آن روز‌ که‌ عمر‌ بـن‌ عـبد العـزیز خلیفه دادگر امـوی بـه خلافت رسید و مردم دسته‌ دسته بـرای‌ عـرض تبریک به حضور وی بار می ‌یافتند؛ مردی به نام «خالد بن عبد الله قسری» از شخصیت هاي‌ عرب به‌ نـمایندگی جـمعی برخاست و گفت: خلیفه مسلمین! مردمی افـتخارشان بـه مقامشان اسـت!

 

خـلافت و مـقام زینت و شرف آنهاست‌ امـا تو فخر دستگاه خلافتی، تاج و تخت به تو می ‌بالد و از وجود تو زینت می‌ گیرد‌! تو‌ راستی‌ مـصداق آن شـعری که شاعر عرب سروده هست: و اذا لدرزان حـسن وجـوه‌ کـان للدر حـسن وجـهک زینا

 

اگر دُرّ گـرانبها بـه صورت خوبان جلوه می ‌بخشد و بر زیبائی انها‌ می ‌افزاید‌، بدون‌ ترددی روی نکوی تو موجب زینت در هست، تـوئی کـه گـوهر را می آرائی ،نه گوهر روی‌ نکوی تو را!

 

عـبدالله تـازه چـانه ‌اش‌ گـرم‌ شـده بـود و به نثر و نظم‌ به‌ مدح و ستایش خلیفه پرداخته بود که: عمر بن عبد العزیز با یک جمله سخنش را کوتاه کرد و فرمان داد که بنشیند!

 

خلیفه رو به‌ جمعیت‌ کـرده گفت: «رفیق شما‌ تا‌ بخواهید، به جای عقل زبان دارد»!

بررسی چاپلوسی کردن از نظر اخلاق در دین

مردی در زمان خلافت امام امیر المؤمنین «علیه السلام»،در مقابل آن حضرت به مدح و ستایش‌ فراوان پرداخت در حالی‌که عمده اعتقادی به حضرت نداشت.

 

امام با کمال صـراحت بـه‌ او‌ فرمود: من از انچه به زبانت می گوئی کمترم! و از انچه به قلبت‌ عقیده داری برترم!: انا دون ما تقول و فوق ما فی نفسک

 

چاپلوسی غرور می ‌آورد، و مغرور به نصیحت ناصحان گوش‌ نمیدهد‌ و اگر بـا‌ قـدرت توأم‌باشد وای به روزگار مردم از‌ این جهت.

 

امام می‌ فرماید: «ثم رضهم علی ان لا یطرؤک و لا‌ یـبحوک‌ بـباطل‌‌ لم تفعله،فان کثیرة الاطراء تـحدث الزهـو،و تدنی من العزة»: و انها را عادت بده که تو را بیجا ‌‌مدح‌ نگویند و چاپلوسی نکنند و ترا بر کاری که نکرده ‌اي نستایند زیرا مدح فراوان خود‌- پسـندی‌ مـی آورد‌ و سرانجام به غرور مـی ‌کشاند!

 

تنبیه خائن، تشویق خادم
بالاترین ضرری که از عدم رعایت دو‌ اصل «تنبیه خائن و تشویق خادم» متوجه ملتی‌ می‌گردد؛ همان هست که امام با‌ برترین بیان در دو‌ جمله‌ خلاصه فرموده هست: «تزهید الاهل الاحـسان‌ فـی الاحسان و تدریبا لا هل الاسائة» خوبان از نیکی دلسرد و زده می ‌شوند و از خوبی دست می‌ کشند و بدها به بدی عادت می‌ کنند و در نتیجه جامعه از‌ داشتن افراد مفید محروم‌ میشوند و از بدها انباشته می ‌گردد!

 

این هست خاصیت اجـتماعی «دوغ و دوشـاب ‌پیش مردم یـکی بودن»!

 

اما زیان هاي شخصی آن را بایستی از بیمارستان هاي روانی، تیمارستان ها، زندان ها و بالاخره عمله اعدام‌! بپرسید‌ چه کسانی کـه خدمت کردند و تشویق نشدند، و چه بسا حقه ‌بازها و شارلاتان‌ها راکه دیدند بـا پشـت هـم اندازی به مقاماتی نائل شدند، انها دلسرد گردیدند، ضربه‌ روحی خوردند، بیمارستان هاي روانی‌، تیمارستان ها‌ را پر کردند، به مـواد ‌مـخدر پناه بردند، و احیاناً دست به جنایت آلودند و با زندان و اعدام سر و کار پیدا کردند!!

 

چـه کـسانی کـه خیانت کردند و تنبیه نشدند جری و جری‌تر شدند و شد‌ انچه‌ شد!

 

سخن تا این جا مورد قـبول و تصدیق همۀ هست، همۀ میگویند خادم باید تشویق شود و خائن‌ تنبیه؛ تا جـائی که در زبان فارسی ما هـم «دوغ و دوشـاب یکی بودن» مثلی‌ شده‌ برای‌ دهن کجی‌ به این روش نامطلوب‌!

 

جان‌ کلام‌ در این هست که تنبیه خائن و تشویق خادم با چه انداره و به چه میزانی؟

 

مثلاً رواست اگر قاتلی از طبقه اقویا کسی را‌ از‌ ضعفا‌ بـه قتل هم رساند؛ تنبیه نشود و یا تنبیهش‌ در‌ نظر مجریان عدالت خیلی جزئی باشد که قاتل قوی هست و مقتول خیلی ضعیف!! و چه‌ مفید شد که مرد!؟

 

و اگر‌ ضعیفی‌ فرضا‌ً از شدت ظلم، به جان آمـد و نسبت به قوی اسائه ادبی‌ کرد! مستحق همه ي‌ گونه مجازات از ضرب و شتم و حبس و احیاناً قتل باشد چرا که به برقبای اقویا برخورده‌ و پا‌ از‌ گلیم خویش فراتر گذارده!؟

 

و اگر روانی نیست چه بـاید کـرد!

 

امام می ‌فرماید‌: مجازات‌ خادم و خائن به همان اندازه باید باشد که خود خائن و خادم‌ هم به مقتضای وجدان خویش جزا‌ را‌ عادلانه‌ بدانند! و الزم کلا منهم ما الزم نفسه.