امروز بـه توصیف شرح کامل واقعه کربلا میپردازیم، واقعه اي کـه نزدیک بـه 1500 سال پیش اتفاق افتاد. حرکت و قیام 72 نفر در مقابل سپاهی با هزاران سرباز، قیامی کـه منجر بـه تولد نهضت حسینی شد و سال هاست کـه شیعیان در سرتاسر جهان، هرساله یاد این واقعه را زنده میکنند. در ادامه با پارس همراه باشید تا بطور کامل این روز را برای شـما شرح دهیم و از واقعیت هاي این روز با خبر شویم.
حضرت بـه جوانان امر کرد کـه آب بردارند و شبانه حرکت کنند. امام «ع» همان گونه کـه سوار بر مرکب بود، مختصری بـه خواب رفت. پس از بیداری کلمه استرجاع «انا لله و انا الیه راجعون» را تکرار میکرد. علی اکبر جلو رفت و علت را جویا شد؛ حضرت فرمود: اسب سواری جلو مـن در خواب ظاهر شد و گفت:
این قوم شبانگاه در حرکت اسـت و مرگ بـه استقبالشان میآید.» علی اکبر گفت:«پدرم! آیا مـا بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود:« قسم بـه خدا کـه مـا بر حقیم.» علی اکبر گفت:« پس مـا را باکی از مرگ نیست.» امام فرمود:« خدا تـو را جزای خیر دهد.»
نینوا جایی اسـت کـه حرّ دستور یافت حضرت را در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و قلعه فرود آورد. امام «ع» برای اقامت در محل مناسب تری، بـه حرکت خود ادامه داد تا بـه سرزمینی رسید. اسم آنجا را سوال فرمود؛ تا نام کربلا را در جواب شنید، گریست و فرمود: «پیاده شوید، این جا محل ریختن خون مـا و محل قبور ماست و همین جا قبور مـا زیارت خواهد شد و جدّم رسول خدا چنین وعده داد.»
سپس اصحاب امام «ع» پیاده شدند و بار و اثاثیه را فرود آوردند. سپاه حرّ نیز در ناحیه دیگری در مقابل امام اردو زدند. عبیدالله بن زیاد نامه اي بدین مضمون برای حضرت نوشت: خبر ورود تـو بـه کربلا رسید. مـن از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم تا تـو را بکشم و یا بـه حکم مـن و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام. امام «ع» فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت اسـت.
عمر بن سعد با لشکری چهار هزار نفره از اهل کوفه وارد کربلا شد. برخی نوشته اند: قبیله عمر بن سعد «بنی زهره» نزد او آمده و او را قسم دادند تا از اینکار «داوطلب جنگ با امام حسین «ع» شدن» بر حذر باشد تا باعث دشمنی میان آن ها و بنی هاشم نگردد. از طرفی یکی از دو فرزندش بنام حفص او رابه مقاتله با امام حسین «ع» تشویق می نمود و دیگری او را بر حذر می داشت.
لذا حفص همراه پدر برای جنگ با حسین «ع» بـه کربلا آمد. عمر سعد شخصی را نزد حضرت فرستاد تا از علت آمدنش بـه این سرزمین جویا شود. حضرت فرمود: «مردم شهر شـما بـه مـن نامه نوشته و مرا دعوت کرده اند و اگر از آمدنم ناخوشنودید باز خواهم گشت!» عمر بن سعد تا از پیام امام «ع» مطلع گشت، گفت: «امیدوارم خدا مرا از جنگ با حسین برهاند!»
عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه مردم را چنین خطاب کرد: «اي مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آن ها را چنان کـه میخواستید یافتید! و یزید را می شناسید کـه دارای رفتار و روشی نیکوست کـه بـه زیردستان احسان میکند و بخشش هاي او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اکنون یزید دستور داده تا بین شـما پولی تقسیم نمایم و شـما رابه جنگ با دشمنش حسین بفرستم». سپس دستور داد در تمام شهر ندا کنند و مردم را برای جنگ آماده حرکت سازند
شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار جنگجو، یزید بن رکاب با دو هزار جنگجو، حصین بن نمیر با چهار هزار جنگجو، مضایر بن رهینه با سه هزار جنگجو و نصر بن حرشه با دو هزار جنگجو برای جنگ با حسین «ع» اعلام آمادگی کرده و حرکت بـه سوی کربلا را آغاز کردند. امام در پاسخ قیس بن اشعث کـه سفارش بـه بیعت با یزید میکرد، فرمود: «نه بـه خدا قسم، دست ذلت در دست آنان نمیگذارم و مانند بردگان از صحنه جنگ با آنان فرار نمیکنم».
نیروهای پراکنده در سطح شهر کوفه کم کم جمع شده و بـه لشکر عمر بن سعد می پیوندند. نوشته اند: شیث بن ربعی با هزار سوار بـه سوی کربلا روان شد. عبیدالله عده اي را مأموریت داد تا در مسیر کربلا بایستند و از حرکت کسانی کـه بـه قصد یاری حسین «ع» از کوفه خارج میشوند، جلوگیري کنند.
چون گروهی از مردم میدانستند کـه جنگ با امام حسین «ع» در حکم جنگ با خدا و پیامبر اسـت، در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار میکردند. نوشته اند: فرماندهی کـه از کوفه با هزار جنگجو حرکت کرده بود، چون بـه کربلا رسید، سیصد یا چهارصد نفر همراه او بودند و بقیه چون اعتقادی بـه این جنگ نداشتند، اقدام بـه فرار میکردند.
عمر بن سعد نامه اي را از عبیدالله دریافت می دارد کـه مضمون آن چنین اسـت: مـن از لشکر سواره و پیاده چیزی را از تـو فروگذار نکردم و توجه داشته باش کـه مأمورانی سپرده ام تا هرروز وضعیت رابه مـن گزارش کنند. حبیب بن مظاهر از حضرت اجازه میگیرد تا نزد طایفه اي از بنی سعد کـه در آن نزدیکی ها زندگی میکردند رفته و آنان رابه یاری فرا خواند، حضرت اجازه دادند.
حبیب نزد آن ها رفت و گفت: «امروز از مـن فرمان برید و بـه یاری حسین «ع» بشتابید تا شرف دنیا و آخرت ازآن شـما باشد». تعداد 90 نفر بپا خاستند و حرکت کردند، اما در بین راه با لشکر عمر بن سعد برخورد کردند و چون تاب مقاومت نداشتند، پراکنده شده و برگشتند. حبیب بـه نزد حضرت رسید و جریان را تعریف نمود. حسین گفت: «لا حول و لا قوه الا بالله»
تعداد نظامیانی کـه لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته و بـه جنگ امام حسین «ع» آمده بودند را، بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته اند. عمر بن سعد نامه اي بدین مضمون از عبیدالله دریافت کرد کـه:
با سپاهیان خود بین امام حسین «ع» و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز، بـه طوریكه حتی قطره اي آب بـه امام «ع» نرسد، همان گونه کـه از دادن آب بـه عثمان بن عفان خودداری شد! عمر بن سعد 500 سوار را درکنار شریعه فرات مستقر کرد.
هر لحظه تب عطش در خیمه ها افزون می شد، امام «ع» برادرش عباس رابه همراه عده اي شبانه حرکت داد. آن ها با یک برنامه حساب شده، صفوف دشمن را شکسته و مشکها را پر از آب کردند و بـه خیمه ها برگشتند.
عبیدالله طی نامه اي عمر بن سعد را تهدید بـه عزل و برکناری کرده، میگوید:« اگر از فرمان مـن سر باز زنی، مسئولیت لشکر رابه شمر بن ذی الجوشن واگذار خواهم کرد.»
شمر خود رابه خیام امام «ع» رسانده، ضمن صدا کردن حضرت عباس «ع» و دیگر فرزندان ام البنین، میگوید: «برای شـما از عبیدالله امان نامه گرفتم.» آن ها متفقاً گفتند: «خدا تـو را و امان نامه تـو را نفرین کند، مـا امان داشته باشیم ولی پسر دختر پیامبر نداشته باشد؟»
امام حسین«ع» توسط حضرت عباس«ع» از دشمن یک شب را برای نماز، راز و نیاز با خدا و تلاوت قرآن مهلت میگیرد. حفر خندق در اطراف خیام برای مقابله با شبیخون دشمن و قطع کردن راه ارتباطی دشمن با خیام از سه طرف، – کـه فقط از یک قسمت ارتباط برقرار باشد- و یاران امام «ع» در آنجا مستقر بودند. این تدبیر امام «ع» برای اصحاب بسیار سودمند بود.
امام «ع» با یارانش نماز صبح رابه جماعت خواند و سپس با انها چنین سخن گفت: «…خدا بـه شهادت مـن و شـما فرمان داده اسـت. بر شـما باد کـه صبر و شکیبایی را پیشه ي خود سازید.» حضرت «ع»، «زهیر بن قین» را فرمانده راست سپاه و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم رابه دست برادرش حضرت عباس سپرد. گرچه سپاه دشمن بـه خیمه ها نزدیک می شد، ولی حضرت تیری نینداخت، چون می فرمود:
«دوست ندارم کـه آغازگر جنگ با این گروه باشم.» عمر بن سعد تیر را بر کمان نهاده و بـه سوی یاران امام انداخت و گفت: «گواه باشید کـه اول کسی بودم کـه بـه سوی لشکر حسین تیر انداختم!» سپس سپاهیان عمر بن سعد تیر بر کمان نهاده و از هر طرف یاران حسین «ع» را نشانه رفتند. امام «ع» فرمود: «یاران مـن! بپا خیزید و بـه سوی مرگ «شهادت» بشتابید، خدا شـما را بیامرزد.»
در حمله ي اول بالغ بر چهل تن شهید شدند و سپس یاران باقیمانده هر کدام بـه نوبت بـه تنهایی بـه میدان رزم شتافته و بـه شهادت می رسیدند و بعد از انها نوبت بـه خاندان بنی هاشم رسید و آن ها نیز شربت شهادت را نوشیدند. امام حسین «ع» کـه یکه و تنها مانده بود، نگاهی بـه اجساد مطهر شهدا کرده و انها را صدا میکرد.
حضرت «ع» برای وداع آخرین بـه سوی خیام آمد، آن گاه در حالیکـه شمشیرش را از غلاف بیرون آورده بود در برابر دشمن قرار گرفت و جنگ نمود. دشمن از هر طرف او را محاصره نمود. ناگاه تیری سه شعبه بـه قلب مبارکش اصابت کرد ودر حالیکـه نشان یکصد و چند تیر و نیزه بر پیکرش بود، نقش بر زمین شد و روح مبارکش بـه ملکوت اعلی پیوست، اما شیون زنان، کودکان و حتی فرشتگان الهی بلند شد.
برای بررسی دلایل قیام حضرت سیدالشهدا«ع» بایستی ویژگی هاي دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گیرد،آنچه مسلم اسـت دوران امامت حسین بن علی«ع» را میتوان بـه دو بخش دوره حاکمیت معاویه و حکومت یزید تقسیم کرد. “در حقیقت در زمان امام حسین«ع»انحراف از اصول و موازین اسلام کـه پس از رحلت رسول خدا«ص» آغاز ودر زمان عثمان خلیفه سوم گسترش یافته بود بـه اوج خود رسید.
دراین دوره معاویه کـه سال ها بعنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده و موقعیت خودرا کاملا تثبیت نموده بود،بنام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته و حزب اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود. چرا سید الشهدا«ع»در دوره معاویه قیام نکرد؟
“امام حسین«ع» اگر در زمان معاویه قیام میکرد،معاویه می توانست از پیمان صلحی کـه با امام حسن«ع» امضا کرده بود،برای متهم ساختن امام حسین«ع»بهره برداری کند،زیرا همه ی مردم میدانستند کـه امام حسن و امام حسین«ع» متعهد شده اند تا زمانیکه معاویه زنده اسـت سکوت کنند. البته لازم بـه یادآوری اسـت کـه امام حسین«ع» معاهده با معاویه را پیمانی لازم الوفاء نمیدانست
زیرا این عهدنامه تحت فشار و اجبار ودر شرایطی صورت گرفته بود کـه بحث و گفت و گو فایده اي نداشت،بـه علاوه معاویه خود آن را نقض کرده بودو ارجمند نمی شمرد.اما با وضعیت آنروز جامعه اسلامی اگر امام حسین«ع»علیه معاویه قیام مسلحانه میکرد،معاویه می توانست ازآن بعنوان یک شورش غیر موجه و برخلاف مفاد پیمان سوء استفاده کند.
عامل دیگری کـه مانع قیام حضرت در زمان معاویه بود،ظاهرسازیهای این خلیفه اموی اسـت.اگر چـه معاویه عملا اسلام را تحریف کرده بود،اما این مطلب رابه خوبی درک میکرد کـه چون بنام دین و خلافت اسلامی حکومت میکند،باید بـه اعمال خود رنگ دینی داده و مردم را فریب بدهد.
با این حال امام حسین«ع» علی رغم موانعی کـه ذکر شد در دوره حکومت معاویه نیز چندین بار بـه صورت علنی در برابر رفتارهای این حاکم جائر بنی امیه ایستاد و مبارزه کرد.معاویه در اواخر عمر خود می کوشید تا با بیعت گرفتن از بزرگانی هم چون حسین بن علی«ع» و ابن عباس مساله ولیعهدی یزید را تثبیت کند، وی در دیداری کـه با امام حسین«ع» در مدینه داشت این مساله را مطرح کرد کـه:
حضرت در سخنانی بـه شدت با آن مخالفت کرده و با برشمردن خصوصیات زشت یزید، او را فاقد صلاحیت حکومت میداند. از دیگر اقدامات حضرت در برابر معاویه،سخنرانی افشاگرانه در مراسم حج اسـت. دراین خطبه کـه یک یا دو سال پیش از مرگ معاویه ودر حضور بزرگانی از صحابه و تابعین ایراد شده اسـت،امام«ع» این چنین در برابر معاویه موضع میگیرد:
“…دیدید کـه این مرد زورگو و ستمگر«معاویه»با مـا و شیعیان مـا چـه کرد؟مـن در این جا مطالبی رابا شـما در بین میگذارم،اگر درست بود آن را تصدیق و اگر دروغ بود تکذیب کنید.سخنان مرابشنوید و گفتار مرا بنویسید،وقتی کـه بـه شهرها و میان قبایل خود برگشتید با افراد مود خاطرجمعی و اعتماد در بین بگذارید و آنان رابه رهبری مـا دعوت کنید،زیرا میترسم این موضوع «رهبری امت توسط اهل بیت» بـه دست فراموشی سپرده شود
و حق نابود و مغلوب گردد سخنانی کـه حضرت دراین خطبه مطرح میکند گرچه در زمان معاویه اسـت اما در حقیقت میتواند موضع امام «ع» را در برابر حاکم اموی مشخص کند، زیرا حضرت صریحا حکومت را حق خود و اهل بیت ذکر میکند. اقدام دیگر امام«ع»در دوره معاویه ضبط اموال کاروان بیت المالی بود کـه از یمن بـه سوی شام حرکت میکرد.حضرت اموال ضبط شده بیت المال را میان مستمندان تقسیم کرد
در نامه اي بـه معاویه از سیاست هاي وی بـه شدت انتقاد کرد. بـه هر حال دوران معاویه بـه اتمام میرسد و با روی کارآمدن یزید وضع تغییر میکند.قیام و نهضت عظیم امام حسین«ع»در دوره اي آغاز میشود کـه یزید بـه حکومت رسیده و با ارایه چهره اي زشت ،شرایط خاصی را ایجاد کرده اسـت. مرحوم شیخ مفید«ره»در کتاب ارشاد وضعیت پس از مرگ معاویه را آن گونه توصیف میکند:
“پس از مرگ معاویه و پایان دوره سازشی کـه اجازه نمی داد امام حسین «ع»اظهار امامت نماید و پرده از روی کار ولایت خود بردارد،حسین«ع»بـه اندازه اي کـه ممکن بود اظهار دعوت کرد و هر وقتی کـه موقعیتی بـه دست می آورد حق الهی خودرا برای انها کـه بی خبر بودند آشکار می ساخت،تا این کـه یارانی پیدا کرد و بعد از این مردم رابه جهاد در راه خدا دعوت نمود و خودرا برای قتال با دشمنان حق آماده ساخت…
فساد علنی دستگاه حکومت یزید
یزید کـه جوانی ناپخته،شهوتران و هوسباز و بیخرد و خوشگذران و فاقد هر گونه صلاحیتی برای اداره امور مسلمین بود،پس از این کـه بـه قدرت رسید بـه صورت علنی تظاهر بـه فسق و فجور میکرد و مقدسات و احکام اسلامی رابه اسانی زیرپا می گذاشت.بـه قدرت رسیدن یزید زمینه را برای قیام امام حسین«ع»فراهم کرد و جای هیچگونه تردید را باقی نگذاشت.
امتناع از بیعت با خلیفه فاسق
یزید در نامه اي بـه ولید بن عتبه فرماندار مدینه از او میـــخواهد کـه از امام حسین«ع»برای وی بیعت بگیرد ودر غیر اینصورت سر ازبدن حسین«ع» جدا کند.حضرت در پاسخ بـه خواسته ولید آن گونه با وی سخن میگوید: “انا اهل بیت النبوه و….و یزید رجل فاسق شارب الخمر،قاتل النفس المحرمه،معلن بالفسق لیس له هذه المنزله و مثلی لا یبایع مثله و…
مـا از خاندان نبوت و رسالتیم، خاندانی کـه خانه انها محل معاشرت فرشتگان اسـت و خداوند بخاطر مـا همه ی چیز را آغاز کرد و همه ی چیز را پایان می بخشد. اما یزید، مردی فاسق و شرابخوار و قاتل اسـت و آشکارا جنایت و گناه میکند و مثل مـن با مثل او بیعت نخواهد کرد. امام حسین «ع» در جای دیگر هنگامی کـه مروان از حضرت میخواهد تا با یزید بیعت کند، در پاسخ بـه وی می فرماید:
“انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذقد بلیت الامه براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله «ص» یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان. دیگر باید بر اسلام درود داد «و باید با آن وداع کرد» زیرا امت دچار زمامداری همانند یزید گردیده اسـت! و مـن از جدم رسول خدا «ص» شنیدم کـه می فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام اسـت”
امام معصوم شایسته رهبری جامعه
در همین راستا حضرت در مراحل مختلف سفر خود علاوه بر این کـه بـه ستم و ستم بنی امیه اشاره میکند، رهبری جامعه را شایسته اهل بیت«ع» میداند، حضرت در مواجهه با سپاه حر در نزدیکی کربلا پس از اقامه نماز عصر خطبه اي بـه این مضمون میخواند: ” اي مردم اگر از خدا می هراسید و حق را برای صاحب حق میدانید کاری کنید کـه هرچه بهتر و بیشتر خشنودی خدا را بدست آورید
مـا آل محمد «ص» شایسته تریم بر امر ولایت «مردم» از عده اي کـه مدعی امامت و ولایت بر شـما هستند، زیرا آنان جز ستم و دشمنی کار دیگری با شـما نمیکنند و اگر از امامت مـا بر خود کراهت دارید و حق مـا را نشناخته و اکنون رأیتان بر خلاف اظهار نامه ها و فرستادگانتان میباشد مـن از تصمیم خود منصرف میشوم.” البته در این جا بنظر میرسد منظور حضرت از انصراف، بـه واقع منصرف شدن از حرکت بـه سوی کوفه اسـت
نمیتوان آن گونه برداشت کرد کـه امام «ع» از تصمیم خود بر قیام علیه حکومت فاسد یزید منصرف شده اسـت،زیرا سخنان حضرت درباره لزوم امر بـه مشهور و نهی از منکر و پرداختن بـه حق، گواهی بر این مدعاست. امام حسین «ع» در کربلا نیز حقانیت خود و باطل بودن دشمنان را در سخنانی تصریح میکند، آنجا کـه خطاب بـه سپاه ابن زیاد می فرماید:
” چـه شده علیه مـن قیام کرده و دشمنان مرا یاری مینمایید؟ قسم بـه خدا اگر مرا بکشید، حجت خدا را کشته اید و بدانید در بین جابلقا و جابرسا «در روایت آمده خداوند این دو شهر را در شرق و غرب عالم خلق نموده اسـت» بجز مـن پسر پیغمبری کـه حجت خدا بر خلقش باشد، وجود ندارد.”
ایستادگی در برابر ستمگر
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در منزلی بنام بیضه خطاب بـه اصحاب خود و سپاهیان حر،انگیزه قیام خودرا لزوم مقابله با حکومت ستمگر و جائر میداند و اظهار می دارد:
“ایها الناس، ان رسول الله «ص» قال : مـن رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله «ص»، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یعیر «یغیر» علیه بفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله…. ألا و انّ هؤلاء قد لزوموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلو الحدود و استاثروا بالفیء و أحلو حرام الله و حرموا حلاله و انا احق مـن غیر.
اي مردم! رسول خدا «ص» فرمود: هرکس «مسلمانی» پادشاه ستمگری را ببیند کـه حرام خدا را حلال شمرده و عهد خدا را می شکند، خلاف سنت رسول خدا رفتار میکند و در بین بندگان خدا بـه گناه و ستم عمل میکند، ولی او «شخص مسلمان» سکوت اختیار کند و نه از راه کردار و نه از راه گفتار او«پادشاه ستمگر» را سرطنش نکند ودر مقام انکار و عیب گویی بر نیاید، بر خداوند اسـت کـه:
او «مسلمان سکوت اختیار کرده» رابه کیفر و سزای همان ستمگر «آتش جهنم» محکوم کند. آگاه باشید کـه این طائفه ستمگر و حکام جائر بنی امیه، پیوسته از شیطان پیروی نموده و طاعت او را بر خو لازم دانستند و اطاعت رحمان را ترک گفتند و زشتی و فساد را ظاهر نمودند و حدود خدا را تعطیل کردند و غنائم و فیء راکه متعلق بـه همه ی مسلمین اسـت اختصاص بخود دادند و حرام خدا را حلال شمردند و حلال خدا را حرام شمردند.
و مـن از غیر خودم سزاوار ترم «بـه جلوگیري از این امور و نهی کردن از آن ها و زمام امور مسلمانان رابه دست گرفتن، تا بـه احکام قرآن و سنت رسول الله عمل شود»” نکته مهم خطبه فوق این مطلب اسـت کـه حضرت علاوه بر نهی نمودن و بر حذر داشتن مردم از سکوت در برابر ستم و ستم «کـه محور اصلی خطبه اسـت» برای چندمین بار در سخنان خود بـه فساد و تباهی حکومت بنی امیه و حق امام «ع» بر حاکمیت و ولایت مسلمین تأکید دارد.
در حقیقت سه دلیل مهم از مجموع دلایل قیام عاشورا دراین خطبه تشریح شده اسـت. امام«ع» از ابتدای حرکت از مکه بـه سوی کوفه همراهان و اصحاب خودرا برای جانفشانی آماده ساخته بود، حضرت در سخنرانی مشهوری کـه پیش از خروج از مکه ایراد مي نماید، حاضران را از عزم خود مبنی بر ایستادگی مقابل ستم تا پای جان باخبر می سازد، امام حسین «ع» می فرماید:
“……خطّ الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و مـا أولهنی الی اشتیاق أسلا فی اشتیاق یعقوب الی یوسف …..
مـن کان باذلاً فینا مهجتة و موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحاً ان شاء الله مرگ هم چون گردن بند بر گردن دختران جوان کشیده و بسته شده اسـت و مـن بـه دیدار نیاکان خود مشتاقم ، آنچنان اشتیاقی کـه یعقوب بـه دیدار یوسف داشت.
از قبل برای مـن قتگاهی انتخاب شده کـه باید بـه آنجا برسم. گویا میبینم بند بند بدنم را گرگ هاي بیابان بین نواویس و کربلا از هم جدا میکنند و شکم هاي گرسنه خودرا سیر و انبان هاي خالی خودرا پر می نمایند. از انچه با قلم تقدیر و سرنوشت نوشته شده اسـت، گریزی نیست. مـا خاندان رسالت بـه انچه موجب رضا و خشنودی حق اسـت راضی هستیم.
ودر برابر امتحانات و بلاهای او شکیبا و صابریم و خدا پاداش صابرین رابه صورت کامل بـه مـا عنایت خواهد کرد. هرگز پاره هاي تن رسول خدا از او جدا نمیگردد، بلکه در بهشت برین و حظیره القدس گرداگرد او جمع میشوند، و چشم رسول بـه دیدار آن ها روشن میشود و وعده او بوسیله خاندانش تحقق می پذیرد. هر یک از شـما کـه آماده فدا کردن خون خویش در راه مـا اسـت و خودرا برای دیدار خداوند آماده کرده اسـت با مـا همسفر شود.”
ذلت وفرمانبرداری فرومایگان ممنوع
حضرت در روز عاشورا نیز مسأله ایستادگی در برابر ستمگر را بدین شکل بیان می دارد: ” آگاه باشید زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو کار مخیر گردانید: شمشیر کشیدن یا خواری چشیدن، و دور باد کـه بـه ذلت تن دهیم کـه خدا و رسولش و مؤمنان بر مـا نمی پسندند، و دامن هاي پاک و پاکیزه و سرهای پرحمّیت و جان هاي والایی کـه فرمانبرداری فرومایگان را بر کشته شدن با افتخار ترجیح ندهند.
و بازهم حضرت پس از شهادت جمعی از یاران خود در میدان جهاد می فرماید:”…خشم الهی بر امتی کـه برای کشتن فرزند پیامبر خود متحد و هماهنگ شدند، شدت گرفته اسـت. قسم بـه خدا خواسته آنان را نخواهم پذیرفت تا آن هنگام کـه بـه خون خویشتن خضاب کنم و با این حال خدای خودرا ملاقات نمایم. آن چنانکه فریاد میزند: کشته شدن از زندگی با ننگ و عار بهتر اسـت.”
اصلاح امور امت اسلام
یکی از مهمترین مستنداتی کـه میتوان در بررسی اهداف قیام حسین «ع» بـه آن مراجعه نمود وصیتنامه حضرت اسـت. در روایت آمده کـه امام «ع» هنگامی کـه میخواستند از مدینه منوره بـه سوی مکه حرکت کنند، وصیت نامه اي نوشته و آن رابه خاتم خود ممهور نمودند و سپس آن رابه برادر خود محمد بن حنفیه تسلیم کردند، وصیت نامه مذکور چنین اسـت:
“بسم الله الرحمن الرحیم، هذا مـا أوصی بـه الحسین بن علی بن ابی طالب الی اخیه محمد المعروف بابن الحنفیه:… انی لم أخرج أشراً و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی محمد صلی الله علیه و آله، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و سیره أبی علی بن ابی طالب علیه السلام. این وصیت حسین بن علی بن ابی طالب اسـت بـه برادرش محمد بن حنفیه:
…… مـن خروج «قیام» نکردم از برای هوسرانی و نه از برای استکبار و خود خواهی و سرکشی، و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ستم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج «قیام» مـن برای اصلاح امت جدم محمد «ص» می باشد. مـن میخواهم امر بـه مشهور و نهی از منکر نمایم و بـه سیره و سنت جدم و آئین و روش پدرم علی بن ابی طالب رفتار کنم.
پس هر کـه مرا بپذیرد و قبول کند پس خداوند سزاوار تر اسـت بـه حق و هر کـه مرا دراین امر رد کند، پس مـن صبر و شکیبایی پیشه میگیرم تا آنکه خداوند میان مـن و میان این جماعت حکم بـه حق فرماید:..” آن چنانکه میبینیم حضرت دراین وصیت نامه هدف خودرا از قیام علیه بنی امیه امر بـه مشهور و نهی از منکر و پیروی از سیره پیامبر و علی «ع» عنوان می دارد.
ضمن این کـه اصلاح امور امت اسلامی نیز اولین مبحثی اسـت کـه توسط حضرت دراین وصیت نامه مطرح شده اسـت. بنظر میرسد میتوان گفت اصلاح امور مسلمانان محور اصلی وصیت نامه امام«ع» اسـت، زیرا میتوان امر بـه مشهور، نهی از منکر و عمل بـه سیره پیامبر و امیر المومنین را نیز در گرو اصلاح جامعه دانست.
احیای سنت نبوی و از بین بردن بدعت ها
پس از پیامبر اسلام «ص» بدعت هاي بسیاری وارد جامعه اسلامی شد ودر مقابل بخش قابل توجهی از سنن نبوی بـه دست فراموشی سپرده شد. امام حسین «ع» علاوه بر این کـه در وصیت نامه خود بر مسأله عمل بـه سنت پیامبر و علی «ع» تأکید دارد، محو و نابودی بدعت هاي ایجاد شده را نیز امری ضروری میداند، آنجا کـه پس از ورود بـه مکه نامه اي بـه سران قبائل بصره فرستاد و طی آن چنین نوشت:
“…. اینک پیک خودرا با این نامه بـه سوی شـما می فرستم، شـما رابه کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت میکنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم کـه سنت پیامبر بـه کلی از بین رفته و بدعت ها زنده شده اسـت، اگر سخن مرا بشنوید، شـما رابه راه راست هدایت خواهم کرد.”
احیای احکام الهی و یاری ستمدیدگان
از دیگر خطبه هاي چند بعدی امام حسین «ع» دراین خصوص، خطبه اي اسـت کـه در لمعات الحسین علامه طهرانی «ره» از تحف العقول نقل میکند. حضرت دراین خطبه علاوه بر اصلاح جامعه «کـه بـه آن پرداخته شد» و احیای سنت پیامبر «ص» چند دلیل دیگر را نیز برای قیام خود ذکر میکند. دراین خطبه چنین آمده اسـت:
“اللهم انک تعلم أنه لم یکن مـا کان منا تنافساً فی پادشاه….. و لکن لنری المعالم مـن دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون مـن عبادک و یعمل بفرائضک و سنتک و احکامک… بار پرودگارا تـو می داني کـه انچه از مـا تحققق یافته « از میل بـه قیام و اقدام و امر بـه مشهور و نهی از منکر و نصرت مظلومان وسرکوبی ظالمان» بـه جهت میل و رغبت رسیدن بـه سلطنت و قدرت مفاخرت انگیز و مبارات آمیز نبوده اسـت.
و نه از جهت تقاضای زیادیهای اموال و حطام دنیا، بلکه بعلت آنست کـه نشانه ها و علامت هاي دین تـو را ببینم ودر بلاد و شهر هـای تـو صلاح و اصلاح ظاهر سازیم ،تا این کـه ستمدیدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند و بـه واجبات تـو و سنت ها و احکام تـو رفتار گردد. پس هان اي مردم! اگر شـما مـا را یاری ندهید و از در انصاف با مـا در نیایید،؛ این حاکمان جائر و ستمکار بر شـما چیره میگردند و قوای خودرا علیه شـما بـه کار می بندند.
گرایش بـه حق
امام«ع» پس از مواجهه با سپاهیان حر، خطبه اي در بین اصحاب خود ایراد میکند کـه اهمیت بسیاری دارد. حضرت می فرماید: انه قد نزل بنا مـن الامر مـا قد ترون… الا ترون الی الحق لا یعمل بـه و الی الباطل لا یتناهی عنه… فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برماً. اي یاران مـن! میبینید کـه چگونه بلا و شدت بر مـا وارد گردیده. همانا راه و رسم روزگار وارونه شد و صورت کریه و زشت آن پدیدار گردید
و از نیکویی و مشهور چیزی مگر بسیار ناچیز و فریبنده بر جای نمانده اسـت و بر این برگشتگی خود ادامه داد، زیستن دراین روزگار سخت وخیم اسـت. آیا نمیبینید کـه کسی بـه حق عمل نمیکند و برای باطل انتهایی نیست؟ در چنین وضعی یک مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید لقای پروردگار خودرا آرزو کند و مـن دراین شرایط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران و ناپاکان را جز ذلت و ننگ نمیبینم”
همان گونه کـه مشاهده میکنیم حضرت دراین سخنرانی عمل نکردن بـه حق و پیشتازی باطل را سخت و وخیم میداند. علاوه بر این هم چون دیگر خطب حضرت،در این جا نیز مسایل دیگری مورد اشاره قرار گرفته کـه مقاومت در برابر ستمکاران تا جای ممکن «کـه همان مرگ اسـت» در رأس قرار دارد.
در پایان میتوان گفت خطابه ها، تقریرات و روایات نقل شده از امام حسین «ع» در رابطه با قیام عاشورا بـه اندازه اي اسـت کـه میتواند زمینه ها و انگیزه هاي این حرکت عظیم را روشن کند، گو این کـه ممکن اسـت بسیاری دیگر از سخنان حضرت بدلیل شرایط خاص آن دوره بـه دست مـا نرسیده باشد. زمینه ها و اهداف قیام عاشورا در کلام امام حسین «ع» محورهای متعددی هم چون لزوم مقابله با ظالمان.
احیای سنت پیامبر «ص»و ائمه «ع»، امر بـه مشهور و نهی از منکر، اصلاح امور مسلمین، عمل بـه حق، فساد دستگاه حکومتی و شخص یزید بن معاویه را در بر میگیرد. امام «ع» در برخی خطبه ها چندین دلیل و انگیزه را مطرح می سازد ودر برخی روایات نیز محور قیام را بر مسأله اي خاص استوار می سازد. مسأله مهم دیگری کـه میتوان بـه آن پرداخت،مقوله دعوت مردم کوفه از امام حسین «ع» اسـت.
در تاریخ آمده کـه اهل کوفه پس از این کـه از بیعت نکردن امام با یزید و خروج آن حضرت از مدینه مطلع شدند نامه ها و پیک هاي خود رابه سوی مکه روانه ساختند، ضمن این کـه حضرت پیش از دریافت دعوت نامه هاي کوفیان حرکت انقلابی خودرا با امتناع از بیعت و عزیمت بـه سوی مکه آغاز نمودند و علاوه بر آن وصیت نامه امام حسین «ع» کـه حاوی مباحث مهمی از دلایل قیام ایشان اسـت پیش از دعوت کوفیان نوشته شده اسـت.
بنابر این عامل دعوت اهل کوفه اهمیت کمی داشته و استاد شهید مطهری نیز در حماسه حسینی بر این مسأله تأکید دارد. 18 حضرت هم چنین هنگام حرکت بـه سمت مکه، کـه خبری از نامه هاي کوفیان نبود، آیه اي از سوره قصص را تلاوت میکند کـه میتواند از آغاز حرکتی انقلابی خبر دهد. حضرت این آیه را تلاوت میکند: ” فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی مـن القوم الضالمین
موسی از شهر خارج شد در حالیکه ترسان بودو هر لحظه در انتظار حادثه اي، عرض کرد پروردگارا مرا از این قوم ستمگر رهایی بخش.” شرایط دوران امامت حضرت سید الشهدا«ع» بـه شکلی بود کـه تمامی زمینه هاي لازم برای قیامی این چنین مهیا بودو حضرت نیز توانست از این شرایط بهترین استفاده و نفع را برای اسلام بـه ارمغان بیاورد. آنگونه کـه پس از قیام عاشورا، نهضت هاي متعددی شکل گرفت و دیری نپایید کـه حکومت بنی امیه نابود شد.
مسأله مهم دیگری کـه دراین میان مطرح اسـت و میتواند مورد توجه قرار گیرد، این اسـت کـه حضرت چندین مرتبه در سخنان خود بـه حق امام معصوم در اداره جامعه اشاره میکند و خودرا شایسته تر از هر کس بر رهبری امت اسلام میداند، بـه واقع باید گفت شکلگیری حکومت اسلامی با رهبری امام معصوم «ع» می توانست زمینه ساز بهره مندی بیشتر جامعه اسلامی از نتایج این قیام باشد.