برترین و خواندنی ترین اشعار از شیرین خسروی را برای شما داریم که میتوانید با مرور کردن آنها حس شاعرانه او را تجربه کنید.
با همان ترسی که وقتی دسته اي از سارها
ناگهان پر میکشند از گوشه ي دیوارها
با همان ترسی که وقتی بچه خرگوشی سپید
می گریزد از لب و دندان تیز مارها
با همان زخم و جراحت ها که شیر خسته اي
برتنش جا مانده هست از صحنه ي پیکارها
میروم سر میگذارم بر کویر و کوه و دشت
میروم گم میشوم در دامن شنزارها…
آه دیدی خاطراتم را چطور از ریشه کند
دست و بازویی که پیشش مرده بودم بارها
کارو بارشعرش از اندوه من رونق گرفت
سکه ي نامش چه بالا رفت در بازارها
تک تک سلول هایم، هریک از رگ هاي من
مضطرب بودند در جریان آن دیدارها
می روي بعد از هزاران سال پیدا می شوي
با فسیل استخوان هاي زنی در غارها