پارس ناز پورتال

ناگفته های تارا دختر مورد علاقه جوان مقتول مهابادی

ناگفته های تارا دختر مورد علاقه جوان مقتول مهابادی

ناگفته های تارا دختر مورد علاقه جوان مقتول مهابادی 

پرونده جوان مهابادی که چندی قبل توسط دوستانش با چاقو به قتل رسید و سپس به آتش کشیده شد زوایای جدیدی به خود گرفته هست.این روزها درشهر مهاباد کمتر کسی را پیدا میکنی که از ماجرای دردناکی که برای “راستگو برمکی”, پسرجوانی که چند روز پیش به طرز فجیعی به قتل رسید, خبر نداشته باشد.

 

عامل اصلی این جنایت در اعترافات آغاز خود مدعی شده که راستگو را به علت دشمنی شخصی به قتل رسانده و این درحالی هست که تحقیقات برای روشن شدن زوایای مخفی این پرونده هم چنان ادامه دارد.

 

با هم برادر بودند

سال ها از رفاقت “راستگو” و “دانیال” می گذشت. اکثر اوقات را با همدیگر می گذراندند. رفاقت شان آنقدر خودمانی بود که مثل برادر شده بودند. ولی این برادری با قتل یکی از انها, برای همۀ وقت} از بین میرود. مثل حکایت هابیل و قابیل! ماجرای مفقود الاثر شدن راستگو برمی گردد به عصر پنج شنبه 31 شهریورکه قرار شد او شب را در منزل دانیال بگذراند. چه کسی می‌دانست چه جنایت تلخ و هولناکی در کمین این جوان نشسته هست.

 

روز بعد, مادر راستگو که دلشوره گرفته بود با موبایل پسرش تماس میگیرد ولی هر زمان, پیروز نمی شد با پسرش گفتگو کند؛ چراکه گوشی او خاموش بود. با دانیال تماس می‌گیرد و او با خونسردی عنوان می‌کند که راستگو برای دیدن دوستش, صبح امروز به تبریز رفته هست. دروغی که مادر به آن مشکوک میشود.

 

“منصور”, پسرعموی راستگو در مصاحبه با “قانون” می‌گوید;”وقتی جریان مفقود الاثر شدن راستگو را به ما گفتند, همه ي اقوام دست به دست هم دادند تا احتمالاً از او ردی بگیریم. هرکجایی که به ذهن مان میرسید را از بیمارستان هاي شهرگرفته تا کلانتری و پزشکی قانونی جست و جو کردیم اما هیچ اثری از پسرعمویم به دست نیاوردیم.

 

انگار راستگو یک قطره آب شده بود و به داخل زمین فرو رفته بود؛ حتی به پلیس هم گزارش دادیم و خواهش کمک کردیم اما تلاش هاي انها هم نتیجه اي نداد”.

 

کشف پیکر راستگو در کوه هاي مهاباد

سه روز از مفقود الاثر شدن راستگو می گذشت اما هیچ کس از سرنوشت او اطلاعی نداشت. تحقیقات پلیس برای به دست آوردن سرنخی از ماجرا ادامه داشت تا این که, چوپانی با پلیس تماس گرفت و خبر از کشف پیکر سوخته پسر جوانی داد. بی درنگ تیمی از ماموران به محل پیشامد رفتند و با جسدی روبه روشدند

 

که به طرز فجیعی به قتل رسیده بود. پیکر به پزشکی قانونی منتقل شد اما تا آن لحظه هنوز هیچ کس نمی‌دانست این پیکر سوخته متعلق به راستگو هست.منصور می‌گوید;”نزدیکیها ظهر روز یک شنبه, پلیس به ما خبر داد پیکر سوخته پسرجوانی را در کوه هاي اطراف شهر پیدا کرده اند.

 

نیایش کردیم که جسدصادق نباشد اما وقتی به پزشکی قانونی مراجعه کردیم از روی انگشتر و دسته کلیدی که از پیکر کشف شده بود, متوجه شدیم او کسی جز راستگو نیست”.

 

به دنبال ردی از آدمکش

با کشف پیکر راستگو, تیمی از کارآگاهان جنایی مهاباد تحقیقات گسترده اي را در این اساس آغاز کردند تا عامل اصلی این جنایت را شناسایی و دستگیر کنند. این درحالی بود که بررسی هاي آغاز پزشکی قانونی, حاکی از آن بود که قبل از این که پیکر راستگو به آتش کشیده شود, با ضربات چاقو و ساتور به قتل رسیده هست.

 

به این ترتیب تحقیقات پلیس آغاز شد وکارآگاهان به دنبال سرنخی از ماجرا بودند. طبق گفته خانواده راستگو, او قرار بود به منزل دانیال برود و به احتمال چندان او از سرنوشت پسرجوان باخبر هست.

 

اعتراف به جنایت هولناک

با این سرنخ, دانیال توقیف و به اداره اطلاع منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او در اظهارات ابتدایی مدعی شد که هیچ اطلاعی از مفقود الاثر شدن ناگهانی دوست خودمانی اش نداشته هست اما بررسی هاي کارآگاهان, خلاف حرف هاي وی را اثبات کرد و مشخص شد روز پنج شنبه, برخی مردمان محله وی را همراه دانیال دیده اند.

 

دانیال جوان که خود را در اتمام راه میدید, بالاخره لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت مخوفی که به همراه دو تن دیگر از دوستانش رقم زده بود, برداشت. او دراعترافاتش به ماموران گفت; “از مدتی قبل با راستگو به علت دختری که دوستش داشتم ناسازگاری پیدا کرده بودم. من از او می‌خواستم

 

که کنار بکشد تا من با این دختر ازدواج کنم ولی او به حرف هایم توجهی نمی‌کرد و رفتارهایش آزاردهنده بود؛ به حدی که از او تنفر به دل گرفتم و در نهایت نقشه قتلش را طراحی و ماجرا را با دو تن دیگر از دوستانم مطرح کردم. انها هم قول دادند که همراهی ام کنند”.

 

ماجرای فیلم برداری از صحنه جنایت

هم زمان با دستگیری متهمان, فیلمی از صحنه قتل پسر جوان به دست آمد که در آنان از صحنه قتل و آتش زدن قربانی فیلم گرفته بودند. ماجرای این فیلم که برای بار اول به دست خانواده راستگو افتاد, وقتی سر از صفحات حوادث روزنامه ها وفضای مجازی درآورد, کلی سر و صدا به پا کرد و باعث شد

 

پرونده قتل راستگو 18ساله, اکثر از پیش خبرساز شود. اما ماجرای این فیلم چه بود که باعث شد خبرقتل راستگو از این همۀ حساسیت برخوردار شود؟منصور از ماجرای پیدا شدن این فیلم که صحنه هاي دلخراشی دارد, این طور می‌گوید;”هیچ وقت فکرش را نمیکردیم که دانیال, دوست خودمانی راستگو عامل اصلی این جنایت باشد.

 

طبق آن چیزی که از پلیس شنیده ایم, انها دانیال را به بهانه اي به اداره اطلاع می کشانند و بعد از یک روز که وی را تحت بازجویی قرار می‌دهند, به قتل اعتراف می‌کند. یک روز از اعتراف دانیال نگذشته بود که یکی از اقوام مان با من تماس گرفت و گفت هرچه سریع تر خودم را به مغازه اش برسانم.

 

وقتی به آنجا رسیدم, متوجه شدم چند ساعت قبل یکی از رفقا مشترک دانیال و راستگو, فلشی را به فامیل مان تحویل داده و گفته که این فیلم را به اداره اطلاع ببرد”. او ادامه می‌دهد;”فلش خالی بوده اما وقتی آن را ریکاوری کردیم, حدود هفت یا هشت فیلم به دست آمد. وقتی فیلم ها را دیدیم با صحنه هاي هولناکی روبه رو شدیم

ناگفته های تارا دختر مورد علاقه جوان مقتول مهابادی

وبه هیچ وجه نمی توانستیم باور کنیم چند پسر جوان تا به این حد وحشیانه عمل کنند و از جنایتی که درحال انجامش میباشند, فیلم و تصویر سلفی بگیرند”. او درمورد محتوای فیلمی که متهمان از صحنه قتل و سوزاندن تهیه کرده اند نیز گفت; “فیلم حدود 15 دقیقه هست و چندبار قطع و وصل میشود.

 

نخستین ثانیه هاي آن هم راستگو را در حالیکه سرش مجروح هست و به حالت بیهوش روی صندلی عقب ماشین نشسته و سرش روی بالشتک افتاده, نشان میدهد. متهمان خیلی خونسرد و آرام میباشند, صدای ضبط اتومبیل را بلند کرده اند و ماشین هم در حال حرکت هست. انها دستکش سفید دارند و به صورت شان هم ماسک زده اند”.

 

وی افزود; “فیلم لحظه اي قطع میشود اما در شروع مجدد میبینیم متهمان ماشین را به بیرون از شهر برده اند و در حال پیاده شدن از آن میباشند. سپس با ساتور و چاقو ضرباتی به راستگو میزنند. در این لحظه, صدای یکی از متهمان می‌آید که به دیگری میگوید; برو تو هم بزن داره بلند میشه”.

 

آشنای راستگو, لحظه آتش زدن مقتول را نیز اینگونه توضیح می‌دهد; “فیلم خیلی فجیع هست و نمی‌توان به راحتی به آن نگاه کرد. ثانیه هاي آخرش, راستگو را در حالی‌که آتش همۀ جای بدنش را گرفته, بخشی از فیلم, دو نفر از متهمان را دیدم که دوربین را بالا می آورند و به حالت سلفی ژست میگیرند”.

 

این روزها حرف از این هست که عاملان این جنایت جزو یک فرقه شیطان پرستی میباشند. منصور دراین باره میگوید;” باور دارم که راستگو عضو باند شیطان پرستی نبوده, به علت این که خود راستگو قربانی باورها اعضای یک باند شیطانی شده هست. حتی شایعه هایي درمورد مصرف چندان موادمخدر انها در شبکه های مجازی منتشر شده که درست نیست.

 

من شنیده ام حتی قاتلان تا به این لحظه از اینکار ابراز پشیمانی نکرده اند. در هنگام تماشای این فیلم, متوجه شدیم درحالی که راستگو زنده زنده در آتش می سوزد و درحالی که دانیال دور آتش میچرخد می‌گوید” این هست آتش دانیال”.

 

بالاخره پرونده

با اعترافات راستگو, همدستان او نیز دستگیر شدند و اکنون تحقیقات پلیس برای روشن شدن زوایای دیگر این پرونده هم چنان ادامه دارد. توکل حیدری, رییس کل دادگستری آذربایجان غربی دراین باره میگوید;”در این اساس چهار نفر دستگیر شده اند که سه نفر از آنها به انگ همکاری در قتل عمد با قرار دستگیر موقت و یک نفر دیگر نیز به انگ معاونت در قتل عمد با قرار وثیقه به حبس معرفی شدند.

 

پدر راستگو برمکی, در پیامی به مردم مهاباد گفته هست;”من پدر راستگو برمکی هستم. قتل پسرم راستگو برای همه ي مردم ایران و به ویژه مهاباد بسیار غمگین کننده بود. من و خانواده ام از این پیشامد بسیار غمگین هستیم و مرگ راستگو برای مان خیلی گران پایان یافته هست.

 

از همه ي مردم مهاباد به دلیل ابراز همدردی با ما و شرکت در مجلس ختم فرزندم قدردانی میکنم و همۀ مهابادی ها را به آرامش دعوت می‌کنم. پرونده قتل راستگو در دادگاه تشکیل شده هست و طبق روال قانون پیش می‌رود. ما تابع قانون هستیم و هرچه قانون بگوید می پذیریم و درحال آماده چشم براه نتیجه پزشکی قانونی هستیم”. بنابراین گزارش, رسیدگی به این پرونده به طور ویژه در حکم کار دادگستری مهاباد قرار دارد و بازسازی صحنه جنایت نیز تا روزهای آینده صورت خواهد گرفت.

 

چرایی خشونت در جامعه

مصطفی آب روشن/ جامعه شناس

کاهش آستانه بردباری افراد یا افزایش خشونت ورزی در جامعه را می‌توان از ابعاد گوناگونی واکاوی کرد. از منظر جامعه شناختی, نبود فرصت هاي شغلی, فقر, چالش هاي اقتصادی- اجتماعی, تبعیض و نابرابری و احساس طرد شد گی اساس خشونت هاي رفتاری را در انسان فراهم میکند؛ به گونه اي که ناخود مطلع سطح برانگیختگی افراد جامعه

 

در روبه رو شدن با دشواری های زندگی به شدت افزایش پیدا میکند.در واقع نا کامی افراد جامعه در سطح گسترده, یکی از عواملی به تعداد می رودکه در بروز خشونت هاي اجتماعی موثر هست. اگر موانع متعددی بر سر راه افراد ایجاد شود و افراد جامعه احساس ناکامی کنند, به طور بالقوه بستری

 

برای بروز خشونت فراهم خواهد شد. در واقع خشونت نوعی جواب اعتراض آمیز هست که فرد نسبت به فشارهای باطنی و بیرونی که به وی تحمیل شده از خود بروز می‌دهد؛ به عبارتی هر چقدر نظام اجتماعی در جواب به نیازهایی که از منظر افراد جامعه ضروری تلقی میشود بی تفاوت عمل کند, شاهد افزایش نزاع و خشونت هاي کلامی و فیزیکی به اشکال گوناگون خواهیم بود.

 

گاهی رفتارهای خشونت آمیز که به شدت در جامعه ما به ویژه در بین جوانان رواج پیدا کرده هست, جواب به انگیزه اي ناکام یا نیروی نهفته که باید تخلیه شود نیست بلکه مثل همۀ کنش ها و جواب هاي رفتاری تحت تاثیر عامل یادگیری هست. یادگیری میتواند از طریق دیدن و تقلید از دیگران صورت گیرد.

 

در واقع برخی رفتارهای خشونت آمیز در پروسه اجتماعی شدن آموخته میشود؛ بطوری که این شیوه حل مساله الگوهای رفتاری,به بخش بزرگی از افراد جامعه تبدیل شده هست.فرزندانی که در بسترهای خشونت آمیز محیطی و خانوادگی زندگی می‌کنند, از طریق دیدن و یادگیری به این باور فکری میرسند

 

که این شیوه رفتاری عادی و پسندیده هست. به عبارتی کودکان, بیش از آنکه از گفتارهای نصحیت گونه والدین تاثیر بپذیرند, از کردار و رفتارهای خشونت آمیز آنان الگو پذیری میکنند و می آموزند که خشونت یکی از راه هاي موثر دستیابی به اهداف شخصی یا بازرسی دیگران هست.

 

یکی از عوامل خشونت ورزی در جامعه ما, تضاد منافع هست گرچه این مولفه به تنهایی کافی نیست. در واقع هر چه تراکم جمعیتی بالایی داشته باشیم و از جانب دیگر با محدودیت منابع مواجه شویم, به طور طبیعی تراکم اخلاقی بیشتری را نیز شاهد خواهیم بود.

 

بر همین اساس در ایام تعطیلات و تابستان که جمعیت زیادی در یک منطقه جغرافیایی گرد هم می‌آیند, بیشترین خشونت هاي کلامی و فیزیکی را شاهد هستیم زیرا محدودیت و ناکافی بودن منابع, تعاملات افراد را در شرایط مساله واری قرار می‌دهد.از دیگر ریشه هاي افزایش خشونت ورزی در مناسبات اجتماعی, نبود فرهنگ مناظره دو سویه و تبادل نظر دموکراتیک هست که از منظر فرهنگی و ساختاری, جامعه را به سوی خشونت ورزی سوق می‌دهد.

 

بدیهی هست که اگر روابط نابرابر قدرت, عادلانه تلقی نشود اساس ساز خشونت ورزی در جامعه خواهد شد. به طور مثال, اهمیت دادن به فرزند پسر در خانواده اساس هاي خشونت ورزی ساختاری را علیه زنان به وجود می آورد. در خانواده ها تفاوت هایي در خصوص جامعه پذیری جنسیتی وجود دارد

 

که باعث می‌شود دختران و پسران با هنجارهای اجتماعی متفاوتی جامعه پذیر شوند و هر یک نقش جنسیتی خاص خود را فرا گیرند؛ نقشی که در آن دختران با فرو دستی, وابسته بودن به دیگری و بردباری خشونت, دستمزد دریافت میکنند و از جانب دیگر رفتارهای سرکشانه در مورد پسران,

 

عادی و قابل اغماض تلقی میشود؛ بنابراین فرزندی که احساس خواری و کمبود محبت میکند, دست به رفتارهای خشونت آمیز می‌زند. به عبارتی حفظ موقعیت از متغیرهایی هست که افراد را وادار به رفتارهای پر خطر میکند و ممکن هست شخص برای جبران آن از خشونت هاي کلامی و فیزیکی بهره گیری کند.

 

بخشی از نگرش هاي خشونت آمیز در جامعه ما, پیامد بی اعتمادی به واکنش به موقع پلیس و ناامیدی به نظام عدالت کیفری هست که ناشی از اطاله دادگری یا طولانی شدن روند رسیدگی هاست که این تصورات قالبی منفی, فرد را به برخوردهای شخصی و خود محورانه سوق می‌دهد.درواقع احساس ناتوانی و محدودیت هاي قانونی ایجاد شده در جهت احقاق دستمزد از دست رفته, برخی اتباع را مجبور می‌کند خود وارد عمل شوند

ناگفته های تارا دختر مورد علاقه جوان مقتول مهابادی

و درنهایت, بازتاب این الگوی فکری به افزایش خشونت هاي رفتاری در جامعه دامن میزند.ناگفته نماند که میان سطح سواد افراد جامعه و خشونت هاي رفتاری, ارتباط معناداری وجود دارد؛ به عبارتی هر چقدر جامعه از سطح اطلاع و سواد بالاتری برخوردار باشد, افراد از دامنه لغات بیشتری برخوردار بوده

 

و به طبع قدرت متقاعد کننده تری را در گفت وگو پیدا میکنند. در واقع در بیان عواطف, احساسات یا نگرانی پیروز تر میباشند و از جانب دیگر, هر چه بار ذهنی و احساسات انباشته شود و نتواند به شکل مفاهیم درست و در قالب ارتباط موثری قرار گیرد, افراد برای به دست آوردن مطالبات خود از رفتارهای خشونت آمیز کلامی و فیزیکی بهره گیری خواهند

 

کرد کهبخش بزرگی از دشواری های خانوادگی و نزاع هاي خیابانی در جامعه امروز ما, از فقدان مهارت هاي ارتباطی موثر ناشی می‌شود.

 

قتل جوان مهابادی سناریوی مخوفی را رقم زد که اذهان جامعه را به سمت خود کشاند, گروه جنایی رکنا برای درک کردن به بطن ماجرا گفت و گویی با دختر مورد علاقه راستگو برمکی انجام داد.هفته قبل خبر قتل هولناک پسر مهابادی به اسم راستگو برمکی تیتر یک حوادث رسانه هاي کشور شد.

 

دراین سناریوی هولناک چند جوان دوست 19 ساله خود را به بیابان هاي اطراف یکی از روستاهای مهاباد بردند و پس از زدن چند ضربه ساطور در حالیکه از او فیلم میگرفتند وی را نیمه جان رها کرده و رفتند.صبح روز بعد بار دیگر این چند جوان به سرکردگی فردی به اسم دانیال به محل جنایت بازگشتند و متوجه شدند که هنوز راستگو جان در بدن دارد, اما با این حال وی را در حالیکه هنوز زنده بود به آتش کشیدند و از لحظه به لحظه جان دادن او فیلم گرفتند.

 

پس از این جنایت هولناک دانیال و همدستانش گرفتار قانون شدند و از جنایت هولناک خود پرده برداری کردند. چند روز پس از این ماجرا گمانه زنی ها در مورد انگیزه اصلی عاملان این جنایت آغاز شد.مهم‌ترین فرضیه ها دراین خصوص شامل دو دسته بود, یکی مسائل ناموسی و دیگری انگیزه هاي شیطان پرستانه.

 

در حالی‌که گمانه زنی ها ادامه داشت و حتی به مطرح شدن اسم دو دختر به اسم هاي ملیکا و کیمیا کشیده شده بود همه ي افکار به سمتی رفت که انگیزه عاملان این جنایت ناموسی هست.هویت دختر در تصویر اما ماجرا به همین جا ختم نشد زیرا خانواده مقتول معتقد به فرضیه دیگری غیر از مسائل ناموسی میباشند.

 

در همین هنگام عکسی از راستگو در شبکه های مجازی منتشر شد که دختری را در کنار او نشان می داد و اینگونه ادعا می شد که آن دختر همان شخصی هست که باعث به هم خوردن رفاقت چندین ساله دانیال و راستگو شده هست.با پیگیری ماجرا از واقعیت این ماجرا پرده برداری شد. دختری که در عکس هاي منتشر شده در شبکه های مجازی در کنار راستگو هست در واقع تارا, دختر مورد علاقه راستگو بوده هست.

 

عشق نافرجام گروه جنایی رکنا با پیدا کردن این دختر گفت و گویی را با وی انجام داد که بخشی از آن را در ادامه میخوانید.
غم سنگینی در سینه دارد, از دست دادن فردی که دو سال از زندگی خود را به صورت شبانه روزی به خود اختصاص داده باشد و قبول این که دیگر در کره خاکی جایی ندارد بسیار دشوار هست.

 

تارا در مصاحبه با خبرنگار رکنا در مورد مدت آشنایی خود با راستگو می‌گوید; دو سال بود که راستگو را می شناختم, او بسیار پسر مفید, تندرست و خانواده داری بود. او قلب بسیار رئوف و مهربانی داشت, احتمالا به ظاهر چندان مذهبی به نظر نمیرسید اما برای ارزش هاي انسانی ارزش خاصی قائل بود.

 

رفاقت قدیمی او در مورد دانیال نیز میگوید; از دوران پیش از دبستان دانیال و راستگو با یکدیگر دوست بودند, برخلاف راستگو, دانیال حالت عادی نداشت, او به موادمخدر نیز اعتیاد داشت, انگار عقده اي عجیب در وجود او نهفته بود که هر از چندی دست به کار عجیبی می زد, آخرین بار که تقریباً یک ماه و نیم پیش بود تصمیم گرفت

 

که شیطان پرست شود, به همین علت روی مچ دست راست خود یکی از نمادهای شیطان پرستی را خالکوبی کرد, دندانهای خود را نیز به شکل وحشتناکی درآورد و در صفحه مجازی خود کارهای عجیبی میکرد و مطالب زشتی مینوشت. به دلیل دارم در یکی از جمع هاي دوستانه به راستگو توصیه داد تا با او همراه شود اما راستگو به هیچ وجه نمی پذیرفت.

 

آخرین پیام دختر موردعلاقه مقتول ادامه می‌دهد; ما دانیال را جدی نمیگرفتیم و فکر میکردیم این نیز یکی دیگر از حرکات عجیب اوست و پس از مدتی از سرش خواهد افتاد تا این که شب پیشامد برای آخرین بار با راستگو گفتگو کردم و او از مدارکی گفتگو کرد که می توانست دانیال را به خطر بیندازد به همین علت دانیال از او خواسته بود

 

که یا با او همراه شود و یا مدارک را بازگرداند اما راستگو هیچ کدام را قبول نمیکرد, قرار بود فردای روز پیشامد راستگو چیزهای بیشتری از دانیال و آن مدارک بگوید و از من نیز قول گرفت تا چیزهایی که به من می‌خواهد بگوید را با کسی در بین نگذارم اما راستگو روز بعد زنده نماند. در آن شب با دوستانش بیرون بود

 

و گفته بود که تا پیش از ساعت 12 شب بازمی گردد و ساعت 11;06 برای همۀ وقت} آفلاین شد, این در حالی بود که من فهمیده بودم راستگو با دانیال و دوستانش بیرون هست.رازی که گفته نشد این دختر در ادامه مصاحبه می افزاید; پس از ارتکاب این جنایت متوجه شدم که راستگو مدارکی در اختیار داشت

 

که اگر به دست پلیس میرسید موقعیت 17 تن از همراهان دانیال را به خطر می انداخت, به همین علت تصمیم به قتل او گرفتند و با خوراندن مشروب مسموم به او, راستگو را به قربانگاه کشاندند و نیت کثیف خود را عملی کردند.من این حرف ها را به افسر پرونده گفتم .باور کنید نقشه قتل راستگو را از مدت ها پیش طراحی کرده بودند,

 

بخاطر دارم در یک گروه تلگرامی که دانیال نیز حضور داشت راستگو با چند نفر جر و بحثش شد و دانیال به راستگو گفت نگران نباش این موضوع تا پاییز برای همۀ وقت} حل خواهد شد, پس از این جنایت متوجه شدم که قصد کشتن وی را داشتند. در قسمتی از فیلم جنایت که توسط رفقا راستگو دیده شده هست,

 

راستگو از دانیال کمک می‌خواهد و به او میگوید که مرا نجات بده و به بیمارستان برسان, من غرق در خون شدم, دانیال بی دقت هست و اقدامی باورنکردنی می‌کند.کیمیا کیست تارا در مورد کیمیا و ملیکا نیز می‌گوید; ملیکا را اصلا نمی شناسم و فکر می‌کنم شایعه باشد اما کیمیا دختری بود که سه ماه پیش به مدت یک هفته با دانیال دوست بود و سپس با هم قطع ارتباط کردند, راستگو هیچ نقشی در قطع ارتباط آنها در این ماجرا نداشت.