پارس ناز پورتال

داستان جالب و آموزنده دکتر حسابی و شاگردش

داستان جالب و آموزنده دکتر حسابی و شاگردش

داستان جالب و آموزنده دکتر حسابی و شاگردش 

داستان دیدنی و خواندنی از پزشک حسابی که سراسر زندگی وی میتواند برای ما درس هاي آموزنده و شیرین باشد. با هم حکایت کوتاه را می‌خوانیم.

 

یکی از دانشجویان پزشک حسابی به ایشان گفت: شما سه ترم هست که مرا از این درس می‌اندزید. من که نمی‌خواهم موشک هوا کنم. میخواهم در روستایمان معلم شوم

 

پزشک پاسخ داد: تو اگر نخواهی موشک هوا کنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول، ولی تو نمی‌توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا، نخواهد موشک هوا کند.