پارس ناز پورتال

درباره شاهزاده ایرانی المپیکی چه می دانید؟

درباره شاهزاده ایرانی المپیکی چه می دانید؟

درباره شاهزاده ایرانی المپیکی چه می دانید؟ 

اولین بار که ایران توانسته در المپیک سهمیه کسب کند و ورزشکار بفرستد مربوط به چه سالی است؟ ما برای شما اطلاعات جالبی داریم. معمولا اولین حضور ایران در بازی های المپیک را، حضور در المپیک لندن 1948 و کاروان 38 نفری و مدال برنز جعفر سلماسی در وزنه برداری ذکر می کنند؛

 

اما ایران، سابقه یک حضور غیررسمی ولی پرماجرا را هم در المپیک دارد که در سایت مرجع ورزش (sports-reference.com) هم آمده است. المپیک 1900 پاریس، دومین دوره المپیک بود که زن ها هم برای اولین بار اجازه شرکت در بازی ها را پیدا کرده بودند.

 

این بازی ها همزمان با نمایشگاه بین المللی معروف پاریس برگزار می شد که مظفرالدین شاه هم به بهانه بازدید از همین نمایشگاه عازم فرانسه شده بود. شاه قاجار که علاقه زیادی به حضور کشورمان در مجامع مختلف داشت، برای مسابقات المپیک هم نماینده ای فرستاد؛ پسر میرزا ملکم خان معروف،

 

روشنفکر معروف دوره قاجار و کسی که «فراموشخانه» را در تهران تاسیس کرد تا حالا بعضی سخنران ها بتوانند همه چیز را به گردن فراماسونری بیندازند. در آن زمان ملکم، سفیر ایران در ایتالیا بود و شاه را در سفر اروپایی اش همراهی می کرد. طبیعتا پسرش هم همراه او بود.

درباره شاهزاده ایرانی المپیکی چه می دانید؟

ملکم در زمان ناصرالدین شاه، سفیر ایران در بریتانیا بود و پسرش فریدون هم سال 1875 در لندن به دنیا آمده بود و در زمان المپیک پاریس 25 ساله بود. او در مدرسه نظامی سن سیر فرانسه درس خوانده بود (کتاب «فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت در ایران نوشته فریدون آدمیت – انتشارات سخن، 1340، صفحه 112).

 

با این سابقه بود که فریدون ملکم در مسابقات شمشیربازی در رشته اپه، در قسمت انفرادی شرکت کرد و با شکست و حذف در همان دور اول، به ورزش قهرمانی خودش پایان داد.مظفرالدین شاه درباره مهارت شمشیربازی فریدون ملکم،

 

در سفرنامه دوم فرنگ خودش این طور نوشته است: «… بعد از ناهار استراحت کردیم. از خواب که برخاستیم در باغچه جلو هتل مشق جنگ شمشیر بود. آمدیم، صندلی گذاشته بودند، نشستیم. جمعی بودند مرد و زن زیادی بود. مشق جنگ شمشیر کردند. فریدون خان، پسر میرزا ملکم خان ناظم الدوله هم چون بلد بود،

 

فرمودیم جنگ شمشیر کرد. خیلی خوب مشق کرد.» (از یادداشت های روز 19 ربیع الثانی 1320 قمری – سفرنامه دوم فرنگ – انتشارات کاوش، 1362، صفحه 95). قاعدتا بعد از همین درخشش بوده که شاه قاجار، فریدون ملکم را به المپیک پاریس فرستاده است.

 

در سفرهای فرنگ مظفرالدین شاه اما یک اتفاق دیگر برای فریدون ملکم افتاد. در اولین سفر فرنگ در سال 1318 قمری بود که ملکم خان یک انگشتر الماس به شاه قاجار داد تا برای پسرش لقب پرنس (prince یا شاهزاده) بگیرد.

 

ملکم خودش پسر یک سنگ تراش از ارامنه تازه مسلمان در جلفای اصفهان بو د اما الان اسم فریدون ملکم در فهرست شاهزادگانی که در المپیک شرکت کردند آمده و همه اش به این خاطر که شاه ایران، او را از خاندان سلطنتی معرفی کرده بود. ظاهرا این لقب برای ازدواج فریدون لازم بوده.

 

نوشته اند که ملکم برای پسرش یک بیوه میلیونر آمریکایی پیدا کرده بود اما او گفته بود فقط با یکی از خاندان سلطنتی پرشیا ازدواج می کند. بعد از گرفتن این لقب، ازدواج هم سر گرفت ولی فریدون نتوانست با خلق و خوی این زن پولدار آمریکایی کنار بیاید و عاقبت از هم جدا شدند. («سیاستگران عصر قاجار»، نوشته خان ملک ساسانی، جلد اول، انتشارات طهوری، 1338، صفحه 144)

درباره شاهزاده ایرانی المپیکی چه می دانید؟

اما ماجراهای زندگی فریدون ملکم به همین محدود نیست. او هشت سال بعد از حضور تاریخی اش در المپیک، درست سالی که پدرش ملکم خان معروف مُرد و محمدعلی شاه هم مجلس را به توپ بست، به کمک مشروطه خواهانی که از دست استبداد صغیر به اروپا فرار کرده بودند رفت.

 

نامه ای از فریدون ملکم در شماره 14 جولای 1909 در روزنامه تایمز لندن چاپ شده که در آن او به عنوان یکی از معدود کسانی که در انگلیس متولد شده و ایرانیست، خواستار کمک جهانی به مشروطه خواهان ایران شده است. (نشریه «یاد» شماره 57 و 58 و 59، بهار تابستان 1379، صفحه 88)

 

کمیته ایرانیان مهاجر، به فریدون ملکم ماموریت داد که کتابی در مورد ماجرای انحلال مجلس در زمان چارلز اول در انگلیس بنویسد که به جنگ داخلی در کشور (1642 تا 1649) و پیروزی طرفداران مجلس منجر شد. او این کتاب را نوشت و اسم «تاریخ گزیده» را رویش گذاشت. کتابی با 304 صفحه متن و سه صفحه غلط نامه که در پاریس چاپ شد و با اینکه در ابتدایش، قید «جلد اول» آمده بود، دیگر ادامه ای برایش در کار نبود.

 

در تاریخ ادبیات ایران، یک «تاریخ گزیده» معروف از قرن هشتم هم داریم و برای همین، این کتاب با اسم نویسنده اش مشهور است. تاریخ فریدون ملکم بعد از چاپ، بین مشروطه خواهان داخل و خارج ایران توزیع شد و تاثیرات زیادی هم داشت، چنان که نوشته اند: «همین اثر سلسله جنبان همتِ مرحوم سردار اسعد [بختیاری] برای سفر به ایران و برانگیختن ایل بختیاری به طرفداری از حکومت ملی شد

 

و سردار اسعد در اروپا می گفت من آرزو دارم همچون کرامول که آزادی انگلیس را نجات داد و شارل [= چارلز] دشمن پارلمان را به سیاستگاه فرستاد، من هم محمد علی شاه را به کشتنگاه بفرستم.» (مقدمه استاد محیط طباطبایی بر «مجموعه آثار ملکم»، کتابخانه دانش، 1337، صفحه [که])

 

حالا جالب است که بدانید این فریدون ملکم، چون متولد خارج از ایران بود، اصلا به زبان فارسی تسلطی نداشت و متن یک نامه که از او به جا مانده (کتاب «میرزا ملکم خان»، نوشته اسماعیل رائین، بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه، 1350، صفحه 170 تا 172) شبیه نثر کاربران امروزی شبکه های اجتماعی،

 

پر از غلط های نگارشی و املایی است: «قربانت شوم، خدا می داند به چه اندازه خجل دارم، از اینکه در جواب مرقوم شریف که قلبن متشکر شدم، و در ماه Frureier زیارت شد، موطلی کردم…» ولی کتاب «تاریخ گزیده» نثر بسیار شیرینی دارد. خودتان این نمونه را از نثر کتبا،

 

در مورد شکسپیر بخوانید: «ظهور اغلب شعرای بزرگ و نویسندگان عمده نیز در همین عهد خجسته مهد [یعنی عصر الیزابت] بود که از جمله آنهای کی شکسپیر معروف است که اعجوبه عصر و نادره دهر بوده، اشعر شعرای مملکت انگلستان و سرآمد نویسندگان دوران محسوب شده

 

تا حدی که بعضی فکر ثاقبت و رأی صائب او را در هیچ عهد و زمانی سراغ نداده، کلمات متین حکمت آیات و ابیات شیرین پر نکاتش از غایت اشهار مستغنی از توصیف و خارج از هرگونه تحسین است. تولید این یگانه شاعر در سال 1561 و وفات او در 1616 میلادی بوده، اشعار و کتبش به اغلب زبان ها ترجمه و منتشر شده است.» (تاریخ گزیده فریدون، صفحه 7)

درباره شاهزاده ایرانی المپیکی چه می دانید؟

تفاوت این دوتا نثر، به خاطر این است که در کتاب تاریخ انگلیس، فریدون ملکم یک کمک اساسی داشته، دکتر جلیل خان ثقفی. او برادر دکتر خلیل ثقفی، معروف به اعلم الدوله است؛ پزشک معالج مظفرالدین شاه که اولین پزشکی بود که در ایران از لقب «دکتر» استفاده کرد.

 

خلیل و جلیل ثقفی، هر دو در پاریس درس پزشکی خواندند اما جلیل خان تا آخر عمر در همانجا ماند. درست مثل فریدون ملکم، اولین نماینده ایران در المپیک که تا آخر عمر در پاریس ماند. آخرین خبری که از او داریم، این است که چون در زمان جنگ جهانی اول، فریدون ملکم مقاله ای علیه سیاست

 

بیطرفی دولت ایران در مطبوعات فرانسه نوشت، وزارت خارجه لقب «پرنس» را از او پس گرفت. (کتاب «میرزا ملکم خان» اسماعیل رائین، صفحه 173)