مسابقه دو ماراتن زنان و مردان خارجی و ایرانی در شهر تهران برگزار شد که استقبال خوبی نیز از آن صورت گرفته بود. گزارش تصویری آن را در زیر می بینیم. مسابقه دوی بین المللی ماراتن پارس صبح جمعه 18 فروردین در مواد 10 و 21 کیلومتر برگزار شد و در پایان جعفر مرادی ملی پوش المپیکی کشورمون به مقام قهرمانی رسید.
مسابقات دو ماراتن ایران
چهاری نفری ایستادهاند و لبهایشان برای لنز دوربینهایي که به سمت شان پیچ خورده باز میشود. از پوست روشن و چشمهاي سبز و آبی شان پیداست که ایرانی نیستند احساس میکنم آنجلینا جولی شدهام. چشم هاي کارولینا لوغانی تیله اي هست قدش بلند هست و لاغر.
یک ماراتن کار حرفه اي که استخوان سرشانهاش در بین بلوز سفید گشاد و بلند بیرون شده. تنها نیست سه نفر دیگر هم همراهش میباشند اینجا خیلی هوادار داریم، همش از ما تصویر می گیرند. خوشحالند که عصر یک روز بهاری در استادیومی که کمتر رنگ حضور زنان را به خود دیده ایستادهاند و زنان ایرانی دورشان میپیچند. تنها چند دقیقه مانده تا پشت خط شروع مسابقه دو پارس، زیر سر در سفید بایستند و ده کیلومتر را بدوند.
شما از کدام کشور برای شرکت در این مسابقه آمده اید؟
میلان. ایتلی.
انگلیسی را به همان لهجه ایتالیایی حرف می زند و چند حرکت کششی را شروع می کنند.
فراخوان این مسابقه در ایران منتشر شده، شما چطور از برگزاری آن باخبر شدید؟
همسر یکی از دوستانمان، وکیل هست و با ایران کار میکند. او به ما گفت که مسابقه دو ماراتن برای اولینبار در ایران برگزار میشود. ما هم آمدیم و شرکت کردیم.
زمان و مکان برگزاری این مسابقه، تغییرات زیادی پیدا کرد و واکنشهاي زیادی همراه داشت، شما با این موضوع مشکلی نداشتید؟
چرا داشتیم. موقع ثبتنام سه مسیر برای ماراتن اعلام شد. یکی ٤٢، یکی ٢١ و دیگری ١٠ کیلومتر. من برای ٢١ کیلومتر ثبت نام کردم. اما سه هفته پیش، برای من ایمیل فرستادند و گفتند که فقط دو ١٠ کیلومتر برگزار میشود. این برای ما خیلی ناامیدکننده بود. خیلی بد هست که زنان فقط میتوانند ١٠ کیلومتر بدوند.
واکنش شما به این ناهماهنگیها چه بود؟
من برای آقای سباستین که رئیس شرکت آی ران ایران هست نامه نوشتم و نسبت به این موضوع اعتراض کردم.
زمانیکه ثبتنام کردید اطلاعات درستی به شما ندادند؟
نه. اصلا.
و میدانستید که مسابقه ماراتن نیست و دو استقامتی هست؟
نه نمیدانستم. من یک روز گذشته از برگزاری مسابقه متوجه شدم.
اگر از گذشته میدانستید که شرایط مسابقه به این صورت هست، ثبتنام میکردید؟
نه ثبتنام نمی کردم. اما من تصمیم گرفتم به ایران بیایم چون این مسابقه برای اولینبار به صورت بین المللی در ایران برگزار شده، ما می خواهیم پیام با هم بدویم را برسانیم و این خیلی قشنگ هست.
این تجربه آمدن به ایران را دوست داشتید؟
بله، ما اینجا هواداران زیادی داریم و همش با ما تصویر می گیرند. من احساس میکنم آنجلینا جولی هستم.
اطلاع دارید از کشورهای دیگر هم برای این مسابقه شرکت کردهاند؟
بله، ظاهرا سه نفر از فرانسه، یکی از اسپانیا و چند نفر از کشور آلمان آمده اند. آن طور که اطلاع دارم ١٥ نفری میباشند.
سابقه خودتان در دو ماراتن چیست؟
من تاحالا ١١ ماراتن شرکت کردهام و هر زمان هم ٤٢ کیلومتر بود. اما اینجا نه ماراتن هست و نه ٤٢ کیلومتر.
قبلا برای شرکت در چنین مسابقههایي به کشورهای دیگر هم رفته اید؟
بله، من همه ي جا رفتهام، اما اولین بار هست که به ایران می آیم و انشاالله آخرین بار نباشد.
«والریا گوگلیو» کنارش ایستاده و انگلیسی را دست و پا شکسته حرف میزند. همسر او که وکیل هست، صبح جمعه در مسابقه ماراتن مردان شرکت کرده.
شما سابقه ورزشی دارید؟
نه من خودم هیچ وقت در مسابقه دو ماراتن شرکت نکردم، فقط کارولینا دونده ماراتن هست.
چطور شد که در این مسابقه شرکت کردید؟
می خواستم از زنان ایرانی حمایت کنم و گرنه ما سابقه شرکت در مسابقات ورزشی نداریم.
یعنی هیچوقت در مسابقه دو ماراتن یا نمونه آن شرکت نکردهاید؟
نه هیچوقت.
و میخندد. مقنعههاي دو تکه سفید را سفت بستهاند و یک تار مویشان پیدا نیست. بلوز سفید روی شلوار استرچ شان، افتاده. جلوی در یکی از سالنهاي ورزشی، چند قدم مانده به خط استارت، دایرهاي درست کردهاند.
هزینه ثبتنام در این مسابقه چقدر شد؟
ما فقط برای این مسابقه به ایران نیامدیم، یک هفته هم با همسرانمان اقامت داریم و ایران گردی داریم. اما فقط ثبتنام ١٢٥ یورو شد که قیمت بالایی هست. گرچه همسرانمان هم صبح در مسابقه ماراتن مردان شرکت کردند.
خط شروع
جلوتر، خط استارت هست. چند دقیقه مانده به ساعت ٤ بعد از ظهر، زردی آفتاب پریده و ابرها در هم پیچیدهاند، باد خنکی میوزد. همه ي چیز برای شروع مفید به نظر میرسد. زنان سفید پوش، شانه به شانه هم در چند ردیف ایستادهاند و هیجان دارند. مسابقه دو با صدای تیر شروع شد و زنان مانند همان تیر به جلو شلیک شدند. تپانچه در دست فریبا محمدیان، معاون ورزش زنان وزارت ورزش و جوانان بود.
مسیر، دور دریاچه استادیوم آزادی هست، جایی که درختها شق و رق ایستاده و به پیشواز می آیند. صدای نفسهاي شمرده و نشمرده در گوش میپیچد، در آن جاده پیچ در پیچ، فقط ما شرکت کنندهها بودیم و صدای گنجشکها و برخی مراقبهایي که در تلاش بودند تا زنان را تشویق کنند، خیلی شُل و بی رمق آفرین باریکلا.
دور اول طی شده بود که همراهان، با دست و سوتهایشان، زنان شرکتکننده را تشویق می کردند، زنان هم دست به دامان درختان و زمین و نم باران شده بودند تا ١٠ کیلومتر را تندتر بدوند و بی دقت به خودروهاي پلیس و اورژانس و موتورهایی که صدایشان از فاصله شنیده میشد، به خط پایان برسند.
تنها حظی که بردند میان راه بود که دستها و سوتهاي تشویق کنندگان آن ها را به جلو برد تا دور دوم را با سرهای سنگین و نفسهایي که تند و سخت رها میشد، شروع کنند. تصور بر طی شدن ده کیلومتر بود اما وقتی پریسا عرب قهرمان دو زنان نوار سفید را دو نیمه کرد، ماجرای مسیر هفت کیلومتری برملا شد. درست یک ساعت بعد از شروع مسابقه نزدیک به 60 نفر از 210 نفر به خط پایان رسیده بودند.
خط پایان
«سوسن محسنی» از سوئد آمده. نفس نفس می زند نمیداند نفر چندم شده آبمیوهاي که در لحظه رد کردن نوار سفید خط پایان به او دادهاند را دست گرفته و مینوشد خیلی به ماراتن علاقه دارم، هر کجا که باشد، میروم و شرکت میکنم، همین هم شد که به ایران آمدم تا در این مسابقه بیایم.» مقنعهاش را سفت بسته
و عینکش را جابه جا میکند: «یک روز گذشته از مسابقه متوجه شدم که دو ماراتن نیست. حتی نمیدانستم ساعت چهار بعد از ظهر جمعه هست چون شب پرواز دارم و نمیتوانستم چندان بمانم. سوسن قبلا درهاف ماراتن که ٢١ کیلومتر هست، شرکت کرده و این بار به همین امید به ایران آمده کاش اینجا هم دو ماراتن برگزار میشد. اما با همه ي این ها می گوید که اتفاق خوبی افتاده، باید تلاش کنند که مسابقه بهتری برگزار کنند.»
بگذارید زنان بدوند
شرکت کنندهها نفس زنان یکی پس از دیگری از راه میرسند. مسیر طولانی را دویدهاند. یکی از انها شهر دبی تای هست. زنی 37 ساله که از هنگکنگ به ایران آمده تا در دو ماراتن شرکت کند اما با دو ده کیلومتر آنهم در ورزشگاه آزادی مواجه شده همه ي این بی برنامگی ها تقصیر آقای سباستین هست.
به نظر شما چرا این ناهماهنگیها در اجرای این مسابقه دیده شد؟
چون به ما دروغ گفتند. تغییر مکان و مسیر مسابقه ما را ناامید کرد من ماه ها پیش ثبتنام کرده بودم اما سه هفته پیش به ما اطلاع دادند که ماراتن برای زنان برگزار نمیشود.
قبلا در مسابقههاي مشابهی شرکت کرده بودید؟
بله، تاحالا ٣٤ ماراتن شرکت کردم، این هفته هم به پاریس میروم تا در دوی ماراتن شرکت کنم. پارسال میخواستم برای شرکت در ماراتن شیراز به ایران بیایم اما برای زنان برگزار نشد.
با دقت به حاشیههاي برگزاری این مسابقه واکنش شما بعد از اطلاع از جزییات چه بود؟
من نامه اعتراض آمیزی برای برگزارکننده این مسابقه نوشتم. گرچه فدراسیون دو و می دانی به حرفهای ما گوش دادند و انشااللهسال آینده در ایران دوی ماراتن برگزار شود.زنان ایرانی خیلی به این فعالیت ها تمایل داند باید به آن ها اجازه بدهند که بدوند. کشور با این کارها قوی میشود.
کمی آن طرف تر یک زن چشم بادامی ایستاده. چهره اش آسیایی هست. از مالزی آمده من برای ماراتن ٤٢ کیلومتر ثبت نام کردم، اما بعد به من ایمیل زدند که مسابقه ده کیلومتر هست علت اش را ابتدا استقبال کم زنان از ماراتن 42 کیلومتر اعلام کردند و بعد که من پیگیر شدم و از انها خواستم در اعلام علت صداقت داشته باشند
گفتند که به علت خواسته مقامات اینکار را کرده اند. او چهارده بار در مسابقه هاي ماراتن در کشورهای کشور آمریکا، استرالیا و پاریس شرکت کرده و مدال دارد.
زنان خودشان تلاش کنند
پریسا عرب قهرمان دو زنان کشور و برنده مسابقه روز جمعه، هم نسبت به شرایط برگزاری انتقاد دارد و به شهروند میگویداین تغییرات، به علت محدودیتها بود. زنان تمایل زیادی به دویدن در بیرون از ورزشگاه دارند اما این فرصت برایشان فراهم نشد. این مسابقه تجربه اول پریسا عرب در دویدن در فضای باز آنهم در داخل ایران هست به اعتقاد من زنان خودشان باید تلاش کنند تا این روندها تغییر کند.
خط شروع و پایان مسابقه بعد از ظهر جمعه در ورزشگاه آزادی پُر بود از زنانی که تنها به عشق دویدن آمده بودند آن ها نه مربی داشتند و نه کلاسهاي تمرین دو و میدانی را شرکت کرده بودند، همۀ کسانی بودند که با سابقه ورزشی ابتدایی تنها آمده بودند تا کنار هم باشند و فرصت دویدن در فضای باز هر چند با محدودیتهاي چندان را از دست ندهند.
یکی از انها سمیه بود ما همین طوری آمدیم اول قرار بود دو ماراتن باشد ماراتن باید در شهر برگزار شود و تشویقکننده داشته باشد اما انچه برگزار شد با آن چه در سایت اعلام شده بود متفاوت بود. با اینهمه ي شاد بود و مشغول سلفی گرفتن با خط پایان مسابقه خوبی بود، هر چند که در طول مسیر یک بطری آب هم به ما ندادند.» این را با خنده گفت عکسش را گرفت و رفت.