ادامه مطالب داستان های کوتاه و اینک نوبت رسیده به داستان اصل موضوع را فراموش نکن. این داستان کوتاه را بخوانیم و درس بگیریم.
مرد قوی هیکل، در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند.
روز اول 18 درخت برید. رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد. روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد، ولی 15 درخت برید .
روز سوم بیشتر کار کرد، اما فقط 10 درخت برید. به نظرش آمد که ضعیف شده است. نزدیکش رفت و…
عذر خواست و گفت: نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم، درخت کمتری می برم.
رئیس پرسید: آخرین بار کی تبرت را تیز کردی؟
او گفت: برای این کار وقت نداشتم. تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.