پارس ناز پورتال

ضرب المثل های جالب و زیبای فارسی

ضرب المثل های جالب و زیبای فارسی

ضرب المثل های جالب و زیبای فارسی 

سيلي نقد به از حلواي نسيه!

 

سيم (نقره) بخيل وقتي از خاک در مي آيد که (خودش) در خاک باشد.

 

سيمرغ دگر است و سي مرغ دگر.

 

سيبي که بالا ميرود تا پائين بياد هزار تا چرخ مي خورد!

 

سيب سرخ براي دست چلاق خوب است؟!

 

سيب مرا خوردي تا قيامت ابريشم پس بده!

 

سهره (سيره) رنگ کرده را جاي بلبل مي فروشد!

 

سيب، خيلي دور از درختش نمي افتد.

 

سوسکه از ديوار بالا مي رفت، مادرش مي گفت: قربون دست و پاي بلورينت!

 

سود و زيان، خواهر و برادرند.

 

روزگار، آينه را محتاج خاکستر کند!

 

رفتم شهر کورها ديدم همه کورند، من هم کور شدم!

 

رنگم را ببين و حالم را نپرس!

 

روبرو خاله و پشت سر چاله!

 

روده بزرگه روده کوچيکه را خورد!

 

رفت به نان برسد به جان رسيد!

 

رفتم ثواب کنم کباب شدم!

 

رستم است و يکدست اسلحه!

 

رسيده بود بلايي ولي به خير گذشت «نريخت دُرد مي و محتسب ز دير گذشت…» (آصفي هروي)

 

رطب خورده منع رطب چون کند!

 

راه دويده ، کفش دريده!

 

رخت دو جاري را در يک طشت نمي شود شست!

 

راستي کن که راستان رستند.

 

راه دزد زده تا چهل روز امن است

 

در زير اين گنبد آبنوسي، يکجا عزاست يکجا عروسي!

 

درس اديب گر بود زمزمه محبتي جمعه به مکتب آورد طفل گريزپاي را

 

درزي در کوزه افتاد!

 

در زمستان يه جُل بهتر از يه دسته گل است!

 

جُل: روانداز

 

در دنيا يک خوبي مي ماند و يک بدي!

 

در ديزي بازه، حياي گربه کجا رفته!

 

در زمستان، الو، به از پلو!

 

در دنيا هميشه به يک پاشنه نمي چرخد!

 

درد، کوه کوه مياد، مومو مي ره!

 

در دروازه را مي شه بست، اما در دهن مردم را نمي شه بست!

 

دوري و دوستي!

 

دو تا در را پهلوي هم مي گذارند، براي اين که به درد هم برسند!

 

دود از کنده بلند مي شود!

 

دنيايش مثل آخرت يزيد است!

 

دنيا محل گذر است!

 

دنيا را آب ببرد او را خواب مي برد!

 

دنيا را هر طور بگيري همانطور مي گذره!

 

دنيا جاي آزمايش است، نه جاي آسايش!

 

دنيا، دار مکافاته!

 

دنده را شتر شکست، تاوانش را خر داد!

 

خدا را بنده نيست!

 

خدا روزي رسان است، اما حرکتي هم مي خواهد!

 

خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسي!

 

خدا برف را به اندازه بام مي دهد!

 

خانه ي همسايه آش مي پزند، به من چه ؟!

 

خاموشي از کلام بيهوده به.

 

خانه ي دوستان بروب و در دشمنان را مکوب!

 

خانه نشيني بي بي از بي چادريست!

 

خانه اگر پراز دشمن باشد بهتر است تا خالي باشد!

 

خانه ي خرس و باديه مس ؟

 

خانه اي را که دو کدبانوست، خاک تا زانوست!

 

خر را جايي مي بندند که صاحب خر راضي باشه!

 

خر، خسته – صاحب خر، ناراضي!

 

خرج که از کيسه مهمان بود حاتم طايي شدن آسان بود!

 

خر بيار و باقالي بار کن!

 

خربزه که خوردي بايد پاي لرزش هم بشيني!

 

خربزه مي خواهي يا هندوانه: هر دو دانه!

 

خر ِ باربر، به که شير مردم دَر!

 

خربزه ي شيرين مال شغاله!

 

خر است و يک کيله جو!

 

خدا عقلي به تو بدهد، پولي به من!