پارس ناز پورتال

داستان زیبا و آموزنده درباره خوش شانسی

داستان زیبا و آموزنده درباره خوش شانسی

داستان زیبا و آموزنده درباره خوش شانسی 

در سری مطالب داستان های آموزنده سایت، داستان جذاب درمورد خوش شانسی را برای شما داریم که می‌توانید بخوانید و از آن درس بگیرید.

 

میخواستم بدانم چرا بخت و اقبال هميشه در منزل بعضی‌ها را می زند، اما سايرين از آن محروم می‌مثل. به عبارت ديگر چرا بعضی از مردم خوش‌شانس و عده ديگر بدشانس میباشند؟ چرا بعضی مردم بی‌وقفه در زندگی شانس می‌آورند درحالی که سايرين هميشه بدشانس میباشند

 

مطالعه برای بررسی چيزی که مردم آن را شانس میخوانند، ده سال قبل شروع شد. آگهی‌هايی در روزنامه‌هاي سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس می کردند خوش‌شانس يا بدشانس میباشند خواستم با من تماس بگيرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سال‌هاي قبل با انها گفت و گو کردم، زندگی‌شان را زير نظر گرفتم و از آن ها خواستم در آزمايش‌هاي من شرکت کنند.

 

نتايج نشان داد که هر چند اين افراد به کلی از اين موضوع غافلند، کليدخوش‌شانسی يا بدشانسی انها در افکار و کردارشان نهفته هست. برای مثال، فرصت‌هاي ظاهراً مفید در زندگی را در نظر بگيريد. افراد خوش‌شانس مرتباً با چنين فرصت‌هايی برخورد می کنند، درحالی که افراد بدشانس نه. با ترتيب دادن يک آزمايش ساده سعی کردم

 

بفهم آيا اين مساله ناشی از توانايی انها در شناسايی چنين فرصت‌هايی هست يا نه. به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامه‌اي دادم و از انها خواستم آن را ورق بزنند و بگويند چند تصویر در آن هست. به طور مخفيانه يک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که میگفت: «اگر به سرپرست اين مطالعه بگوييد که اين آگهی را ديده‌ايد، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت.»

 

اين آگهی نيمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسيار درشت چاپ شده بود. با اين که اين آگهی کاملاً خيره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی میکردند عمدتاً آن را نديدند، درحالی که اغلب افراد خوش‌شانس متوجه آن شدند. مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموماً عصبی‌تر از افراد خوش‌شانس میباشند

 

و اين فشار عصبی توانايی آن ها در دقت به فرصت‌هاي غيرمنتظره را مختل می کند. در نتيجه، آن ها فرصت‌هاي غيرمنتظره را به دلیل تمرکز بيش از حد بر ساير امور از دست میدهند. برای مثال وقتی به مهمانی می روند چنان غرق يافتن جفت بی‌نقصی میباشند که فرصت‌هاي بینظیر برای يافتن دوستان مفید را از دست می دهند.

 

انها به قصد يافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق میزنند و از ديدن ساير فرصت‌هاي شغلی باز می‌مثل. افراد خوش‌شانس آدم‌هاي راحت‌تر و بازتری میباشند، در نتيجه آن چه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آن چه را در جستجوی انها میباشند می‌بينند.

 

تحقيقات من در مجموع نشان داد که آدم‌هاي خوش‌اقبال بر زمینه چهار اصل، برای خود فرصت ايجاد میکنند:

 

اول، آن ها در ايجاد و يافتن فرصت‌هاي مناسب مهارت دارند.

 

دوم، به قوه شهود گوش می‌سپارند و براساس آن تصميم‌هاي مثبت می‌گيرند.

 

سوم، به دلیل توقعات مثبت، هر اتفاقی نيکی برای انها رضايت‌بخش هست.

 

چهارم، نگرش انعطاف‌پذير آن ها، بدبياری را به خوش‌اقبالی بدل می کند.

 

در مراحل نهايی مطالعه، از خود پرسيدم آيا میتوان از اين اصول برای خوش‌شانس کردن مردم بهره گیری کرد. از گروهی از داوطلبان خواستم يک ماه وقت خود را صرف انجام تمرين‌هايی کنند که برای ايجاد روحيه و رفتار يک آدم خوش‌شانس در انها طراحی شده بود. اين تمرين‌ها به انها کمک کرد فرصت‌هاي مناسب را دريابند،

 

به قوه شهود تکيه کنند، انتظار داشته باشند بخت به انها رو کند و در مقابل بدبياری انعطاف نشان دهند. يک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشريح کردند. نتايج حيرت انگيز بود:

 

هشتاد درصد انها گفتند آدم‌هاي شادتری شده‌اند، از زندگی رضايت بيشتری دارند و شايد مهم‌تر از هر چيز خوش‌شانس‌تر میباشند و بالاخره اينکه من عامل شانس را کشف کردم.

 

چند نکته برای کسانی که می خواهند خوش‌اقبال شوند: به غريزه باطنی خود گوش کنيد، چنين کاری اغلب نتيجه مثبت دارد. با گشادگی دلیل با تجارب تازه روبرو شويد و عادات روزمره را بشکنيد. هر روز چند دقيقه‌اي را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنيد.

 

زندگی تاس مفید آوردن نيست، تاس بد را مفید بازی کردن هست.