پارس ناز پورتال

داستان زیبای ضرب المثل کوراوغلی می خواند

داستان زیبای ضرب المثل کوراوغلی می خواند

داستان زیبای ضرب المثل کوراوغلی می خواند 

از میان ضرب المثل هاي کهن ایرانی امروز برایتان حکایت و ریشه مثل کوراوغلی میخواند را حاضر نموده ایم که میتوانید در ادامه بخوانید.

 

هنگامی که مخاطب در پاسخ متکلم پاسخ سربالا بدهد و یا فی المثل بدهکار در برابر بستانکار که طلب خود را مطالبه میکند پاسخ منفی توام با خشونت و اعتراض بدهد طلبکار میگوید برای من کوراوغلی می‌خواند یعنی پولش را نمی‌دهد که هیچ , یک چیزی هم طلبکاراست.

 

کوراوغلی نادرست سرشناس و صحیح آن کوراوغلو به معنی کورزاد هست. 

 

باید دانست کوراوغلی محبوبترین و برجسته ترین قهرمانی هست که فولکور مردم آذربایجان خلق کرده که از آسیای مرکزی تا سواحل شرق و غرب دریای خزرو درمیان قبایل قفقاز و آذربایجان ایران شناخته شده هست و در این زبان امثله فراوانی اضافه بر عبارت مثلی بالا که در زبان پارسی دری ضرب المثل شده به اسم و براساس شخصیت کوراوغلی موجود هست.

 

حکایت کوراوغلی در واقع تمثیل حماسی زیبایی از مبارزات طولانی مردم با دشمنان داخلی و خارجی هست و مخصوصاً با الهام از شورش جلالی لر خلق شده و در دو کلمه شورش کوراوغلو و دسته اش تجلی کرده هست.نهال این شورش به وسیله مردی سالخورده به اسم علی کیشی کاشته می‌شود که پسری دارد موسوم به روشن که همین پسر سال های بعد به اسم کوراوغلی سرشناس و نامبردار گردید.

 

علی کیشی خود مهتر خان بزرگ و حشم داری به اسم حسن خان بر سر رخداد بسیار جزیی که آن را توهین نسبت به خود تلقی میکرد دستورمی دهد چشمان علی را از کاسه در آورند.علی کیشی بر اثر این پیشامد با دو کره اسب که آن ها را از جفت کردن مادیانی با اسبان افسانه اي دریایی به دست آورده بود

 

همراه پسرش روشن از قلمرو و نفوذ و قدرت حسن خان می گریزد و در چنلی بل یا کمره مه آلود که کوهستانی سنگلاخ و صعب العبور با راههای پیچاپیچ هست مسکن می گزیند.

 

روشن آن دو کره اسب راکه به نامهای قیرآت و دورآت سرشناس می‌شوند به فرمان جادو مثل پدرش پرورش میدهد و در قوشابولاق یا جفت چشمه در شبی معین آب تنی می‌کند و بدین گونه هنرعاشقی در روح آن دمیده میشود.علی کیشی از یک تکه سنگ آسمانی که در کوهستان افتاده هست شمشیری برای پسرش روشن سفارش می‌دهد و بعد از وصایا و سفارشهای لازم می میرد و در همان قوشابولاق به خاک سپرده می‌شود.

 

آوازه هنر روشن به تدریج از کوهستانها می گذرد و در شهرها و روستاها به گوش مردم میرسد و در این هنگام هست که از روشن به کوراوغلویعنی کورزاد شهرت پیدا می‌کند.کوراوغلی بالاخره پیروز میشود حسن خان را به چنلی بل آورده به آخور ببندد و انتقام پدرش را از او بستاند.

 

از عاشقهای پرآوازه آن عصر عاشق جنون بود که به کوراوغلی می پیوندد و به تبلیغ افکار و اندیشه هایش می‌پردازد و راهنمای شوریدگان و عاصیان به کوهستان می‌شود.حکایت کوراوغلی در عین حالا که برترین و قویترین نمونه هاي نظم و نثر آذری هست بندبند این حماسه شورانگیز از آزادگی و مبارزه و رفاقت و انسانیت و برابری سخن میراند

 

و به همین ملاحظه از دیرباز مورد دقت « آهنگسازان و فیلمسازان » قرار گرفته اپرای کوراوغلی که سخت دلچسب و سرشناس هست از روی حماسه ساخته میشود.چون کوراوغلی در داستانهای فولکوریک آذربایجان دلاوری نامدار و مبارزی بی باک و گردنکش بود و زیربار اجبار و خودسری

 

و خودکامگی دیگران نمی رفت لذا اسم و آهنگش هر دو صورت ضرب المثل پیدا کرده هست منتها در مقام زورگویی و خودسری و مطالب غیر منطقی گفتن , نه در مقام مبارزه با خودکامی و خودکامگی.

 

و این هم از آن مورادی هست نمونه با «ضرب المثلهای» آب پاکی روی دست کسی ریختن و لنگ انداختن که به نادرست و در تصویر قضیه که رخ داده سرشناس شده هست.