شمیلا کوهستانی فوتبالیست و فعال حقوق زنان اسـت کـه اکنون در کشور آمریکا ساکن اسـت ، از او همیشه بـه عنوان یکی از بانوان نمونه افغان یاد میشود کـه با تعصبات قومی و مذهبی مخالف اسـت و از ستم علیه زنان نیز دفاع میکند. او هم چنین از زنانی اسـت کـه اعلام کرد در فدراسیون فوتبال افغانستان فساد جنسی گسترده وجوددارد.
شمیلا کوهستانی کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال زنان افغانستان، از جمله افرادی اسـت کـه روزهای سیاه زندگی در سایه حکومت طالبان را تجربه کرده و بعد از فروپاشی طالبان، جزو زنان پیشرویی بود کـه در حوزه ورزش دستاوردهای موفق و متعددی را برای زنان افغانستان کسب کرد.
او برای اولین بار ورزش فوتبال راکه پیش ازآن تماما در اختیار و زیر سلطه مردان بودو زنان بـه صورت محدود ودر محیطهاي بسته می-توانستند بـه آن بپردازند را وارد پهنهي فضای عمومی و میدانهاي فوتبال کرد. ورزش زنان و دختران در افغانستان از پیشینه زیادی برخوردار نیست.
این کشور در مراحل گوناگون کـه متاثر از فراز و فرودهای سیاسی بوده، تجربیات اندکی دراین عرصه دارد، ولی این تجربیات، از یک جریان متداوم ورزشی در بین زنان افغان حکایت نمیکند.برای این موضوع دلایل متفاوتی میتوان ارایه کرد،
اولین و مهمترین دلیل شاید همان درگیری هاي سیاسی پیاپی این کشور باشد ولی درکنار آن بافت سنتی و فرهنگی جامعه کـه محدویت هایي را برای فعالیت زنان ایجاد میکند، از دیگر عوامل بازدارنده در عرصه فعالیت هاي ورزشی زنان در افغانستان محسوب میشود.
شمیلا کوهستانی، دختر جوان افغان از درون چنین محدودیت هاي فراگیری بـه ورزش فوتبال روی آورد.شمیلا الان تنها دختری نیست کـه دراین کشور فوتبال بازی میکند ولی او و چند تن از دوستانش توانستند برای اولین بار محدودیت بازی در محل هاي سرپوشیده را بشکنند و وارد میدان فوتبال شوند.
شمیلا نماینده نسلی از دختران افغان اسـت کـه تلاش دارند بـه ارزشهای جهان مدرن بپیوندند ولی در همین حال دغدغه سنت، آنان را دستخوش حسی دلهره آور میکند.این تناقض دو جهان در رفتار و گفتار شمیلا بـه شکلی پوشیده خودرا نشان میدهد.
گفتوگویی با شمیلا در آستانه سفر بـه کشور آمریکا انجام شده کـه خواندن آن میتواند بسیار آموزنده باشد تا او تصویری از تصور خود از وضعیت زنان ورزشکار در افغانستان ارائه دهد.
از کودکی بـه بازی فوتبال علاقمند بودم، از هشت یا نه سالگی. در آن زمان وقتی برادرم توپ بازی میکرد، مـن هم با او بازی میکردم. در دوره سیاه طالبان نمی توانستم علاقه ام رابه صورت آشکار مطرح کنم، پس ازآن همین کـه فرصت مناسب در اختیارم قرار گرفت دیگر معطل نشدم. حتی درس خواندن را پس از اینکـه بـه ورزش روی آوردم، آغاز کردم.
شـما گفتید کـه از آغاز بـه فوتبال علاقمند بودید، ولی حتی در دیگر کشورها زنان کمتری وجود دارند کـه بازی فوتبال را انتخاب کنند، مثلاً گمان غالب این اسـت کـه فوتبال بـه نحوی یک ورزش مردانه اسـت.از کودکی همانگونه کـه گفتم با برادرم بازی میکردم و بیشتر بـه بازی هاي پسرانه علاقه داشتم، مثلاً مـن هیچگاهی گودی «عروسک» بازی نکرده ام.
بهمین دلیل نیز بازی فوتبال را انتخاب کردم. بسیاری ها بـه مـن میگفتند کـه بازی فوتبال، یک ورزش سنگین اسـت، توانایی جسم تـو آنقدر نیست کـه فوتبال بازی کنی. ولی ازآن جاییکه مـن بـه پادشاه ورزش ها علاقه داشتم نتوانستم کـه ازآن چشم بپوشم.
طوریكه دیده میشود علاقه شـما بـه بازی فوتبال از خانواده آغاز میشود، مثل اینکـه شـما همبازی دختر درخانواده نداشتید همینطور هست؟
نه این طور نیست، مـن هفت خواهر و تنها یک برادر دارم.
چرا با خواهران خود بازی نمیکردید؟
چون انها بـه بازی هایي کـه مـن علاقمند بودم، علاقه نداشتند. مـن با برادرم در کودکی چهارمغز بازی و توشله بازی میکردم، بازی هایي کـه مورد علاقه خواهرانم نبودند.
چطور شد کـه بـه تیم ملی پیوستید و یا اینکـه چگونه تیم ملی فوتبال دختران با حضور شـما ایجاد شد؟
زمانی کـه مـن بازی فوتبال را آغاز کردم بسیاری ها حتی خبر نداشتند کـه دختران در افغانستان فوتبال میکنند، در حالیکـه در کابل ۱۷ باشگاه ورزشی دختران فعالیت داشت. چون برخی ها مزاحمت میکردند و مانع فوتبال دختران میشدند.
بهمین دلیل مدتی مـا در میدان هاي سرپوشیده بازی میکردیم. ولی آهسته آهسته شرایط بهتر شد و مـا بـه میدان هاي بزرگ بیرون شدیم و جشنواره هاي ورزشی برگزار کردیم ودر نتیجه سه ماه پیش تیم ملی فوتبال دختران افغان ایجاد شد.
تیم ملی دختران تا حالا چـه دستاورد داشته اسـت؟
اولین تجربه مـا در بیرون از افغانستان شرکت در مسابقات لیگ ملی کشور پاکستان بود کـه یک ماه پس از تشکیل تیم ملی برگزارشد ودر این مسابقات مـا توانستیم در بین شانزده تیم مقام نایب قهرمانی رابه دست آوریم.
نگاه خانواده در مورد فعالیت هاي ورزشی شـما چگونه اسـت؟
تحول
شمیلا الان تنها دختری نیست کـه در افغانستان فوتبال بازی میکند ولی او و چند تن از دوستانش توانستند برای اولین بار محدودیت بازی در محل هاي سرپوشیده را بشکنند و وارد میدانهای بزرگ فوتبال شوند
خانواده همیشه مرا تشویق کرده اسـت، چون اگر تشویق و رضایت خانواده نمی بود نمی توانستم فوتبال بازی کنم.
پس آیا یک عضو دورتر خانواده با شـما مخالفت داشته اسـت؟
بله چنین مواردی بوده، حتی بعضی ها کـه رو در رو مخالفت خودرا ابراز نمیکردند ولی در غیاب میگفتند کـه دختر فلانی را ببین کـه فوتبال بازی میکند. ولی پدرم همیشه تشویقم کرده و گفته کـه تا مـن هستم درسهایت را بخوان و ورزش کن.
ودر بیرون خانه در جامعه واکنش چگونه بود؟
در جامعه سر و صدا زیاد بود، بـه ویژه وقتی از یک سفر آموزشی و تمرین از ایالات امریکا برگشتم و تصاویرم در رسانه ها بـه چاپ رسید. هر کس هر چیز میگفت، حتی وقتی مردم مرا بیرون از خانه میدیدند مزاحمت میکردند. ولی مـن مقاومت کردم و با خود میگفتم کـه بـه مرور زمان موضوع حل میشود.
برای خودتان وضعیت چگونه اسـت آیا واقعا در برابر چنین واکنش هایي عادی شدید؟
بله حالا واقعا عادی شدم. ولی در اوایل بسیار سخت بود. بخصوص پس از رفتن طالبان کـه جرات زیاد هم نداشتم.
مهمترین آرزوی شـما کدام اسـت؟
مهمترین آرزویم این اسـت کـه مـا روزی یک تیم ملی فوتبال دختران بـه سطح آسیا داشته باشیم. مـا میخواهیم کـه نشان دهیم دختران افغان هم میتوانند در عرصه هاي مختلف زندگی سهم داشته باشند.
یک وقت با یک خبرنگار استرالیایی گفت و گو داشتم. او بـه مـن گفت وقتی خبر شدم کـه دختران افغان ورزش میکنند اولین کسی بودم کـه پیشنهاد دادم تا بـه افغانستان بیایم و از تیم فوتبال دختران افغان گزارش تهیه کنم.انها فکر میکنند کـه در هفت سال دوره طالبان مـا کاملا توانایی هاي خودرا از دست داده ایم. ولی مـا میخواهیم ثابت کنیم کـه چنین نیست، در صورتی کـه بـه مـا وقت داده شود.
منظور شـما از “وقت” چیست؟
یعنی اینکـه فرصت هاي کاری برابر بـه وجود بیاید تا زنان نیز بتوانند توانایی هاي خودرا نشان دهند.
تا هنوز چنین زمینه اي مساعد نیست؟
مساعد اسـت ولی بعضی تعصبات درخانواده ها هنوز وجوددارد.
مثلاً چـه تعصباتی؟
مثلاً بعضی دختران در تیم فوتبال مـا علاقمند هستند ولی از طرف خانواده ها بـه انها اجازه داده نمیشود کـه در مسابقات شرکت کنند و یا خارج بروند.
این دختران باید چـه کنند؟
آن ها وقتی کـه خانواده راضی نباشد چیزی کرده نمیتوانند.
شـما چـه فکر میکنید آیا کسی را محق میدانید کـه میان خانواده خود و علاقه خود یکی را مثلاً علاقه خودرا برگزیند؟
در مورد خود مـن هم همینطور اسـت. اگر خانواده مخالف می بود، نظر خانواده ام را قبول میکردم.
پس خودرا محق نمیدانید؟
نه، چون نمیخواهم کـه با خانواده ام مخالفت کنم.
پس خود شـما هم بـه شکل تصادفی بـه فوتبال روی آوردید؟
بله، کاملا. اگر خانواده نمیخواست ممکن نبود کـه یک فوتبالیست شوم.
اگر یک روز خانواده برایت موردی را درنظر بگیرند کـه با او ازدواج کنی ولی خود شـما بـه او علاقه نداشته باشید چـه میکنید؟
مـن مطمینم کـه خانواده نظر مرا دراین مورد میگیرد.
خوب اگر نگرفت و استدلال کردند کـه این مورد برای آینده شـما خوب اسـت آن وقت چـه میکنید؟
آن وقت مخالفت میکنم.
پس چرا در مورد فوتبال همین کار را نمیکردید؟
چون اینجا مساله آینده ام اسـت. مـن چگونه با کسیکه وی را دوست ندارم تا آخر عمر زندگی کنم.
فوتبال آیا بـه اندازه شوهر برای شـما مهم نبود؟
فوتبال هم مهم اسـت ولی اینجا فکر میکنم قضیه فرق میکند. مـن با کسیکه بـه او علاقه ندارم نمیتوانم زندگی کنم. دراین مورد مـن بسیار جدی هستم.
اگر شوهر با بازی فوتبال شـما مخالفت کرد آن وقت چـه میکنید؟
کوشش میکنم شوهری انتخاب کنم کـه مخالف ورزشم نباشد.
فوتبالیست؟
کوهستانی: «با خنده» بله.