داستان های کوتاه آموزنده و تاثیرگذار را حتما بخوانید 

امروز برای شما دو داستان آموزنده و تاثیرگذار داریم که شرایط موجود در آنها می تواند در زندگی همه ي ما پیش آید، اما برخورد ما چه خواهد بود. 

داستان اول
خاطره ازیک دانشجوی دانشگاه خارج از کشور در مقطع فوق ليسانس استادي داشتم كه بسيار با سواد و گرچه بد اخلاق بود.يكي از دانشجويان که بسيار كم سواد و دير فهم و در عين حال جوان و جاه طلب به همۀ ميگفت دكتر تا خودش را دكتر صدا كنند بود با يك نمره مي توانست به معدل 14 برسد و برود براي پايان نامه.

استاد سالخورده ما به هيچ عنوان زير بار نمي رفت.من عليرغم ميل باطني به سراغ اين استاد محترم رفتم و گفتم ايشان پسر خوبيست و فقير هست و اينجا اجاره خانه ندارد( دانشگاه در محله گراني بود).

با همه ي احترامي كه ايشان براي من قائل بود حرفي زدكه بعدها عمق انرا فهميدم.

ايشان فرمود:تركيب بي سوادي و جاه طلبي و فقر مي تواند فاجعه به پا كندتو از كجا ميداني كه اين ادم در اينده به پست و مقام مهمي نرسد؟بگذار تو و من عامل اين فاجعه نباشيم…

داستان دوم

دخترکی با سنگ، بدنه اتومبیل پدرش را خراش می داد. پدرش از روی خشم چند ضربۀ محکم به دستش زد، غافل از این که آچار در دستش هست. در بیمارستان دخترک انگشتانش را از دست داد. دختر ‌‌از پدرش پرسید: پدر، انگشتانم کی رشد میکنند؟ پدر از ناراحتی حرفی نمی زد. نشست و به خراشهای روی اتومبیل نگاه کرد.

دختر نوشته بود: «دوستت دارم بابا». عصبانیت و عشق حد و مرزی ندارد. مشکل امروز دنیا این هست که مردم بهره گیری می‌ شوند و وسایل دوست داشته می شوند.