پارس ناز پورتال

شعر برای تسلیت شهادت امام حسن مجتبی (ع)

مجموعه : مذهبی
شعر برای تسلیت شهادت امام حسن مجتبی (ع)

شعر برای تسلیت شهادت امام حسن مجتبی «ع» 

شهادت مظلومانه دومین اخترتابناک آسمان امامت و ولایت
دومین نور خدای سرمد ، زاده زهرای اطهر «س»
کریم آل طاها ، آقا و مولا امام حسن مجبتی
علیه السلام بر شیعیان تسلیت باد

 

 

 

این کـه از زهر جفا جای بـه بستر دارد

طشتی از خون دل خویش برابر دارد

 

چشمهایش بـه در و منتظر آمدنیست

زیر لب زمزمه مادر مادر دارد

 

جگرش سوخته از یک غم و یک غربت نیست

داغ ارثی ست کـه در سینه مکرر دارد

 

زهر تنها کس و کار دل او گشت اگر

یادگاریست کـه از کینه همسر درد

 

پیش چشمش کـه توانسته بروی منبر….

….رود و دست بـه سبّ پدرش بردارد؟

 

لحظه هـای سفرش در بغلش میگیرد

چادری را کـه بوی یاس معطر دارد

 

آرزو داشت نمی دید در آن کوچه تنگ

مادرش روی زمین لاله پرپر دارد

 

گفت با گریه حسین جان… تو دگر گریه مکن

کـه حسن میرود و سایه خواهر دارد

 

آه… لایوم کیوم تو کـه در صحرا کیست

جسم صدچاک تو از روی زمین بردارد

شعر برای تسلیت شهادت امام حسن مجتبی «ع»

مداحی شهادت امام حسن مجتبی «ع» 

 

بیچاره دستی کـه گدای مجتبی نیست

یا آن سری کـه خاک پای مجتبی نیست

 

بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست

چشمی کـه گریان عزای مجتبی نیست

 

وقتی سکوتش این همه ی ی محشر بـه پا کرد

دیگر نیازی بـه صدای مجتبی نیست

 

در کربلا هر چند با دقت بگردی

چیزی بـه جز عشق و صفای مجتبی نیست

 

کرب وبلا با آن همه ی ی داغ مصیبت

همپایه ی درد و بلای مجتبی نیست

 

طوری تمام هستی اش وقف حسین شد

انگار قاسم هم برای مجتبی نیست

 

او جای خود دارد در این دنیا مجال ِ

رزم آوری بچه هـای مجتبی نیست

 

یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم

ما خاک پای خاک پای مجتبائیم

 

آیا شده بال و پرت افتاده باشد

در گوشه ای از بسترت افتاده باشد

 

آیا شده مرد جمل باشی و اما

مانند برگی پیکرت افتاده باشد

 

آیا شده در لحظه هـای آخرینت

چشمت بـه چشم خواهرت افتاده باشد

 

من شک ندارم کـه عروس فاطمه نیست

وقتی بـه جانت همسرت افتاده باشد

 

آیا شده سجاده ات هنگام غارت

دست سپاه و لشگرت افتاده باشد

 

مظلوم و تنها و غریب عالمین است

گریه کن غم هـای این بی کس حسین است

شعر برای تسلیت شهادت امام حسن مجتبی «ع»

شعر سوزناک شهادت امام حسن مجتبی «ع»

 

چشم من آقا گریونه ، روی گونه هام بارونه

نظری کن آقا امشب ، بـه دلی کـه سرگردونه

دل بی سر و سامونم

بـه نگاه تو وابسته

بغض بقیعت آقاجون

راه نفسم رو بسته

براتو میسازیم آخر

گنبد و دو تا گلدسته

یه روزی میرسه با شور و با نوا

پیاده ما میریم تا صحن مجتبی

حسن جانم حسن

 

کریمی و بی همتایی ، تویی کـه بـه غم معنایی

همه ی ی میدونن ای آقا ، وارث غم زهرایی

تو خاطره هات داری تو

یه خاطر ه ی تلخ آقا

وقتی بـه زمین خورد مادر

صدای میزدی یا زهرا

تو بودی و دو گوشواره

مادر تو افتاد از پا

بـه پیش چشم تو یه پست بی حیا

غرورت رو شکست میون کوچه ها

حسن جانم حسن

 

لحظه ی آخر تو بستر ، دل همه ی ی رو سوزوندی

لایوم کیومک گفتی ، روضه هـای گودال خوندی

گفتی بـه حسین می‌بینم

یه ظالم وروی سینه

وقتی سرتو میبره

زینب با چشاش میبینه

تن تو بـه روی خاک و

سر تو رو نی می شینه

امون از این دلم امون از کربلا

میشه واست کفن یه تیکه بوریا

حسن جانم حسن