پارس ناز پورتال

شروع دوباره بعد از شکست در زندگی

شروع دوباره بعد از شکست در زندگی

شروع دوباره بعد از شکست در زندگی 

شکست می تواند واژه تلخی در زندگی باشد اما باید بدانیم که بلند شدن بعد از هر شکست می تواند بسیار لذت بخش باشد. چند ماه پیش وقتی به خونه برگشتم، پسر 13 ساله م رو دیدم که ناراحت بود، چون تو کلاس ورزش نتونسته بود به اندازه کافی دراز و نشست بره و از خودش ناامید شده بود.

 

” خیلی خجالت آور بود مامان، من نتونستم انجامش بدم ” این چیزی بود که پسرم گفت.

 

و من تو جوابش گفتم: ” فقط امروز نتونستی انجامش بدی! ”

 

همین یه جمله تبدیل به جرقه ای شد. پسرم صبح ها ساعت 5 صبح از خواب بیدار می شد تا دراز و نشست انجام بده. از مدرسه که به خونه می اومد، دراز و نشست می رفت. قبل از رفتن به رخت خواب دراز و نشست می رفت. هر روز این کارو تکرار کرد و در نتیجه اعتماد به نفسشم بالاتر رفت.

 

تو همین شرایط، منم برای رسیدن به اهداف خودم تلاش می کردم. می خواستم تو یه چالشی شرکت کنم که باید یه روزه، 100 مایل

 

(160 کیلومتر) دوچرخه سواری می کردم. سخت تمرین کرده بودم، از نظر فیزیکی متناسب بودم و تازگی هم تو یه رقابت 82 مایلی شرکت کرده بودم و با این حساب آمادگی لازمو داشتم.

 

روز موعود فرا رسید. همین که از خواب بیدار شدم دیدم سرحال نیستم. می دونستم یه چیزی تو وجودم خاموش شده. انرژی و تمرکز نداشتم. نمی تونستم آرامشمو بدست بیارم و نفس کشیدنم رو کنترل کنم. ران راستم گرفته بود و زانوی چپم درد می کرد. بدنم ناامیدانه تلاش می کرد به این شرایط غلبه کنه اما ذهنم می گفت: دختر، کارت تمومه!

 

با تقلای زیاد حرکت می کردم و لحظه به لحظه کندتر می شدم. همه جام درد می کرد و پاهام فریاد می زدن که بایست اما نمی تونستم. به رکاب زدن ادامه دادم تا اینکه اشک از چشام جاری شد و در حالی که دندون هامو روی هم فشار می دادم، دوچرخه سوارایی رو می دیدم که از کنارم رد می شدند. دوچرخه سوارایی که 20 کیلو از من سنگین تر بودند

 

و بعضیاشون، 20 سال ازم پیرتر بودند، دوچرخه سوارایی که کمتر از من تمرین کرده بودند. این وضعیت اونقدر ادامه پیدا کرد تا اینکه خودمو تو یه جاده دراز با منتقد درونیم که یک ع*ضی تمام عیار بود تنها دیدم.

 

اون داشت بهم سرکوفت می زد: ” فکر کردی کی هستی؟ ”

 

” سنت زیاده و نمیتونی این کارو بکنی، نمیدونم چرا هنوز تسلیم نشدی؟! ”

 

بعد از کلی لعنت فرستادن و گریه کردن بالاخره بعد از 55 مایل تسلیم شدم و شکست رو قبول کردم. راه طولانی ای برای برگشتن به خونه داشتم و وقتی هم رسیدم بازم غرق اشک شدم. به خانواده م که منتظرم بودن گفتم نتونستم انجامش بدم. تو همین لحظه پسر 13 ساله م بلند شد و دستشو دور گردنم انداخت و گفت: امروز، مامان! فقط امروز نتونستی انجامش بدی.

 

این برای من یه نقطه عطف بود، شانسی که بفهمم چه اندازه قوی و انعطاف پذیرم. برای اینکه متوجه بشم آیا واقعا باور دارم که سن فقط یک عدده یا نه! فقط شکستا نیستن که ما رو تعریف می کنند، بلکه چگونگی بازگشت دوباره ما به مسیره که نشون می ده واقعا چه کسی هستیم. پسرم سخت تلاش کرد و نه تنها به اون تعداد دراز و نشست که می خواست رسید، بلکه تونست بیشتر از اونو هم انجام بده، حالا من قراره چه کار کنم؟!

 

باید انتخاب می کردم. می تونستم تو نا امیدی غلت بزنمو برای خودم دلسوزی کنم. یا می تونستم به خودم بیام، موقعیتو ارزیابی کنم، به بدنم گوش بدم و بعد از کمی استراحت دوباره تلاش کنم. تصمیم گرفتم دوباره تلاش کنم و چهار ماه بعد دوباره توی این چالش شرکت کردم.

 

همه ما این منتقدو درونمون داریم، اما به خودمون بستگی داره که کی به حرفاش گوش بدیم و کی بهش بگیم بشینه و خفه شه. شکست حقیقی فقط زمانی اتفاق میفته که بهش اجازه بدیم پیروز بشه.حالا می خوام درباره راه هایی صحبت کنم که بتونید بعد از شکست، دوباره به مسیر موفقیت برگردید.

 

1- بدونید چه زمانی باید دلسوزی برای خودتونو رها کنید

اشکالی نداره به خاطر شکستی که خوردید گریه کنید اما باید بدونید کِی اشکاتونو پاک کنید و باهاش کنار بیایید. هر کدوم از ما روزای بدی تو زندگیمون داریم اما نمی شه یه روز بدو مساوی با یه زندگی بد دونست.

 

2- به بدنتون گوش بدید، نه غرورتون

این برام سخت بود چون علاقه زیادی به رقابت داشتم. اما یه مدت استراحت کردن و تجدید قوا خجالت نداره. باعث نمی شه ضعیف بشید و هوشمندتون می کنه!

 

3- خودتونو با افراد مثبت اندیش احاطه کنید

دوستای زیادی هستند که شکست شما رو می خوان. بعضیا از شکست بقیه ذوق می کنند. دوستانی ام هستند که وقتی زمین می خورید بلندتون می کنند و خاکتون رو می تکونند، اینا دوست واقعی ان.

 

4- در بدی ها، خوبی پیدا کنید

من تونسته بودم 55 مایل رکاب بزنم، حتی با اینکه تو بهترین شرایط خودم نبودم. این چیزی بود که می خواستم؟ نه! می تونم بهتر انجامش بدم؟ بله! اما می تونم کاری رو که 6 ماه پیش نتونستم تمومش کنم، انجام بدم؟ شرط می بندم می تونم.

 

5- خودتو جایی که هستی ببین

نمی تونی هر روز بهترین نوع خودت باشی. روزایی هست که یک کوه انرژی هستی و روزاییم هست که باید با خودت، به آرومی رفتار کنی. یاد بگیرید تفاوت این روزا رو تشخیص بدید و خودتونو بر اساس اون تنظیم کنید.

 

6- و در آخر به منتقد درونی تون بگید زیپ دهنشو بکشه

اخیرا شنیدم که یه سخنران می گه چطور افکارتون می تونه تاثیری مستقیم روی عملکرد مغز داشته باشه. پس خود زنی رو رها کنید و با خودتون مثل کسی که دوسش دارید صحبت کنید. آیا به بهترین دوستتون هم می گید به اندازه کافی خوب نیست؟ معلومه که نمیگید! پس بهترین دوست خودتون باشید.