پارس ناز پورتال

نگاهی به خرید و فروش زنان و کودکان در تهران

نگاهی به خرید و فروش زنان و کودکان در تهران

نگاهی به خرید و فروش زنان و کودکان در تهران 

کودکان به راحتی برای قاچاق اعضا و گدایی کردن سرچهارراه ها به فروش می‌روند،نوزادانی که به جهان می‌آیند و محکوم به فروخته شدن میباشند. در عصر حاضر کودک فروشی و زن فروشی رواج پیدا کرده هست در استان تهران افرادی میباشند که نوزادشان را در شکمشان می فروشند تا پول موادشان را بتوانند به دست بیاورند خیلی از زن ها به علت فقر و نداری کودکشان

 

را میفروشند در جامعه ما کودک فروشی یک امر عادی شده هست این بچه ها را باندهای مواد خریداری می نمایند تا از طریق این کودکان بی سرپرست مواد رد و بدل نمایند و یا با گدایی و تن فروشی کسب درآمد نمایند

 

پرده اول، زن معتاد هست و آماده وضع حمل. خریدار کودک از پیش مشخص هست. او میخرد تا کودک را منبع درآمد کند و چند برابر مبلغی که میپردازد به دست آورد. از همان شیرخوارگی، بیش از آن که می‌خورد، درآمد دارد؛ اجاره داده می‌شود به باند متکدیان تا بعد خودش یک گدا شود. وضع حمل در منزل انجام میشود. بردن زن به بیمارستان به معنای سپردن کودک به بهزیستی هست که زن را از 2 و نیم میلیون تومان محروم می‌کند.

 

کودک فروشی امروزه چنان رواج یافته هست که دیگر کسی از شنیدن آن تعجب نمیکند. اکنون این پدیده نه فقط خانواده ها و زنانی را در بر گرفته که به دلایل گوناگون از جمله فقر و اعتیاد، و ناتوانی در نگه داری از فرزند خود، برای کسب مقداری پول اقدام به فروش فرزند میکنند، بلکه وارد فازی دیگر نیز شده هست

 

که زنانی به سفارش خانواده اي و یا حتی باندی و با تعیین مبلغی مشخص، فرزندآوری می‌کنند. اینکه انها خود و به حسب نیاز شخصی و خانوادگی، و یا فشار شوهر، و یا به صورتی ناخواسته دارای فرزند شده اند، صورت دوم قضیه هست.آنچه واجد اهمیت هست، شکل گیری فرایند ساخت بچه برای فروش، و یا فرایند فروش بچه هست؛

 

بچه اي که بیش تر از سوی افراد و باندهایی خریداری می‌شود تا بتواند خیلی زود در فرایند ساخت پول از طریق گدایی، کار خیابانی، مواد فروشی، تن فروشی و حتی دیگر جرایم به کار آید، میخواهد 150 هزار تومان بابتش پرداخت شود یا چند میلیون تومان. این را بگذاریم در کنار کودکان اجاره اي که بارها درمورد آن شنیده ایم و خوانده ایم؛ کودکانی که به باندهای تکدی گری اجاره داده می‌شود تا سهمی در گذران زندگی صاحب خود داشته باشند.

نگاهی به خرید و فروش زنان و کودکان در تهران

از کودکان شیرخواره تا کودکانی نوپا و نیز در سن مدرسه، که زیر نظر رییس باند و یا پدر و مادر در قسمتی از شهر به تنهایی و یا با همسالان و یا بزرگ تر از خود پرسه میزنند تا دل رحمی را به سوی خود جلب کنند. و نیز بگذاریم در کنار کودکان کار خیابان که مجبورند برای فراهم سازی زندگی خانواده، از کودکی خود بزنند، و شادی ها و تفریح هاي کودکانه

 

را با تحمل گرما و سرمای تابستان و زمستان و فروش دستمال کاغذی و فال حافظ و… طاق بزنند، که اگر در پایان شب سهم خود را به خانواده نبرند، مستوجب تنبیه خواهندبود.و آن را نیز بگذاریم در کنار برهم خوردن سازمان اجتماعی ما از طریق سیل وسیع مهاجران به شهرها که روزگاری آن را میمون می شمردیم،

 

و کنده شدن شان از بستر حیات اجتماعی و فرهنگی شان و تضعیف پیوندها و سرمایه ها و حمایت هاي اجتماعی و رهاشدگی شان در شهری که بیش ترین سرمایه هاي ملی را توسط افرادی اندک می بلعد و غارت میکند و سهم تکدی گری، ترک تحصیل، زندگی در محیطی آلوده و… را برای آن کودک تعریف کرده هست.

 

این غارت هست که وی را بیش از پیش به حاشیه اي می‌راند تا تنها شاید ترحمی از سوی فردی و یا کوروسی حمایتی از سوی سازمانی مردم نهاد دستش را بگیرد تا در هجوم سیل گونه نادیده گرفتن شأن و جایگاه آدمی و خودرو توزیع نابرابر ثروت ملی نابود نشود.

 

پرده دوم، زن در بین جمعیت با لوندی قدم می‌زند. آرایشش کمی غلیظ هست. شلوار جین تنگ پوشیده و کفشی قرمز به پا دارد. مردی میان سال خودش را به او می‌رساند. چیزی میگوید. گوشه اي می‌ایستند و با یکدیگر بر سر قیمت صحبت می‌کنند. با 100 هزار تومان به توافق می‌رسند. مرد، زن را به سوی اتومبیلش هدایت میکند و هر دو از محل دور می‌شوند.

 

تن فروشی دیده نوینی نیست، می‌توان با رجوع به کتب تاریخی و اسناد مربوطه سابقه بلندی برای آن یافت. امروزه نیز چنان نیست که کسی از آن نشنیده باشد، و وفور آن به حدی هست که با گشتی در بعضی خیابان هاي اصلی و فرعی شهر، به راحتی می‌توان آن را دیدن کرد. نه فقط افرادی راکه به این قصد ایستاده اند، اکنون دیگر می‌توان فرایند معامله را نیز شاهد بود.

 

بگذریم از بخش سازمان یافته اي که دیگر گوشه خیابان نمی‌ایستد و در منزل هاي امن شان فعال میباشند و یا آن هایي که افراد خاصی را تحت پوشش دارند و همان را برای گذران زندگی شان کافی می‌دانند. برای همین نیاز هم به ارائه آمار نداریم، تا بخواهیم بر سر آن نزاع کنیم که در هر یک از شهرهای ایران چه تعداد میباشند، هر چند دانستن آن برای تحلیل دقیق تر و سیاست گذاری و برنامه ریزی اهمیت بسیاری دارد.

نگاهی به خرید و فروش زنان و کودکان در تهران

این نیز در این بحث اهمیتی ندارد که تن فروشان چه مبلغی دریافت میکنند. اما خیلی مهم هست بدانیم از فراهم سازی هزینه سیر کردن شکمی و فراهم سازی اندکی مواد «مخدر» تا چند صد هزار تومان برای پاسخ به نیاز تراشیده شده از سوی صنعت مصرف را در بر میگیرد.

 

در اینجا به این نیز نمیپردازم که باید از ساخت مردانه قدرتی گفت که با واژه «تن فروشی» آن را به نوعی عرضه از سوی زنان قلمداد می‌کند و نقش خود را در پس پشت این واژه پنهان نگاه می دارد که اگر تقاضا از سوی مردان نبود، و فراتر از آن اگر عمق بی عدالتی و نابرابری از توزیع منابع ساختار متراکم قدرت، از ناتوانی برای سیر کردن شکم در یک شبانه روز تا درآمد چند ده میلیونی در یک روز نبود، این پدیده چنین سریع رشد نمی یافت.

 

پرده سوم، بعد از ورشکست شدن هیچ راهی برایش نمانده هست. کلیه اش را به قیمت 30 میلیون تومان فروخت تا به زندان نیافتد. همان جا به ذهن خطور کرد که می‌تواند از این راه کسب درآمد کند. شماره اهداکنندگان را از اطراف بیمارستان ها جمع میکرد و مشتریان را نیز از روی همان دیوارها و یا مراجعه به بیمارستان.

 

حالا شده هست دلال خرید و فروش عضو. آنقدر دارد که عضو را همان ابتدا میخرد و بعد می فروشد. روی کلیه 10 میلیون، روی قلب 70 میلیون و روی رحم اجاره اي 20 میلیون سود میکند. میگوید حداقل ماهی 200 میلیون درآمد دارد.کافی هست به اطراف بیمارستان هاي پیوندی مراجعه کنیم. تا سیل برچسب ها و اطلاعیه ها و خط نوشته هاي فروش کلیه و پلاکت و مغز استخوان و… را دیدن کنیم.

 

خرید و فروش عضو دیگر یک رابطه بین بیمار و فروشنده نیست، بازاری هست که دلالان آن را هدایت میکنند و هر عضو به 2 برابر قیمتی که از فروشنده می‌خرند، به نیازمندان می فروشند.روی سخیف این ماجرا اما، ما را به سمت باندهای سازمان یافته اي سوق می‌دهد که با ربودن افراد به ویژه کودکان و بیهوش کردن

 

و خارج کردن اندام قابل فروش شان در یک تجارت جهانی عضو بدن فعالیت می‌کنند؛ قاچاقی که به جهت پنهان کاری بسیار عمده در آن احتمالا از حجم بازار آن اطلاعی در دست نیست. اما قابل انکار نیست که بخش قابل دقت این بازار در پاسخ به نیاز پیوند عضو ثروتمندانی هست که چشم به اندام انسان جهان سومی دارد که پیش از آن و در عوض پول او- که از ساخت ناعادلانه و شکاف عظیم اجتماعی و نابودی حق او به دست آمده- کشته شده هست.

نگاهی به خرید و فروش زنان و کودکان در تهران

پرده چهارم، دختر جوان لباسهای زیبای بوتیک را ورانداز می‌کند. چهره اش نشان میدهد که خواهان لباس هست ولی توان خرید آن را ندارد. مغازه دار سر صحبت را باز میکند و وقتی اعتمادش را جلب کرد به او توصیه میدهد که می‌تواند در شهر دبی شغل خوبی پیدا کند و هرچه میخواهد همان جا به قیمتی ارزان تر بخرد.

 

دختر می‌رود ولی وسوسه رفتن وجودش را می‌گیرد. چند روز بعد می‌آید و بعد از مصاحبه قرار میشود 10 میلیون تومان به خانواده اش پرداخت شود تا رضایت دهند او برای مدتی برای کار به شهر دبی برود. همه ي کارها را صاحب بوتیک فروشی میکند. او به شهر دبی می‌رود و به کلوپی سپرده میشود که باید تن فروشی کند. راهی جز ماندن و تن دادن به این داد و ستد سخیف ندارد.

 

قاچاق انسان یکی از پررونق ترین معاملات قاچاق به شمار میرود که در رتبه اول آن زنان و دختران و در رتبه دوم کودکان را در بر میگیرد. هدف از سپردن خود به قاچاق چیان برای عبور غیرقانونی از کشور، بسیار متنوع هست؛ از یافتن شغل، فرار از مشکلات موجود در زندگی شخصی، و… . بخشی از این قاچاق مخفیانه هست

 

که افراد قاچاق شده در اختیار باندهایی قرار می‌گیرند که برای کار اجباری، فحشا، پورنوگرافی و حتی قطع اعضا تلاش می‌کنند. اما تمام قاچاق انسان به صورت مخفیانه اتفاق نمی افتد. بخشی از این قاچاق با طی تمام مسیرهای قانونی و صدور ویزا و عبور از مبادی رسمی کشور انجام می‌شود.

 

دیگر قاچاق چیان انسان خلاءهای قانونی را آموخته اند و مقاصد گوناگون را در حاشیه خلیج فارس، و تا حدود اروپا و کشورهای شرقی را پوشش می‌دهند تا نیاز کسانی را پاسخ گویند که بیش ترین سهم را در غارت هستی آنان داشته اند.اشاره به این چهار نوع خرید و فروش انسان، نه برای نشان دادن چهره اي وحشتناک

 

از فضای موجود کشور، بلکه بیان واقعیتی هست که بعنوان محصول و خواسته بخش منحط دنیای سرمایه داری، دامان ما را نیز فراگرفته هست؛ تجارتی که ما جزء کوچکی از آن محسوب میشویم و گویا قوانین سخت گیرانه و مراقبت هاي امنیتی برای شناسایی و محدود کردن آن به طور کامل پیروز نبوده هست و هر از گاهی خبری مبنی بر کشف باندی، محموله قاچاقی و افرادی موثر در این اساس اطلاع رسانی میشود.

نگاهی به خرید و فروش زنان و کودکان در تهران

اگر نخواهیم خود ما را اسیر آمار و تعداد رویدادهای هر یک از این پدیده ها کنیم و گامی فراتر نهیم و آن را بعنوان محصول یک سیستم و نظام کلان و بزرگی بدانیم که آدم را از جایگاه شرافت انسانی به زیر کشانده و چون کالا و شیء به آن می نگرد، آن گاه برایمان تفاوتی نخواهد کرد که آن زن تن فروش برای فراهم سازی مواد شوهرش و به زور او اقدام کرده، و یا برای فراهم سازی مواد خودش و یا شکم فرزندانش و یا برای انباشت پس اندازش و خرید اتومبیلی گرانقیمت.

 

و برایمان تفاوت نخواهدکرد که آن کودک شیرخوار به اجاره رفته تا چند هزار تومان به کف دست پدر گذاشته شود و یا در گوشه خیابان جلوی ترازو نشسته و درصدد فراهم سازی مخارج درس خواندن خود هست. و برایمان تفاوتی نخواهدکرد که یکی از روی ناچاری و فقر و پرداخت بدهی و یا گذران زندگی، کلیه اش را می فروشد یا باندهایی وی را در بازاری می چرخانند که به تجارتی جهانی در این اساس دست میزنند.

 

از این رو، با نگاهی کلان به موضوع، عمق این فاجعه را چنین می‌بینیم که تمام این پدیده ها را میتوان بر روی یک پیوستار قرار داد، پیوستاری برآمده از نظام سلطه و غارت منابع توسط قشری کوچک از جامعه عظیم انسان، این گونه که نیمی از منابع ثروت جهان در اختیار 1 درصد از جمعیت قرار گرفته و پیش بینی میشود، در دهه آینده به 70 درصد برسد.

 

در ایران نیز هر چند اطلاعاتی در این باره انتشار نیافته هست، ولی بعضی از اطلاعات آماری حکایت از شکاف عمده بین اقشار گوناگون اجتماعی هست و تغییرات در این اساس عمده قابل دقت نبوده هست. مثل ضریب جینی که در سال 94 توسط مرکز آمار ایران حدود 0.39 محاسبه شده و حکایت از مقداری افزایش در نابرابری نسبت به سال هاي گذشته دارد.

 

اضافه بر اینکه در ایران دولت و نهادهای دولتی، خود بعنوان بزرگ ترین صاحب سرمایه در همین سیستمی عمل می‌کنند، که نابرابری اجتماعی- اقتصادی را تشدید میکنند.در تحلیل این دست مایه شدن جسم و جان و شان آدمی بعنوان کالایی در بازار ناعادلانه و غارت گر سرمایه از سطوح و زوایای گوناگونی می‌توان

 

به آن نگریست. میتوانیم خیال خود را آسوده کنیم و به ترتیب خانوادگی، عدم سلامت والدین، اوضاع ضعیف اقتصادی و مالی خانواده، سطح سواد و تحصیلات، تعرض جسمی و جنسی در دوران کودکی، بزرگ شدن در محله هاي نامناسب و امثال آن در مورد کسانی اشاره کرد که در این بازار دست به دست میشوند.

نگاهی به خرید و فروش زنان و کودکان در تهران

و یا بگوییم این افراد یا نتوانسته اند به خوبی جامعه پذیر شوند و اهداف مورد قبول جامعه را درونی کنند و یا وسایل و راه هاي نیل به این اهداف را در دسترس نداشته اند و از این جهت از وسایل و راه هاي پذیرفته نشده برای رسیدن به آن اهداف بهره گیری کرده اند و یا اهداف متفاوت و متعارض با جامعه را پذیرفته اند.

 

این‌ها روی کوچکی از سکه را نشان میدهند و لایه اي باریک از واقعیت را ظاهر می‌کنند. اما آنچه اهمیت دارد و ورای این تبیین ها رخ می نماید، این پرسش هست که چه شده هست که بخشی از جامعه فاقد تربیت خانوادگی مناسب هست، و یا از اوضاع اقتصادی خوبی برخوردار نیست، و بدون تحصیلات و یا با تحصیلات پایین مانده هست، و یا وسایل و راه هاي دست یابی به اهداف را در اختیار ندارد.

 

در پاسخ به این پرسش هست که باید نگاهمان را به ساخت کلان جامعه معطوف کنیم و زاویه نگاهمان را از عوامل خرد و میانی فراتر بریم و همه ي انها را مصحول روابط اقتصادی ناسالمی ببینیم که بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ما سایه افکنده و به آن سمت و سو می‌دهند.

 

جای گیر شدن اقتصاد رانتی با تمایل به سمت بازارهای مالی، املاک و تجارت، تغییر جهت خصوصی سازی با هدف ورود سرمایه هاي مردم در امر ساخت- که می توانست آنها را سهیم در درآمد شرکت ها و کارخانه ها کند- به سمت خصولتی کردن و افزایش توان مالی و قدرت گروه هاي خاص، حجم وسیع فساد مالی

 

و سیستماتیک شدن فساد در ساز و کارهای عملکرد مالی و تجاری، اصالت پول و هرگونه تلاش مشروع و نامشروع برای انباشت روزافزون سرمایه و تصاحب منابع ملی ساخت ثروت را بعنوان استراتژی اصلی و بزرگ ناگفته این فضای اقتصادی تعریف کرده هست؛ فضایی که خواسته و ناخواسته بهره کشی از انسان را در هر گونه و قالبی، و نادیده گرفتن حق زندگی متناسب با شأن انسانی را برای اکثریت جامعه و چشم بستن بر کرامت انسان را برای خود مشروع می شمارد.

 

تا جایی که حتی در فرایند ساخت نیز با اصالت یافتن سود و بهره کشی و دور شدن از فضای پارادایمی سنت کهن ایرانی که در آن ساخت در فهم همدلانه با طبیعت، شکل و رونق میگرفت، نه فقط کرامت انسان بلکه جایگاه طبیعت نیز به چنگال بی رحم مناسبات نابرابر توزیع ثروت گرفتار آمد و به سمت بهره کشی افسارگسیخته

 

از طبیعت میل پیدا کرد و بدون دقت به توان و به گزارش پارس ناز  ظرفیت زمین و طبیعت و بدون دقت به نقش سموم بر طبیعت و سلامت آدمی، منابع آبی و خاکی سرزمینی ایران را به شدت رو به تخریب و اضمحلال نهاد و سیر صعودی مریضی ها را به شدت افزایش داد.

نگاهی به خرید و فروش زنان و کودکان در تهران

به عبارتی دیگر، آن جایی که انسان کالا میشود، و چون شیء دست به دست و به فروش می‌رسد، و برای سبک کردن درد قدرت مند و توان مندی جانش ستانده می‌شود، و یا برای سیر کردن شکمی مورد تجاوز قرار می‌گیرد، و نیز برای ادامه حیات خانواده از کودکی خود میزند، میل همۀ جانبه به سلطه بر طبیعت و بهره کشی مخرب

 

از آن برای پاسخ به نیاز همان ساختاری که انسان را به چنین دریوزگی کشانده هست، فزونی می یابد و انسان و طبیعت توامان غارت میشوند و رو به اضمحلال و فروپاشی می گذارند.ما بیش از آن که انگشت تهمت مان به سوی کودک فروشی، تن فروشی، اندام فروشی و انسان فروشی باشد که در این صورت

 

فقط لایه رویی و محصول نهایی را می‌بینیم- بدون فراموش کردن عوامل خرد و میانی موثر در این اساس- باید این انگشت را به سوی ساختارهای ناعادلانه اجتماعی و اقتصادی بگیریم، که چنان تثبیت شده هست که خود و نابرابری و فقر و محرومیت را به شیوه هاي گوناگون توجیه و تفسیر میکند و مشروعیت می بخشد.