پارس ناز پورتال

دهه هشتادی ها و رفتارهای عجیب و غریب

دهه هشتادی ها و رفتارهای عجیب و غریب

دهه هشتادی ها و رفتارهای عجیب و غریب 

متولدین دهه هشتاد در جامعه کنونی برخی از رفتارها را دارند که برای بقیه مردم عجیب به نظر می‌رسد, آنها رفتارهایی دارند که ما را نسبت به آینده شان نگران می‌کند. شکاف نسلی چقدر در جامعه ما جدی هست؟ خصوصیت هاي نسل جدید در جامعه ایرانی چیست؟ اگر بخواهیم به این سوالات پاسخ بدهیم باید خصوصیت هاي این نسل را بشناسیم.

 

نکته اول این هست که روشنفکران ادبی و علمی با پیچیدگی هاي زبانی و متن هاي غیر قابل تلخیص شان نمیتوانند حضور موثری را در شبکه های مجازی داشته باشند. بنابراین نقش گروه هاي مرجع روشنفکری شاید کاهش پیدا میکند و نقش گروه هاي مرجع هنری – به علت توانایی شان در کاربرد

 

پیام ها و تصویر هاي متناسب با شبکه های مجازی – تقویت میشود. برای نسل هاي دهه هاي 40 و 50 روشنفکران نقش مرجعیت فکری داشتند ولی امروزه, یک خواننده زیرزمینی اکثر میتواند نقش یک الگوی فکری را برای نوجوانان کنونی بازی کند. الگوهای هنری خاص در نسل فعلی تاثیرگذارترند و این احتمال میرود که این نسل, گروه هاي مرجع عمیق فکری را از دست بدهد.

 

این نسل به علت عضویت در شبکه هاي مجازی کمتر روزنامه و کتاب می‌خواند. یعنی جایگاه کتاب خواندن در این نسل به شدت تضعیف شده و فقط کتاب درسی هست که برای آنها اهمیت دارد. در نسل هاي قبل در کنار کتاب هاي درسی, کتاب هاي زیادی اعم از کتب تاریخی, سیاسی, اجتماعی,

 

مذهبی, شعر, رمان و حتی مجلات عمومی اهمیت پیدا می‌کرد. در حال حاضر, اکثر وقت بچه ها صرف مدرسه و بعد از آن کلاس هاي آمادگی برای کنکور میشود. در نتیجه, وقت محدودی برای آنها باقی می‌ماند که آن را نیز شبکه هاي مجازی می‌گیرد.

 

نوشتن و خواندن آنها اکثر به شبکه های مجازی محدود میشود. پیام هاي کوتاهی را مینویسند و میخوانند, اگرچه این موضوع به گونه اي مهارت خواندن و نوشتن آنها را – گرچه با دقت به اقتضائات شبکه های مجازی تقویت می‌کند – اما مهارت هاي صحبتی شان را کاهش می‌دهد.

 

شهروندی که در جامعه مدنی حضور دارد و میخواهد در یک جامعه دموکراتیک نقش آفرینی کند باید از مهارت هاي گفتاری و شنیداری خوبی برخوردار باشد و این را در فضای حقیقی تمرین کرده باشد.فرهنگ ادبی در میان نسل دهه هشتاد جای جای خود را به فرهنگ تصویری میدهد و خصوصیت این فرهنگ تصویری, کوتاه نویسی,

 

تفکر الگوریتمیک, منتقل کردن پیام هاي کوتاه به خصوص بیان ایده ها و مسائل از طریق تصویر هاي و ایماژها و ویدیو ها و انیمیشن ها هست. پس افراد بیش از آن که حرف بزنند, تصویر ها را رد و بدل می‌کنند. اگر هم بخواهند حرف بزنند کوتاه نویسی میکنند و این فرهنگ ممکن هست در عرصه تعلیم, کار, فرهنگ و فراغت تاثیرات خود را بگذارد.

 

نسل نو را با سه شاخصه رسانه اي شدن, مصرفی شدن و پسامادی شدن جامعه باید سنجید. در دو دهه جدید در کلانشهرها, در کنار ترویج فقر و شکاف طبقاتی, ثروت هاي کلانی پدید آمد و نسل نو از مواهب آنها بهره مند شد. این نسل از رفاه نسبی برخوردار هست و دوره ندرت و کمیابی دهه 60 را ندیده اند و طعمش را نچشیده اند. این نسل اکثر به دنبال بیان خویش و خودابرازی از طریق پاساژگردی یا جلب دقت در شبکه هاي مجازی هست.

 

با رویکرد بدبینانه میتوان به شکل گیری ‘نسل تکثر’ اشاره کرد که با فرهنگ تصویری تبدیل به نسل سبک زندگی شده اند. رفتارهای آنها غیرسیاسی هست; نه سیاست نهادین و نه سیاست جنبشی. این نسل تحت سلطه آی تی دارای تفکر چندپاره تصویری – برخلاف تفکر یکپارچه ادبی – هست.

 

مسئولیت پذیری اجتماعی در آنها به سختی ممکن می‌شود. آنها نسل گزینه میباشند; امکانات مادی اکثر و بهای زیادی که خانواده و مدرسه به آنها داده اند, این نسل را برای انتخاب حاضر کرده هست; چه گزینه سبک زندگی و چه انتخاب جغرافیای زندگی. برای این نسل معیارهای مصرفی پر رنگ تر از تعلقات جغرافیایی هست. از این نظر در گزینه جغرافیای زندگی به جاذبه هاي زندگی مصرفی اکثر دقت خواهد کرد تا علقه هاي سرزمینی.

 

تعجیل در سن بلوغ فرهنگی, کاهش سن صدمه هاي اجتماعی را در پی دارد; سن شمار زیادی از صدمه هاي اجتماعی به 13 سال رسیده هست. جماعت هاي پاساژگرد ضد ایدئولوژی و فرهنگ گریز «فرهنگ مسلط و رسمی» می‌شوند اما جامعه پیچیده تر از آن هست که با رویکردی جبرگرایانه بتوان آن را تبیین کرد.

 

این نسل نوعی تلون و شخصیت ژله اي دارد. تمایل به جستجوی معنا این امکان را فراهم میکند تا این نسل در گروه هاي اجتماعی گوناگون جذب شود. گرچه نباید بدبینانه به این امکان نگاه کرد. این نسل می‌تواند جامعه پذیری از نوع دیگر و نه با الگوی دلخواه منزل و مدرسه را محقق کند, بازتعریفی از زندگی و فرهنگ داشته باشد.

 

تجربه غرب نشان داده تین ایجرها می‌توانند ‘فرهنگ دیگر’ را جایگزین ‘فرهنگ موجود’ کنند و گزینه آنها برخلاف نگرانی بدبینان لزوما ‘ضد فرهنگ’ نخواهد بود. این نسل توان آن را دارد فرهنگ موجود را نقد و فرهنگ دیگری را جایگزین کند اما مقاومتی از جانب فرهنگ رسمی صورت میگیرد

 

که تلاش میکند آنها را به منزل براند. راندن به منزل نتیجه نمیدهد چرا که آنها را به زیرزمین می فرستد و نوجوانی تبدیل به پدیده اي زیرزمینی می‌شود که امکان دارد دستخوش صدمه هاي اجتماعی شود. اگر فردگرایی و خودابرازی این نسل امکان بروز پیدا نکند, در قالب انواع سکتاریسم «فرقه گرایی» و میل به ایدئولوژی هاي جدید ظهور می‌یابد.

 

هراس اخلاقی یا پیشباز اخلاقی از این تحولات نسلی بستگی به نحوه برخورد با آن دارد. بزرگترین تهدید, تحلیل خطی این دگرگونی هست. برخلاف برخی تصورات درمورد غیرسیاسی بودن این نسل, اتفاقا بیم آن می‌رود که آنها جذب گروه هاي سبکی و سیاسی افراطی شوند.

 

در دهه هاي 50-1940 میلادی نظریه پردازان مکتب فرانکفورت درمورد ترویج فرهنگ پاپ مبتذل از جانب جوانان و غیرسیاسی شدن آنها اخطار می دادند. کسی پیش بینی نمی‌کرد این نسل در دهه 1960 دست به گسترده ترین حرکت سیاسی در کشور آلمان, فرانسه, انگلیس و کشور آمریکا بزند.

 

امکانات متعارضی که در اختیار این نسل قرار میگیرد, گزینه هاي متعارضی را نیز در پی خواهد داشت که نوع مواجهه با آن میتواند به این گزینه ها جهت دهد.از تاثیرگذاری این نسل بر محیط پیرامون و جامعه می‌توان تحت تاثیر نرم یاد کرد. این نسل با حضور مستمر و پیگیر خود در عرصه عمومی بر محیط پیرامون خود اثر می‌گذارد.

 

این نسل میتواند از طریق آگاهی رسانی در شبکه های مجازی و ایفای نقش شهروند – خبرنگار, مطالبات خود را پیگیری کند. حالا فرآوری اطلاعات دیگر از انحصار نهادهای خاص مانند روزنامه ها و خبرگزاری ها خارج شده و در جامعه به یک فرمایش عمومی تبدیل شده هست.

 

در حال حاضر همه ي این امکان را دارند که با بهره گیری از امکانات تلفن هاي همراه خود در لحظه تبدیل به یک شهروند – خبرنگار شوند و فرآوری اطلاعات کنند و آن را در شبکه های مجازی به اشتراک بگذارند و به گونه ای به شکل گیری افکار عمومی کمک کنند. احتمال دارد آنها آدم هایي شوند که بدون اینکه – به مفهوم متعارف آن – سیاسی باشند, بتوانند تاثیرات سیاسی بگذارند و با تاثیرگذاری بر جامعه, آن را دگرگون کنند.

 

تحولی که رخ داده را نمی‌توان به راحتی پس زد. نسل جوان طلایه دار تحولات اجتماعی هست. امید نسل جوان, امکان تغییر شیوه هاي متصل شده اجتماعی را فراهم میکند. جریان جوانی به جریان زندگی اجتماعی تداوم می بخشد. گرچه برخی نقش روشنفکران را در این تحولات پررنگ می‌دانند اما در برابر برخی نظریه پردازان معتقدند این پدیده جوانی هست که آینده جهانی را می سازد.

 

طرفداران فلسفه زندگی معتقدند رسالت جوانان در هم شکستن تحجر زندگی هست. هانا آرنت بحث ‘ناتالیتی’ را مطرح میکند: تا هنگامی که نوزادی به جهان می‌آید, امیدی برای تغییر هست! بنابراین باید به این توان تغییردهی جوانان یقین داشت. در نهاد مدرسه, دانشگاه و سیاست هاي فرهنگی بازاندیشی کرد.

 

حدس نشود آنها اگر رانده شوند به منزل بر میگردند چرا که این نسل عرصه هاي جدیدی برای خودابرازی می‌یابد و اگر نیابد به خودویرانگری تمایل می‌یابد و اگر امکان مطلوبی فراهم شود, خلاقیت هاي بزرگی را بروز خواهد داد.