حضرت زینب (س) به عنوان یکی از مشابه ترین اسوه هاي اسلام درس هاي زیادی را برای آیندگان خود به یادگار گذاشته هست که باید متوجه آنها باشیم.
شکوه صبر و شکیب
اي زینب علیهاالسلام ! مگر سجاد علیهالسلام از دریای بیکران علم و فهم تو چه امواجی را دیده و در سخنت چه چیزی را یافت که تو را «عالِمه غیر مُعلَّمه» خواند؟
که تو را آموخت تا در بزم غرور و مستی دشمن، جسارت او راکه میخواست شخصیّت ابراهیمی تو را در هم شکند و قامت رسای تو را خم کند، با جمله «ما رَأَيْتُ اِلاّ جَمِیلاً» پاسخ گویی؟
اي حامل فصاحت و صراحت علی! تو با ذوالفقار بیانت بر اهریمن زبون نواختی و در میدان شهامت تاختی تا به آن جا که پرده از قبل ننگین بنی امیه برداشتی و چهره کریه آنها را به جهانیان نشان دادی.
اي زینت پدر و مونس مادر! چه منزلت و شخصیّتی داری که خدا نام تو را برگزید و بر لوح محفوظ نگاشت.
اي زینب علیهاالسلام ! اي خورشید روز و ماه شب کربلا! با چه شکوه و جلالی طلوع کردی؟ حسین علیهالسلام در نماز تو چه دیده بود که در آخرین دیدار فرمود: «خواهرم! در نماز شبت مرا از یاد نبر»؟
اي مظهر کبریایی خدا و جلوه تمام نمای حق تعالی! تو در نماز عشق، با خدا چه گفتی که در عبادت چنان شیفته و شیدا بودی که هیچ درد و رنجی تو را از بندگی و عشقورزی به خدا باز نمیداشت؟
اي شکوه صبر و شکیب! تو آن دریای خون و حسین علیهالسلام را در بین آن غوطهور دیدی و رو به آسمان کردی و با خدای خویش چنین گفتی: «اللّهم تَقَبَّل مِنّا هذا القُربان»
تو در سیمای حسین علیهالسلام آن محبوب دل آرایت، چه دیده بودی که هر لحظه جمال و جلال وی را مینگریستی و حتّي در دوران کودکیات جز در آغوش او آرام نمیگرفتی؟
حمزه کریمخانی
برای زینب می نویسم
برای تو مینویسم، اي زینب! اي که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا! اي آزاد اسیر! اي قامت سبز اعتراض! اي نهال بارور ایثار! اي جاری زلال متانت! اي آیه صراحت و عفت! اي آذرخش خشم! اي مظهر لطافت و رحمت! چگونه میتوان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده هست. انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی هست.
چه کسی را میتوان یافت که در هنگام توهین، در هايوهوی کشنده انبوه مردمان، در کوچههاي اتهام و تحقیر، در خندههاي شوم پلیدان، آرام و بیهراس اینگونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلبهاي سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند.
کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد و تنهایى،هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.خدایا چگونه باور کنم، چگونه میتوانم شانههاي ظریفی را در زیر کوهساران سنگین این همۀ فاجعه، ایستاده ببینم؟زینب(س) آیههاي توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.
محمدرضا سنگرى
زینب! برخیز
زینب! برخیز که هنوز، کاروان کربلا چشم به دستان نوازشگر تو دوخته هست .برخیز! که هنوز این خاک سوخته، خنکای نسیم نگاه تو را فریاد میزند … و این صحرای تشنه، محتاج شبنمی از چشمانتوست که به گل نشیند .
هنوز بر فراز بلندای نیزهها، نام مقدس تو، فریاد میشود و پیکرهای خون آلود، قیام تو را چشم انتظارند …
هنوز گهواره کودکان، تلنگر دستان تو را میطلبد و گلدستهها اذان یاد تو را زمزمه میکند .
هنوز پشت همۀ پندارهای سرخ، پشت همه ي زمانهاي کبود، پشت همۀ پیشانیهاي شکسته، پشت همۀ زخمهاي شکوفا، خیال تو میوزد و هنوز زمین پس از سالها، معجزهي پیامبر گونهات را در شام فراموش نکرده هست …
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
هنوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت وی را درک کند.زینب(س)، با تمام روح لطیفش، بحبوحه هر سختی را چشیده، اما خوشگل و پرمنطق در کوفه سخن می راند، چنانکه قلبها را بیدار میکند و کم هست مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.
آرى،زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی هست، پردهنشین منزل وحی هست، پرورده غیرتهاست. همان خاتونی هست که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بیمثل تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد میکند، چنانکه به قدرت قرآن، جانهاي بیوجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگهامان تزریق کرد.
آرى، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه ي و همه ي را از نو بسازد.