پارس ناز پورتال

حکایت جالب و خواندنی مرگ و زندگی

حکایت جالب و خواندنی مرگ و زندگی

حکایت جالب و خواندنی مرگ و زندگی 

در این مطلب از سری حکایت های جالب برای شما یک حکایت کوتاه و آموزنده به نام مرگ و زندگی را قرار داده ایم. گویند صاحب دلی، وارد جمعی شد.

 

حاضرین همه او را شناختند و از او خواستند که پس از انجام کارهایش آنان را پندی گوید.

 

پذیرفت.

 

کارهایش که تمام شد همگی نشستند و چشم‌ها به سوی او بود.

 

مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت:

 

ای مردم ! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!

 

کسی برنخاست.

 

گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!

 

باز کسی برنخاست.

 

گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید و برای رفتن نیز آماده نیستید!