متین ستوده بازیگر جوان و محبوب ایرانی است، وی با بازی در نقش هاي متفاوت در سریالهای مختلفی توانست محبوبیت زیادی کسب کند. متین ستوده زادۀ 22 اردیبهشت ماه سال 1364 در شهر تهران است، بازیگر و فارغ التحصیل لیسانس رشته مدیریت بازرگانی است در یک خانواده پنج نفره و فرهنگی بدنیا آمده است پدرش کارمند ومادرش معلم بود و اصالتا اهل خرم آباد میباشد.
فرزند سوم خانواده و یک برادر بزرگ تر به اسم مانی و یک خواهر بزرگ تر به اسم مریم دارد، پدرش کارمند بازنشسته صدا و سیما و مادرش معلم بازنشسته ابتدایی است
در سنین کودکی به واسطه پدرش وارد عرصه بازیگری شد پدرش مدیر تصویربرداری تعداد زیادی از فیلم ها و سریالها بودو بخشی از فعالیت هایش به عرصه کودک و نوجوان مربوط می شد
در ابتدا بدلیل موقعیت پدرم وارد کار بازیگری شدمدر سریال بازنشستگی سال 1371 در نقش نوه مرحوم هادی اسلامی ودر سریال این خانه دور است در نقش نوه مرحوم حمیده خیر آبادی در کودکی بازی رو تجربه کرداما بدلیل فاصله گرفتن از تحصیل و عدم تمایل پدر از بازیگری برای مدتی دور شد.
بعد از پایان تحصیلات بخاطر علاقه اش به این رشته در کارگاه بازیگری امین تارخ ثبت نام کرد، اما دیگر رانت پدر برای ادامه کار نبود چون خیلی از دوستان پدرش بازنشست شده بودند
میگوید بعد از شروع دوباره من از هیچ حمایت و واسطه اي بدلیا عوض شدن تمام عوامل و رفقای پدرم بهره نمی بردم و تنها سرمایه هایم خدا و تلاش خودم بود
زندگی کاری و شخصی من تبدیل شده به دو بخش. متین قبل از سریال یادآوری و بعد از سریال یادآوری درسال 1392، این سریال یک نقطه عطف بی نهایت عالی و سکوی پرتابم در هنر بود
او دریک گفتگوی از رابطه عاطفه اي خود گفت : یک نفر مرا صادقانه دوست داشت ولی من قدر احساسش را ندانستم و بی رحمانه با او صحبت کردم بعد برگشتم، پذیرفته نشدم، جایم پر شده بود، من دیر برگشته بودم.خانوم ستوده هنوز ازدواج نکرده و مجرد است
زندگی ام رابه خدا واگذار کردم
من از ابتدا از خدا خواستم اگر چیزی به صلاح من است برایم اتفاق بیافتد، خداوند همیشه هوای من را داشت اکنون نیز فکر می کنم خدا همراهم است و از من محافظت میکنداگر امدادهای خدا نبود هرگز به این جا نمی رسیدم
مغرور نمیشوم
از بازیگری یاد گرفتم هر جا و مرتبه و جایگاهی که هستم، مغرور نشومغرور، سهم مهلک این حرفه است به اسانی به عرش می بردت اما یکدفعه به خودت می آیي و میبینی چنان به فرش کوبیده شدي که هیچی ازت باقی نمونده است
این گفتگوی خاص با چاشنی آرامش و مهربانی و یه لحن پُر از صداقت تقدیم به همه ی شمایی که دنبال یه ذره آرامش میگردید.
متین ستوده از زبان متین ستوده.
متین دختر فصل زیبای بهار، یه اردیبهشتی خالص 22 اردیبهشت 1364 در تهران و یک خانواده فرهنگی بدنیا اومده. تحصیلاتش را در رشته مدیریت بازرگانی ادامه داده. پدر متین کارمند بازنشسته صدا و سیما و مادرش 35 سال همه ی عمر و زندگی اش را وقف دانش بچه ها کرد.
مادر متین 35 سال معلم کلاس اول دبستان بوده. خواهری بزرگ تر از خودش داره به نام مریم و برادری بزرگ تر به نام مانی، که خدای بزرگ اونها را در قالب خانواده به متین ارزانی داشته و این که متین مجرده.
برسیم به سریال «یادآوری» و نقش شیوا! چطور شد تو از این سریال سر در آوری؟
بخشی از این اتفاق خوش شانسی من بود، خب مثل هر کار دیگه اي با من تماس گرفته شد و من به دفتر آقای حجت قاسم زاده رفتم. از اونجایی که نقش شیوا به شدت خاص بودو آقای قاسم زاده روی این نقش حساس بودند از من تست گرفتن و من یکی دو تا مونولوگ و صحنه را براشون بازی کردم، چند روزبعد دوباره به دفترشون رفتم و مونولوگ هایي راکه برام ایمیل کردند را براشون بازی کردم و همون روز برای نقش شیوا انتخاب شدم و فیلمنامه به دستم رسید و قرارداد کار را بستم و از اواخر شهریور و مهر سال گذشته، کار را شروع کردیم.
جذاب ترین نکته اي که تو را ترغیب کرد تا در اینکار با این مضمون خاصش بازی کنی؟
وقتی که قرارداد بستم برای نقش شیوا اول به خاطر اسم خودِ آقای قاسم زاده بود، مگه می شه اسم حجت قاسم زاده اصل را در تلویزیون ایران نادیده گرفت؟ ایشون آن قدر برای من قابل احترام بودند و هستند که اصلاً به چیز دیگه اي فکر نکردم! همین که می دونستم پشت کار نام حجت قاسم زاده قرار داره ترغیب شدم
که در اینکار بازی کنم حتی اگه قرار بود یه نقش کوچیک را هم بازی میکردم! من با جون و دلم این نقش را بازی کردم چون اعتماد آقای قاسم زاده را احساس کردم که قرار بود نقش اصلی دختر کارش رابه من بسپُره و این برای من موضوعی بود که نمی دونستم اون را نادیده بگیرم.
همین حالایی که روبروی هم نشستیم و سریال «یادآوری» به اتمام رسیده از بازی در اینکار پشیمان نیستی؟
نه! من اگه ۱۰ بار دیگه هم به عقب برگردم و اگه بازهم این پیشنهاد به من بشه هر کاری که روی زمین دارم را تعطیل می کنم تا در اینکار بازی کنم چون مطمئنم که اینکار قشنگ ترین اتفاقی بود که در زندگی کاری من افتاد. چهار سال انتظار کشیدم تا چنین نقشی را بازی کنم و این چیزی نیست که از یاد و خاطره متین حالا حالا بیرون بره.
بهترین سکانس و دیالوگی که در اینکار خودت بازی کردی و از دیگران شنیدی؟
تمام فیلمنامه اینکار خاص بود! اصلاً نمی تونی دیالوگی را پیدا کنی که همین جوری نوشته شده باشه یا باری به هر جهت بوده باشه. این سَبک ادبیات در کارهای قاسم زاده یکی از شاخصه هاي کارهای ایشونه که از زبان زندگی حرف می زنه. «یادآوری» پر از دیالوگ هایي است که می تونه یه مسیر تازه را برات بسازه چون از حاشیه زندگی حرف نمی زنه، از خود زندگی می گه!
چند تا دیالوگ را من خیلی دوست داشتم، یکی دیالوگی بود که سهیلا به مادرش می گه که «اي کاش شَرم صاعقه می شد و به من می زد و از روی زمین محو میشدم» یا دو تا دیالوگ که مادر علی می گه که «هیچ کس هیچ جا منتظر یه مادر نیست، این مادران که همیشه منتظرن» و «مادر اگه مادر نباشه که نگران نیست، کسی هم که نگران نباشه مادر نیست!» جادویی است این نوع دیالوگ نویسی.
درباره خود شیوا، هم دیالوگ هاي خوبی داشتم و هم سکانس هاي خوبی، سکانس دریا و غرق شدن شیدا«خواهرم» سخت ترین سکانسی بود که بازی کردم. سکانسی که با عکس شیدا درد و دل میکردم و سکانس بهشت زهرا و خاکسپاری هم سکانس هایي بود که من از جون براشون مایه گذاشتم چون تا مدت ها حالم خوب نبود و به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم.
رابطه ات با مطبوعات و گفتگوهایی که بهت پیشنهاد می شه چطوریه؟ چون بهم ثابت کردی که دغدغه جلد را نداری؟
نه! واقعاً دغدغه جلد ندارم، وقتی شما عکس این فرشته هاي کوچک و زیبا را چاپ میکنید که پر از حس زیبای زندگی هستند من چرا بگم جلد؟ نه حالا حتی قبل تر از این هم دغدغه جلد را نداشتم چون اصلاً دغدغه دیده شدن را ندارم. من همه ی تلاشم را گذاشتم برای کاری که دوستش دارم تا اون کار و نقش رابه بهترین شکل و به نحو احسن انجام بدم. ترس کوچکی از مطبوعات داشتم اما حالا نه، چون ازشون صداقت دیدم پس منم با صداقت باهاشون برخورد می کنم.
از «شیوا سعادت» چیزی در متین ستوده رسوخ کرده، برعکسش هم سوالم هست از متین ستوده چیزی در «شیوا سعادت» رسوخ کرده؟
در طول کار سعی کردم خیلی از شیوا یاد بگیرم، یه جاهایی شیوا از متین آموخت. شیوا سعادت بودن خیلی خوبه چون مبارزه کردن را در اون میبینی، چون باورش میکنی که توی این سن کم چطور با همه ی مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کنه و روز به روزم صیقل می خوره و آب دیده می شه.
این که چطور تلاش می کنه برای زندگی کردن درست! من شیوا را شبیه همون الماسی می دونم که در شرایطی سخت تبدیل می شه به گرانبهاترین جواهر دنیا! می فهمه که باید بپذیره که هم اکنون خودشه و خودش و یه تنهایی که قراره اون را تحمل کنه، نه خواهری هست و نه پدر و مادری. این حس زندگی شیوا برای من به شدت قابل ستایش بود. شیوا از مرگ نمی ترسه از تنهایی می ترسه به خاطر همین خدا کمکش می کنه و علی را سر راهش قرار می ده تا زندگی تازه اي را درکنار اون تجربه کنه!
اما معلوم بود که شیوا تنها نمی مونه؟
آره به خاطر همینه که شیوا می گه «تنها هستم اما دیگه تنها نمی مونم». حرفت را کاملاً قبول دارم هم نکاتی از من در شیوا رسوخ کرده و هم از شیوا در متین به یادگار ماند. بعضی از نقش ها فقط یه نقش نیستند که تو اونها را بازی کنی و بری و بگی گذشت این هم یه نقش بود
مثل بقیه نقش ها. من نزدیک به یکسال و خورده اي از روزی که نخستین تلفن به من شد تا همین چند شبی که مانده به انتهای کار با شیوا زندگی کردم. با لبخندش لبخند زدم، با غمش غمگین شدم، با مریض شدنش تب کردم، من با شیوا بزرگ شدم! این را نمیتوانم نادیده بگیرم. شیوا سهمی از من و زندگی من بود که آسان به دستم نرسید و آسان هم از دستم نمی ره!
این رو براساس نام مجله می پرسم آرزو داری، «راه زندگی» مردمت به کجا ختم بشه؟
آرامش و عشق، روشنایی و مهربونی، وفاداری و اعتماد، آسایش و روزگاری خوش که حق همه ی ماست.
اگه قرار باشه از لابلای همه ی حرف هایي که زدیم خودت برای این گفتوگو یه تیتر بزنی؟
من سه تا تیتر می گم هر کدوم راکه خودت دلت خواست را انتخاب کن. «هر انچه که دارم یکجا تقدیم به مادرم»، «دلم می خواد همدرد مردمم باشم»، «آرزو دارم راه زندگی مردم مثل خورشید گرم و روشن باشه».
بهترین درسی که از زندگی گرفتی؟
هیچ کس به اندازه پدر و مادرم از خوشحالی من خوشحال نمی شه. این رابه همه ی خوانندگان مجله می گم، چون دیگه منم شدم یه بخشی از «راه زندگی». مطمئن باش هیچ آدمی به اندازه پدر و مادرت از خوشحالی تو خوشحال نمی شن و به همون اندازه هم پدر و مادرت به اندازه غمگین بودن تو غصه نمی خورن، این را از متین ستوده همیشه به یادگار یه گوشه از قبلت بنویس.
خودت متین ستوده را چطوری تعریف میکنی اون هم در زندگی شخصی اش؟
یه اردیبهشتی احساساتی و خالص که بی نهایت به خانواده ام وابسته ام، حیوانات را خیلی دوست دارم، گل و طبیعت را خیلی دوست دارم، خیلی بیش از حد حساسم اما بیشتر سعی می کنم که با منطقم جلو برم. جوری که احساساتم به منطقم غلبه نکنه. بچه ها را خیلی دوست دارم چون معتقدم فرشته هایي هستند
که مهربونی و راستی در بند بند وجودشون خلاصه شده، عین آب زلالند و مثل بهار زیبا و خواستنی. هر جوری که نگاهشون کنی خودِ خودِ زندگی هستند.
اگه قرار باشه متین ستوده فارغ از دنیای بازیگری کتاب زندگی اش را بنویسه درباره چی مینوشت، اسم کتاب را چی می ذاشت؟
امیدوارم که بابا حسین به این موضوع حسادت نکنه اما اگه بخوام کتابی بنویسم حتما تقدیمش می کنم به مادرم و حتما درباره او مینویسم و اسمش را می ذارم «هر چه که دارم برای مادرم». چون واقعاً هر چی که دارم و هر چی که ندارم به خاطر دعاهای مادرمه. اگه روزهای خوبی دارم به خاطر مهربونی
اونه و اگه غم و غصه اي هم ندارم خدا را شکر بازهم به خاطر دعاهای اونه. پس حتما درباره او و مهربونی هاش مینوشتم. وقتی همه ی چیزت را برای بچه هات می ذاری و همه ی وجودت رابه خاطر بچه هایت فدا میکنی و خم به ابرو نمی یاری، هیچی ندارم بهت بگم که یک هزارم خوبی هات را جبران کنه جز این که بگم منو ببخش به خاطر همه ی مهربونی هات. دوستت دارم مامان مژگان خوبم.
نمی گم حرف آخر اما گفتوگو را هر جوری که دوست داری تموم کن؟
همیشه از خداحافظی کردن بدم میاد، اما من که قرار نیست از شماها خداحافظی کنم، از امروز من هم شدم بخشی از مجله «راه زندگی». همه ی جا گفتم صد بار دیگه هم تکرارش می کنم، بازی در سریال «یادآوری» اول از لطف خدایی بود که خیلی هوایم را داشته و داره، چون داره نشونم می ده که حواسش به من هست.
دوم دعاهای مامانم که کافیه به چشمام نگاه کنه می دونه و می فهمه چی تو دلم می گذره و بعد هم اعتماد و خاطرجمعی به جای آقای قاسم زاده اصل که امیدوارم رو سفیدشون کرده باشم. از تو ممنونم که امروز رو برام تبدیل کردی به یک خاطره خوب، با این که یه کم مشغله کاری ام زیاد بودو چند باری قرارمون عقب و جلو شد اما تو به من و کارم احترام گذاشتی.
این برام خیلی با ارزشه. از همه ی و تک تک تون رابا همه ی چیزهای خوبی که در کنارتون هست می سپارم به خدای بزرگ که همه ی دارایی هر آدمی است. راه زندگی تون مثل خورشید گرم و روشن.
عکسهای زیبا و کمیاب از متین ستوده
عکسهای داغ اینستاگرامی متین ستوده
عکسهای متین ستوده
درباره متین ستوده و رابطه و نامزدی اش
ازدواج متین ستوده و زندگی شخصی اش
بیوگرافی متین ستوده و همسرش
بیوگرافی متین ستوده بازیگر زیبای ایرانی +عکس و ماجرای عشق و عاشقی