برخی اوقات سوء هاضمه انقدر شدید میشود که باعث پیری زودرس میگردد, مثل این دختران ایرانی که با وجود سن کم اما پیر شده اند. این جا همۀ شبیه همند;به چشم هایشان که دقیق شوید, یک حرف را میزنند, دست هایشان یک قصه را روایت میکند;محرومیت این جا هر روز بر چهره زنان و دختران سیلی میزند.
قصه دختران زیلایی,قصه رنج و محرومیتی مداوم هست. محرومیتی ناشی از فقر اقتصادی که وقتی با سوء هاضمه همراه میشود, رد پایش را روی چهره تک تک آن ها میگذارد.همۀ شبیه همند; کوچک و بزرگ, پیر و جوان. این جا در منطقه محروم زیلایی از توابع مارگون شهر یاسوج, زندگی زنان و دختران بر یک مدار تکرار میچرخد.
بر مدار کار.کار این جا برای زنان و دختران, گذشته از طلوع افتاب شروع میشود و تا ظلمات هوا ادامه پیدا میکند;قصه کار برای تک تک این دختران, از چوپانی و جمع کردن هیزم و بنه چینی به رفت و روب منزل و طبخ غذا میرسد و رسیدگی به بچه ها.بار مسیولیتی که از روزهای کودکی شروع میشود و تا روزهای بزرگسالی ادامه پیدا میکند.
قصه دختران زیلایی, قصه رنج و محرومیتی مداوم هست. محرومیتی ناشی از فقر اقتصادی که وقتی با سو هاضمه همراه میشود, رد پایش را روی چهره تک تک آن ها میگذارد.آنگاه مارال 23 ساله شبیه زنهای سی و چند ساله میشود و چهره فرشته 26 ساله, به ٤٥ساله ها میماند. این جا همۀ شبیه همند;
به چشم هایشان که دقیق شوید, یک حرف را میزنند, دست هایشان یک قصه را روایت میکند;محرومیت این جا هر روز بر چهره زنان و دختران سیلی میزند.
مینا نژدی پور, 25 سال
کبری آتشگاه, 30 ساله
سریاپور چهارتور, 35 ساله
زهرا قبادیان ران, 25 ساله
مهتاب آبرون, 28 ساله
الصی جان قوام مقدم, 30 ساله
زرین تار خور, 31 ساله
سکینه قبادیان ران, 25 ساله
فرخنده اسلامی, 20 ساله
جانگلی آتشگاه, 35 ساله
رقیه والا فرد, 26 ساله
سکینه مبارکنه, 27 سال
مهربان دژ, 25 ساله
نسا نژندی, 35 سال
مریم نژدی پور, 25 سال