پارس ناز پورتال

عاقبت رابطه زن متاهل با دوست برادرش در خانه

عاقبت رابطه زن متاهل با دوست برادرش در خانه

عاقبت رابطه زن متاهل با دوست برادرش در خانه 

زنی که در زندگی خود بارها در ارتباط با مردان به شکست خورده بود تصمیم گرفت شوهر دومش رابه قتل برساند و با کس دیگری ازدواج کند. وسوسه هاي شیطان رهایم نمیکرد.

 

شوهرم را دوست داشتم چرا که او به من عشق می ورزید و همه ی تلاشش را برای سعادت و خوشبختی یک زن مطلقه بکار گرفته بود اما زمزمه هاي عاشقانه «قیصر» زیر گوشم روح و روانم رابه هم ریخته بود.

 

او همواره میگفت بطور غیرقانونی از کشور خارج میشویم و زندگی رویایی خواهیم داشت ولی همسرم مانع بزرگی بود تا این‌که تصمیم وحشتناکی گرفتیم…

 

 زن 32 ساله در حالیکه بیان می‌کرد پس از تحمل کیفر و رهایی از زندان هنوز هم عذاب وجدان دارم به مشاور کارشناس اجتماعی یک کلانتری گفت چند سال بعد از گرفتن دیپلم ازدواج کردم اما بدلیل اعتیاد همسرم زندگی ما تنها یکسال دوام آورد و از او جدا شدم.

 

بعد از این ماجرا و برای تامین هزینه هاي زندگی ام در بیرون از منزل مشغول کار شدم. اگر چه کار ثابتی نداشتم و مدام شغلم را عوض میکردم اما دوست داشتم سایه یک مرد بالای سرم باشد. با این وجود هیچ کدام از خواستگارانم را نمی پسندیدم چرا که عده اي از انها یا مسن یا متاهل و دارای چند فرزند بودند و یا …

 

تا این‌که روزی یکی از همسایگانم واسطه خواستگاری از من برای پسر مجردی به نام “رحیم” شد. رحیم با آن که لکنت زبان داشت اما مهربان، خوش تیپ و جذاب بود. او به من عشق می ورزید و دوست نداشت هیچ‌ گاه چهره مرا غمگین ببیند. مهربانی هاي او موجب شد تا من هم زندگی عاشقانه اي برایش بسازم

 

اما ماجرای سیه روزی هاي من زمانی آغاز شد که «قیصر» را در حیاط خانه پدرم دیدم. او دوست برادرم بودو سعی می‌کرد باوقار و متین با من رفتار کند. برادرم در حالی‌که با او بیرون می رفت فریاد زد سورپرایزی برایت دارم البته سورپرایز او خیلی زود لو رفت قیصر و برادرم قصد داشتند غیرقانونی به کشور آلمان مهاجرت کنند.

 

بهمین دلیل رفت و آمدهای شان آنقدر زیاد شده بود که دیگر به منزل ما هم می آمدند و همسرم بسیار به انها احترام می گذاشت. دراین میان من هم به جمع انها پیوسته بودم ودر واقع سه دوست شده بودیم. یکسال از این رفاقت ها می گذشت که روزی به خانه مادرم رفتم. قیصر و برادرم آن جا تنها بودند.

 

دقایقی بعد برادرم برای خرید چای کیسه اي بیرون رفت. در همین لحظه قیصر خودش رابه آشپزخانه رساند و زیر گوشم گفت که عاشقم شده است. آن روز سیلی محکمی به او زدم چرا که در زندگی با رحیم هیچ کمبودی نداشتم اما ازآن روز به بعد قیصر مدام پافشاری می‌کرد تا این‌که بالاخره دچار وسوسه هاي شیطانی شدم و به امید زندگی رویایی در بيرون از کشور دل در گرو عشق او گذاشتم.

 

ولی گذشتن از رحیم هم برایم راحت نبود. او برادرم را راضی کرده بود تا رحیم را از سر راهمان بردارد. من ابتدا مخالفت کردم و گفتم طلاق می‌گیرم اما چشمان هوس آلود قیصر حتی تفکر را از من گرفته بود دوست نداشتم رحیم قربانی رابطه کثیف و شیطانی من شود ولی قیصر خود شیطان بود که مرا هم به دنبالش می‌کشید.

 

طبق یک نقشه از قبل طراحی شده رحیم را در تاریکی شب به نقطه خلوتی از شهر کشاندم که در مسیر عبورمان برادرم و قیصر هم به ما پیوستند و آن جا طی یک درگیری ساختگی قیصر با ضربات چاقو همسرم را مقابل چشمانم به قتل رساند.

 

پيکر وی را در همان منطقه در حالی دفن کردیم که هنوز آخرین نگاهش تمام وجودم را می سوزاند او در طول چهار سال زندگی عاشقانه برایم زحمت کشید. حدود سه ماه بعد نیز کارآگاهان آگاهی مرا دستگیر کردند و قیصر هم یکسال بعد هنگام خروج از کشور به دام افتاد.

 

مطالب مرتبط :

مردی که زنش را در اختیار دیگران می گذاشت

حمام کردن دختر دانشجو و ورود مرد لخت همسایه

مردی که از هیجان هنگام همخوابی با زن فاحشه مرد

زایمان دختر بدکاره در اتاقش و عاقبت نوزادش

تجاوز به زن زیبا و جذاب آمریکایی داخل لیموزین

تجاوز همزمان دو پسر به دختر تهرانی در خانه خالی