پارس ناز پورتال

ریشه و داستان ضرب المثل چرا عاقل کند کاری

ریشه و داستان ضرب المثل چرا عاقل کند کاری

ریشه و داستان ضرب المثل چرا عاقل کند کاری 

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی،مثلی که در زندگی بارها و بارها به کار برده ایم و همگان معنی و مفهوم آنها را کاملا می‌دانند. کاربرد ضرب المثل:غالباً در مورد افرادی به کار می رود که گذشته از انجام امور، جوانب مختلف آن را در نظر نمیگیرند و عمل و رفتار آنها براساس تعقل و دوراندیشی نیست و بالاخره دچار پشیمانی و حسرت می شوند.

 

اساس پیدایش ضرب المثل:
زمانی که یوسف بر اثر حسادت برادران خود در چاه افتاد. مالک بن دعر که با کاروانش از آنجا می‌گذشت او را نجات داد و به عزیز مصر فروخت. عزیز، نیز او را به منزل برد و به همسر خود، زلیخا گفت: «او را گرامی بدار. احتمالا روزی از او بهره بگیریم و او را به فرزندی بپذیریم.» زلیخا که فرزندی نداشت، به پرورش و تربیت او پرداخت تا به حد کمال رسید، ولی زیبایی او دل و جان زلیخا را برد.

 

زلیخا برای تحریک یوسف به حیله‌اي متوسل شد، ولی یوسف تقوا پیشه نمود. او از سر صفای ایمان گفت: «مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ به خدا پناه می برم که برترین پناهگاه من هست و ظلم‌کاران را رستگاری نمی دهد». «یوسف: 23» وقتی زلیخا راه کام‌جویی را بسته دید

 

به بدنامی و افترا متوسل شد و عزیز مصر را وادار کرد تا یوسف را به حبس بیندازد، اما یوسف، حبس را در برابر خوف و خشیت الهی، هیچ انگاشت و در حبس نیز به هدایت زندانیان و تشویق آنها به قبول توحید پرداخت.

 

مدت‌ها گذشت و زلیخا هم چنان انتظار می کشید، ولی یوسف از این کهاز حیله زلیخا رهایی یافته بود، خدا را شکر می کرد. بالاخره، زلیخا از این که یوسف را به حبس انداخته بود، پشیمان شد؛ زیرا تا گذشته از زندانی شدن یوسف، می‌توانست با ملاقات او مرهمی بر زخم دل خود گذارد، ولی وقتی که یوسف به سیاه‌چال افتاد آن ملاقات مختصر نیز از میان رفت و زلیخا را در غم فراق او بی‌تاب و نالان فرآوری و نشاط جوانی و زیبایی‌اش به زشتی گرایید.

 

اگر چه زلیخا پس از رهایی یوسف از حبس و مرگ همسرش، مشمول بخشش و عنایت الهی شد و با بازگشت به دوران جوانی به وصال پرطرفدار رسید، ولی بعدها حسرت و ندامت آغاز ـ که ناشی از عدم تعقل و دوراندیشی بود ـ به صورت ضرب‌المثل درآمد.