پارس ناز پورتال

شعر الا ای آهوی وحشی از غزلیات حافظ

شعر الا ای آهوی وحشی از غزلیات حافظ

شعر الا ای آهوی وحشی از غزلیات حافظ 

حافظ شیرازی شاعر غزل سرای سرشناس ایرانی ابیات بسیار نغزی دارد که در باب ادب و معرفت هست و امروز برایتان غزل الا اي آهوی وحشی که درون مایه عرفانی دارد را آورده ایم. خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی متخلص به «حافظ» غزلسرای بزرگ و از خداوندان شعر و ادب فارسی هست. وی حدود سال 726 هجری قمری در شیراز متولد شد.

 

علوم و فنون را در محفل درس استادان زمان فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایه‌اي رفیع یافت.دیوان اشعار او شامل غزلیات, چند قصیده, چند مثنوی, قطعات و رباعیات هست. وی به سال 792 هجری قمری در شیراز درگذشت.

 

الا اي آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی
دو تنها و دو سرگردان دو بی‌کس
دد و دامت کمین از پیش و از پس
بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم
که می بینم که این دشت مشوش
چراگاهی ندارد خرم و خوش
که خواهد شد بگویید اي رفیقان
رفیق بیکسان یار غریبان
مگر خضر مبارک پی درآید
ز یمن همتش کاری گشاید
مگر وقت وفا پروردن آمد
که فالم لا تذرنی فرداً آمد
چنینم هست یاد از پیر دانا
فراموشم نشد, هرگز همانا
که روزی رهروی در سرزمینی
به لطفش گفت رندی ره‌ نشینی
که اي سالک چه در انبانه داری
بیا دامی بنه گر دانه داری
جوابش داد گفتا دام دارم
ولی سیمرغ می باید شکارم
بگفتا چون به دست آری نشانش
که از ما بی‌نشان هست آشیانش
چو آن سرو روان شد کاروانی
چو شاخ سرو می‌کن دیده‌بانی
مده جام می و پای گل از دست
ولی غافل مباش از دهر سرمست
لب سر چشمه‌اي و طرف جویی
رطوبت اشکی و با خود گفت و گویی
نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
که خورشید غنی شد کیسه پرداز
به یاد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران
چنان بیرحم زد تیغ جدایی
که گویی خود نبوده‌ست آشنایی
چو نالان آمدت آب روان پیش
مدد بخشش از آب دیده خویش
نکرد آن همدم دیرین مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را
مگر خضر مبارک‌ پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند
تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کآن نگردد شهره بگذر
چو من ماهی کلک آرم به تحریر
تو از نون والقلم می‌پرس تفسیر
روان را با خرد درهم سرشتم
وز آن تخمی که حاصل بود کشتم
فرحبخشی در این ترکیب پیداست
که نغز شعر و مغز جان اجزاست
بیا وز نکهت این طیب امید
مشام جان خوشبو ساز جاوید
که این نافه ز چین جیب حور هست
نه آن آهو که از مردم نفور هست
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
چو معلوم هست شرح از بر مخوانید
مقالات نصیحتِ گو همین هست
که سنگ‌ انداز هجران در کمین هست