پارس ناز پورتال

روش های کاربردی و مفید غلبه بر تنبلی

روش های کاربردی و مفید غلبه بر تنبلی

روش های کاربردی و مفید غلبه بر تنبلی 

کنار گذاشتن تنبلی و سستی در زندگی میتواند بسیار خوب و اثر بخش باشد, برایتان چند توصیه برای خداحافظی با تنبلی داریم. من در باب خودم قائلم که اکثر از کاری که می‌کنم, می‌توانم انجام دهم. اما در مورد خودم چند نکته هست که هر وقت به انها دقت بیش تر داشته ام به همان اندازه تنبلیم را کم کرده هست:

 

۱_ مرگ اندیشی

من فکر نمیکنم هیچ چیزی به اندازه مرگ اندیشی تنبلی زدا نیست مرگ اندیشی ممکن هست یک آثار منفی اي داشته باشد ولی چه داشته باشید و چه نداشته باشید چند اثر مثبت دارد و یکی از مهم‌ترین هایش مسئله تنبلی زدایی هست. بنده هر بار که یا به دلیل امور بیرونی

 

یا به دلیل امور باطنی مرگ اندیش تر شده ام و اکثر به مردنم فکر کرده ام تنبلی ام فروکش کرده هست..گرچه نه به آن چیزی که در پایان عمر رخ می‌دهد بلکه به این آن چیزی که هم اکنون دارد رخ می‌دهد یا به عبارتی دیگر همین لحظاتی که در حال مردنم .هر وقت به این فکر کرده ام خیلی در کاهلی زدایی کمکم کرده هست .

 

یعنی هر وقت وجداناً به این نکته رسیده ام که من واقعا امکان دارد سال آینده نباشم یا ۵ سال آینده نباشم بنابراین همین اکنون در حال مردنم یعنی به مرگ نزدیک می‌شوم. این در من خیلی مؤثر بوده هست و هرچه با زندگی اکثر انس میگیرم و یاد زندگی در من قوی میشود و یاد مرگ در من ضعیفتر میشود اثر منفی داشته و تنبل تر میشوم.نقل میکنند که برای جهان چنان بزی که گویا همه ي وقت خواهی زیست و برای آخرت چنان که گویی فردا خواهی مرد .*

 

من اگر تصور این را بکنم که روز نه عمده دوری خواهم مرد این خیلی به من کمک می‌کند .هر وقت بتونانم این تصور را در خودم بپرورم جدی تر و فعالتر می‌شوم.

 

۲_ کاستن از اشتغالات

عمده بودن اشتغالات یعنی شما هم فکر شغلتان باشید هم فکر علم باشید هم فکر سیاست باشید .هم در فکر این باشید که در هنر و سینما و.. چه میگذرد یا در عالم موسیقی چه میگذرد و هم در ادامه فرض کنید به ورزشی هم علاقه مند باشید . اگر این جور باشد من به این می‌گویم اشتغالات عمده.هر چه شمار اشتغالات آدم عمده میشود به دوجهت, تنبلی اکثر میشود :

 

اولا هر چه اشتغالات انسان اکثر می‌شود, در هیچ اشتغالی پیروز نیست انسان وقتی مثلاً در فیلمی پیروز نیست آرام آرام تنبل می‌شود و اگر من فقط فکر علم باشم درعلم رشد می‌کنم و وقتی که رشد میکنم و احساس میکنم جلو میرم ,این انگیزه باعث میشود کار اکثر بکنم و بازهم اکثر و اکثر. ولی وقتی ده مورد اشتغال دارم در ورزش , علم , سیاست و هنر رشد نمیکنم و چون رشد نمیکنم انگیزه کار برام کم میشود و این یعنی تنبلی .

 

از شیخ بهایی جمله حکیمانه اي نقل که میگفتند : هیچ علمی نبود که با عالمان آن علم توانستم وارد بحث بشوم و در هیچ بحثی وارد نشدم الا این که شکست خورده بودم. این معنایش این هست که اینقدر از ترمنولوژی آن علم بلد بودم که بتوانم وارد بحث بشوم ولی بعد از ده دقیقه که گذشت شکست می خوردم .

 

این عدم توفیق انگیزه آدم را کم میکند و آدم را تنبل میکند . من بارها گفته ام که انسان باید مانند سوزن باشد , تمام وجودش به یک سو کشیده شود.اما ما مانند گلوله می‌مانیم و هیچ جا فرو نمی‌رویم ولی اگر کشیده شویم ,به یک سمت متمرکز می شویم.

 

جهت دوم این هست که انسان وقتی به چند تا چیز علاقه دارد و سراغ یک کار می‌رود با همه وجود سراغ آن یک کار نمی‌رود اشتغال ذهنیش جاهای گوناگونی بوده و بدنش این جا ولی فکرش جای دیگر هست.انسان وقتی در یک کار هست و دلش در یک کار دیگر هست آهسته آهسته

 

رو به تنبلی می‌رود .خوشبختی یک انسان در این هست که به آن حوزه اي که علاقه مند هست بپردازد.من خودم هر وقت اشتغالات ام را کم می‌کردم پیروز تر بودم و این در زندگی ام پیش امده هست که هفت سال اشتعالاتم خیلی کم بودند ولی امروز اشتغالاتم اکران هست و احساس خوبی ندارم .

 

پس باید اشتغلات فکری را غربال کرد.غربالی بر اساس علایق و غربال دوم بر اساس استعدادمان انجام دهیم.. و از میان همه ي این‌ها یک الی دو اشتغال برای ما بماند که در نتیجه تبلی ما کم میشود.

 

۳_ رقابت

نکته سوم رقابت هست .من بار ها گفتم که انسان هرگز نباید خود را نه سنجش نظری کند و نه مسابقه عملی .اما انسان اگر آن گونه کند این مسابقه تنبلی زداست.مانند بچه هایي که خیلی برایشان مهم هست که شاگزد اول بشوند, کمتر تنبل میباشند تا افرادی که احتمالا با استعداد باشند ولی احساس رقابت با کسی نمیکنند.برترین پادزهر تنبلی احساس سنجش هست که می‌توانید داشته باشید اما در کنارش هزار زیان آور است اما شما را از تنبلی بیرون می آورد.

 

انسان در کاری که نه علاقه دارد نه استعداد یا یکی از اینها را نداشته باشد دچار تنبلی میشود.پس باید به سراغ کاری رفت که یا علاقه حتماً وجود داشته باشد یا استعداد.

 

۴_ برنامه ریزی

نکته اخر برنامه ریزی هست.بی برنامگی تنبلی اور هست. بنده در هر اساس اي که برنامه ریزی کردم تنبلی ام کمتر بوده هست.و حتی زمانیکه برنامه ریزی را پر تفاسیر کردم و هم‌چنین با جزیبات بیش تر , بهتر عمل کردم.پس برنامه ریزی بسیار در کاهش تنبلی عملی هست. اگر انسان پیش خودش رودربایستی داشته باشد و از خودش خجالت بکشد و قرار هایي که پیش خودش میگذراند حتماً انجام دهد خیلی کارساز تر خواهد بود.که بدبختانه این خصوصیت در ما خیلی کم هست.

 

پیش خودتان عزت نفس داشته باشید یعنی همان رودربایستی که هر چه انسان پیش خودش رودربایستی داشته باشد ارزشمند تر هست .جمله اي از بودا به یاد دارم که میگفتند افرادی که برای خودشان ارزش قایل میباشند گناه نمیکنند.انسان اگر برای خودش ارزش قایل باشد هرگز گناه نمی کند و قولی که به خود میدهد زیر پا نمی‌گذارد.

 

اگر کاری را خوب در موعد مقرر خودش انجام دهید بعد از کار بسیار لذت خواهید برد و کارهایی که مجبور بودید به دلیل برنامه کنسل کنید بیش تر به دهانتان طعم میکند و با تخیلی آسان انجام خواهید داد. اما بدبختانه ما اشتغلات فراوانی داریم.به سیاست علاقه داریم.به بیش تر وجه هاي هنر علاقه داریم.

 

به علم علاقه داریم.به حشر و نشر و معاشرات علاقه مندیم و همین طور دنبال کردن اخبار و …اگر میشد یک مقدار کم کنیم خیلی خوب میشد.و اگر انسان به این تشخیص برسد خیلی سود میکند.

 

۵_ کنار گذاشتن عادت شب بیداری

و نکته دیگر این که این عادتی که به تازگی شبها بیش تر بیدار میماندند و روز ها می خوابند بسیار نادرست هست . احتمالا یک دلیل ترقی قدیمی ها این بود که شبها می خوابیدند و طلوع صبح بیدار می‌شدند. بنده در برهه از زندگی ام که تجربه این نوع زندگی را داشتم خیلی به من اثبات کرد که این روش بسیار سودمند هست.ولی خب امروزه رایانه, تلویزیون و اخبار و شبکه هاي اجتماعی.. خیلی وقت گیر میتواند باشد و باید کنترلی بر روی این‌ها اعمال کرد.