پارس ناز پورتال

حکایت جالب و خواندنی زهر و عسل

حکایت جالب و خواندنی زهر و عسل

حکایت جالب و خواندنی زهر و عسل 

حکایت جالب و خواندنی درباره زهر و عسل برای شما داریم که می توانید این داستان کهن نغز را در زیر بخوانید و از آن درس بگیرید.

 

روزی روزگاری در زمان های قدیم مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت

 

یک روز می خواست دنبال کاری از مغازه بیرون برود.

 

به شاگردش گفت : این کوزه پر از زهر است.

 

مواظب باش به آن دست نزنی و من و خودت را در دردسر نیندازی.

 

شاگرد که می دانست استادش دروغ می گوید حرفی نزد واستادش رفت.

 

شاگرد هم پیراهن یک مشتری را بر داشت و به دکان نانوایی رفت.

 

و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت.

 

و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید.

 

خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید : چرا خوابیده ای؟

 

شاگرد ناله کنان پاسخ داد : تو که رفتی من سرگرم کار بودم.

 

دزدی آمد و یکی از پیراهن ها را دزدید و رفت.

 

وقتی من متوجه شدم از ترس شما زهر توی کوزه را خوردم.

 

و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم.

 

منبع:asriran.com