پارس ناز پورتال

غزل های زیبا برای امام حسین | غزل حسینی کربلا | شعر برای امام حسین و کربلا

غزل های زیبا برای امام حسین | غزل حسینی کربلا | شعر برای امام حسین و کربلا

غزل های زیبا برای امام حسین | غزل حسینی کربلا 

دراین قسمت غزال هاي زیبا برای امام حسین و کربلا را جمع آوری کرده ایم، سروده هاي شاعران بزرگ نام درباره واقعه کربلا و عشق بـه امام حسین، شـما می‌توانید از این غزل هاي زیبا برای پروفایل هاي اجتماعی و پست هاي اینستاگرامی تان استفاده کنید. در ادامه با مجله پارس ناز همراه باشید تا این غزل ها و مناجات هاي حسینی رابه همراه هم مرور کنیم.

 

**********

 

یک سجده کـه از مـن بپذیرند ندارم

بگذار کـه رو بر روی خاک تـو گذارم

با هر دمم از چشمه خورشید دمد گل

یک آه اگر در غمت از سینه برآرم

 

هر کس هدفی داشته از آمدن خویش

مـن آمده ام درغم تـو اشک ببارم

رضوان مـن و خلد مـن و حور مـن این اسـت

تـو دل ببری از مـن ومن جان بسپارم

 

مـن زاده فریادم و ذریه اشکم

بی گریه مبادا گذرد لیل و نهارم

هرگز نزنم سینه بـه زیرعلم کس

در سینه فقط عشق علمدار تـو دارم

 

نه کار بـه شهرم بودو نی بـه دیاری

هر جا کـه غم توست بود شهر و دیارم

با آنکه بود خانه قلبم حرم تـو

شوق حرمت برده زدل صبر و قرارم

 

بشکن بربا شعله برافروز بسوزان

زیرا کـه تعلق بـه تـو دارد دل زارم

مـن میثمم و وصف شـما میوه نخلم

در حشر همین اسـت همین اسـت شعارم

 

**********

 

غزل های زیبا برای امام حسین

غزل های زیبا برای امام حسین | غزل حسینی کربلا | شعر برای امام حسین و کربلا

شعر مناجات با امام حسین

 

**********

 

هزار مرتبه گر سر برند از بدنم

خدا نیاورد آن دم کـه از تـو دل بکنم

بـه نوک نیزه مجسم کنم جمالت را

بـه چوب محمل زینب جبین دل شکنم

 

تمام عمر سخن از تـو گفته ام چـه شود؟

کـه وقت مرگ بود نامت آخرین سخنم

گریستم بـه تـو، یک عمر و از تـو می‌خواهم

در آخرین نفسم باز بر تـو گریه کنم

 

در آشیانه تن با تـو بوده ام مانوس

مباد بی تـو از این آشیانهِ پر بزنم

سری کـه خاک تـو نبود بـه دورش اندازم

دلی کـه بر تـو نسوزد در آتشش فکنم

 

بـه خاک کربلا سجدهِ کرده ام عمری

کـه بوی تربت پاک تـو خیزد از کفنم

کریم تر ز کریمان روزگار تویی

گناه کارتر از هر گناهکار منم

 

بـه چشم مـن نگهی کن کـه وقت جان دادن

تـو را نگه کنم و جان برآید از بدنم

ز سرشکستگی میثم از گنه فریاد

مگر بـه سنگ شـما خانواده سر شکنم

 

اشعار ز

 

یبا و دوبیت‌ های ناب درمورد امام حسین و کربلا

**********

 

 

رنج تـو رابه گنجِ فراوان نمی‌دهم

درد تـو رابه دارو و درمان نمی‌دهم

زخم تـو رابه مرهم و خاک تـو رابه مشک

خار ره تـو رابه گلستان نمیدهم

 

سنگ غم تـو شیشه قلب مرا شکست

این سنگ رابه گوهر غلطان نمیدهم

عمری بـه بزم روضه ات الفت گرفته ام

این روضه رابه روضه رضوان نمی‌دهم

 

مـن با محبت تـو دراین عالم آمدم

والله بی محبت تـو جان نمی‌دهم

مهر تـو رابه مهر و مه و آسمان دهم؟

هرگز! خداگواست بـه قرآن نمی‌دهم

 

یک قطره اشک در غم تـو هستی مـن اسـت

این قطره رابه بحر خروشان نمیدهم

از کودکی بـه بزم عزایت گریستم

این گریه رابه صد گل خندان نمیدهم

 

مـن گوشه گیر مجلس انس تـو بوده ام

این گوشه رابه عالم امکان نمی‌دهم

مـن چشم خود بـه اشک عزای تـو شسته ام

 

این چشم رابه چشمه حیوان نمی‌دهم

مـن خاک آستان حبیب تـو میثمم

این رتبه رابه افسر شاهان نمی‌دهم

 

اشعاری در وصف امام حسین علیه السلام در دهه محرم

**********

 

 

مـا از اول برتری بر خلق عالم داشتیم

ز آنکه با آل علی پیوند محکم داشتیم

سجدة خیل ملک بر مـا شهادت می‌دهد

کز صلای حق پیام خیر مقدم داشتیم

 

روح مـا در عالم زر جسم مـا در خاک بود

سوختیم و بر جگر، داغ محرم داشتیم

پیشتر از رود نیل و رود جیحون و فرات

مـا بـه یاد کربلا در دیده زمزم داشتیم

 

نه هلال ماه بودو نه چراغ آفتاب

در غم خورشید زهرا ماه ماتم داشتیم

پیشتر از آنکه جان در پیکر آدم دمند

با صدای واحسینا دم بـه دم دم داشتیم

 

درکنار یکدگر مانند شمع سوخته

اشک باهم سوز باهم آه باهم داشتیم

سیل اشک مـا فزون می گشت از دریای خون

باز خون در دیده بر خون خدا کم داشتیم

 

روزگاری کـه دراین عالم سخن از غم نبود

در غم فرزند زهرا یک جهان غم داشتیم

میثم آن روزی کـه میثم رفت بر بالای دار

ذکر یا مولا کنار نخل میثم داشتیم

 

**********

 

شعر زیبا برای امام حسین و محرم

غزل های زیبا برای امام حسین | غزل حسینی کربلا | شعر برای امام حسین و کربلا

اشعار مدح امام حسین

 

**********

 

خاکِ تـو از اشک مـا گل گشت آن گل مـا شدیم

روح تـو در جسمِ مـا گل کرد چون گل وا شدیم

ذره اي بودیم خورشید رخت مـا را گرفت

قطره گشتیم و بـه دریای غمت دریا شدیم

 

با تولای تـو بین خلقِ شهرت یافتیم

در تجلایِ تـو گم گشتیم تا پیدا شدیم

داغ تـو پیش از ولادت در دل مـا نقش بست

سوختیم و شعلة فریاد عاشورا شدیم

 

شعله بودیم و تماشای تـو مـا را لاله کرد

خار بودیم و زفیضت نخل طوبا شدیم

از همان اول کـه بگشودیم چشمِ خویش را

تشنگان عشق رابا اشک خود سقا شدیم

 

نی عجب با عشق اگر پایان بگیرد عمر مـا

مـا از اول عاشقِ ذریه زهرا شدیم

باوجود آنکه بر چشم همه دادیم نور

همچو شمع سوخته در انجمن تنها شدیم

 

هر کجا یاد لب خشک تـو نوشیدیم آب

سوختیم و از خجالتِ آب ، سر تا پا شدیم

آفتاب روی تـو بخشید بینایی بـه مـا

 

تـو بـه نوک نی درخشیدی وما بینا شدیم

همچو نخل خشک کز فیض بهار احیا شود

مـا چو میثم از نسیم کربلا احیا شدیم

 

مجموعه شعر کوتاه درباره امام حسین «ع» و کربلا

**********

 

اي دل آب از سرشک دیده ات دریای خون

وی دو چشم نیم بازت تا ابد سقای خون

نخل هاي نینوا را داده آب از اشک چشم

لاله زار کربلا را کرده اي صحرای خون

 

اگرچه روزی نیست هم چون روز خونینِ حسین

روزها را کرده اي هرروز عاشورای خون

ساقی بزم شهادت تشنه جام عطش

سینه ات کانون آتش دیده ات صهبای خون

 

زمزم چشم تـو را تا گشتِ جاری اشک سرخ

گشت چشم هاجران از تشنگی دریای خون

اشک سرخ و چهره سرخ و پای تا سر گشته سرخ

بر تن پاکت مبارک این همه دیبای خون

 

وقف ثارالله کردی دست و چشم وجان و سر

پا فشردی ایستادی همان‌ گونه تا پای خون

خون بازوی تـو در رگ هاي دین جاری بود

تا قیامت با شهادت کرده اي احیای خون

 

خون سر سیمایِ عاشق را کند زیبا ولی

یافت زیبایی زماه عارضت سیمای خون

میثم ازخون جبین صورت بشو عباس وار

آری آری خوش بود بر روی عاشق جای خون

 

اشعار شاعران برای امام حسین «ع» | جملات عاشقانه برای امام حسین

**********

 

 

خونِ خدا می چکد از گل روی حسین

هستی این هست و بود بسته بـه موی حسین

اشک همه اولیاست وقف لب خشک او

خون دل انبیاست خون گلوی حسین

 

در همه کائنات از ملک و جن و انس

کیست بـه عالم کـه نیست مست سبوی حسین؟

زخم تن او زند خنده بـه شمشیرها

یا کـه خدا میزند خنده بـه روی حسین

 

نیست عجب گر نماز بوسه بـه پایش زند

هر کـه گذارد نماز برسر کویِ حسین

قلزم خون جانماز مهر جبین جای سنگ

خون سر و خون دل آب وضوی حسین

 

کافرم ار ناامید باز شود از درش

قاتل اگر آورد روی بـه سویِ حسین

عجز و گدایی بود عادت دیرین مـا

لطف وعنایت بود خصلت وخوی حسین

 

آتش دوزخ شود لاله باغِ بهشت

نوشد اگر قطره اي آب زجوی حسین

میثم آلوده نیز ناز بـه جنت کند

جنت اعلای اوست روی نکوی حسین

 

شعر زیبایی در مورد امام حسین «ع»

**********

 

 

اي همه بودو هست مـن، بسته بـه تار موی تـو

زائر کعبه اي ولی کعبه کجا و روی تـو؟

تـو بـه کنار کعبه اي گرم دعا برای مـن

مـن دل شب بـه کوچه ها در پی جستجویِ تـو

 

کوچه بـه کوچه هر قدم سعی صفا و مروه ام

لحظه بـه لحظه ذکر مـن یکسرِه گفتگوی تـو

حلق مـن ار بریده شد در ره عشق تـو چـه غم؟

وای بحال مـن اگر تیغ برد گلوی تـو

 

روی تـو غرق بوسۀ خاتم الانبیا شده

حیف بود کـه سنگ کین بوسه زند بـه روی تـو

خصم سر تـو را برد تا کـه بـه هم گره خورد

پنجه قاتل تـو و طره مشک بوی تـو

 

زائر دست بسته ام رو بـه رویت نشسته ام

در یم خون گشوده ام چشمِ دعا بـه سوی تـو

گو بکشند هر طرف پیکر بی سر مرا

تا بزنم بـه زخم تن بوسه بـه خاک کوی تـو

 

سر چـه بود کـه تا کنم نثار خاکِ مقدمت؟

جان دو طفل کوچکم فدای تار موی تـو

سوز درون میثمت وقف هماره غمت ن

خل همیشه سبز او آب خورد زجوی تـو

 

**********

 

شعر در مورد نوکری امام حسین «ع»

غزل های زیبا برای امام حسین | غزل حسینی کربلا | شعر برای امام حسین و کربلا

نوحه و شعر درباره امام حسین و کربلا

 

**********

 

تمام عمر نهم سر بـه خاکِ این درگاه

کـه لحظه اي تـو کنی زیر پایِ خویش نگاه

بـه دامنت ز ازل چنگ مـن گره خورده

بر آن مباش کـه دست مرا کنی کوتاه

 

تـو و کشیدن دامن ز دست مـن؟ هیهات

مـن و جدایی از این آستان؟ معاذالله

اگر تمامِ زمین را نهند بر دستم

گر از سپهر بـه جنگم بیاورند سپاه

 

نه دست میکشم از دامن محبت تـو

نه رو نهم بـه در دیگری از این درگاهِ

سفید رو چو تـو نشنیده و ندیده کسی

کـه روی خویش نهد بر روی غلام سیاه

 

بـه غیر روی تـو، اي آفتابِ هردو جهان

کسی ندیده زخاک تنور تابد ماه

رسد چو نغمه قرآن بـه گوش در چشمم

سرت بـه نوکِ سنان، جلوه میکند ناگاه

 

چهارده سده بگذشته وهنوز هنوز

دل شکسته مـا با سرت بود همراه

بـه زیر کعب نی و تازیانه عترت تـو

 

بـه قلبِ خصم نهادند حسرتِ یک آه

بـه غیر باب عنایات و رحمت و کرمت

کجا بـه میثم آلوده میدهند پناه؟

 

**********

 

عبد توام اگر زکرم باورم کنی

پا بر سرم بنه کـه زعالم سرم کنی

یا همچو شمع سوخته کن قطره قطره آب

یا شعله اي ببخش کـه خاکسترم کنی

 

عمری بـه زخم هاي تنت گریه کرده ام

تا وقت مرگ خنده بـه چشم ترم کنی

خار رهم مگر بـه نگاه تـو گل شوم

خاک در توام تـو مگر گوهرم کنی

 

یک عمر سائل دراین خانه بوده ام

حاشا کـه وقت مرگ جدا زین درم کنی

تنها شرابِ روح مـن از جام چشم توست

چشمی گشا کـه مست از این ساغرم کنی

 

یک عمر دوختم بـه نگاه تـو چشم خویش

تا یک نگاه در نگه آخرم کنی

از ذره کمترم تـو توانی بـه یک نگاه

برتر زآفتابِ جهان پرورم کنی

 

هرگز بجز در تـو دری را نمیزنم

اي وای اگر گدای در دیگرم کنی

مـن میثمم امید کـه محشور از کرم

با میثم علی بـه صفِ محشرم کنی

 

**********

 

دوست دارم تا تـو در خود محو و حیرانم کنی

قطره ام واصل بـه دریایِ خروشانم کنی

دوست دارم ذره باشم تا کـه در امواج نور

در بغل گیری و خورشید فروزانم کنی

 

دوست دارم پای تا سر قطعه ابری شوم

تا بـه خاک لاله هاي خویش بارانم کنی

دوست دارم تا دم رفتن بگریم در غمت

کز کرامت خنده اي بر چشم گریانم کنی

 

دوست دارم دور عباست بگردانی مرا

یا کـه هم چون طره اکبر پریشانم کنی

دوست دارم تا شود قلبم چو جسمت چاک چاک

درکنار قتلگاهِ خویش، مهمانم کنی

 

دوست دارم تا کـه با یاد لبِ عطشان خود

سوزی و آبم کنی یک باره طوفانم کنی

دوست دارم خار صحرا و بیابانت شوم

تا بـه رویم پاگذاری سرو بستانم کنی

 

دوست دارم در منایِ عشق هم چون گوسفند

پیش پای زائران خویش قربانم کنی

دوست دارم میثم کویِ تـو باشم یا حسین

تا فراز دار عشقِ خود، ثنا خوانم کنی

 

**********

 

زیباترین غزل ها برای امام حسین و محرم

غزل های زیبا برای امام حسین | غزل حسینی کربلا | شعر برای امام حسین و کربلا

غزل هاي زیبا برای امام حسین | غزل حسینی کربلا | شعر برای امام حسین و کربلا

 

**********

 

دل بی تـو باشد مرده اي بهتر کـه در گورش کنم

چشمی کـه بیند جز تـو رابا خنجری کورش کنم

افتاده زار و منفعل، در چنگ دیو نفس، دل

دستی بده کاین دیو را از این حرم دورش کنم

 

دل بحر خون در ماتمت جانِ تشنه اشک غمت

باشد کـه در امواج غم، ازگریه مسرورش کنم

ذکرت کلام الله مـن عشقت کلیم الله مـن

خواهم دلی تا هم نفس با آتش طورش کنم

 

در سینه دارم آتشی، هرگز ندارد خامشی

پیوسته گرم سوختن با سوزعاشورش کنم

دارم دل دیوانه اي در سیلِ خون ویرانه اي

با اشکم این ویرانه را چون بیت معمورش کنم

 

دردا کـه دیو نفس دون جانم دریده از درون

با یک نگاهت میتوان این دیو را حورش کنم

مارهوس چون اژدها آورده برروزم چها

بر آن شدم کاین مار را پامال چون مورش کنم

 

گردیده از دود گنه، پرونده جرمم سیه

با مهرت این پرونده را آیینه نورش کنم

مـن میثم کویِ توام دائم ثناگوی توام

هر حرف را در وصف تـو، صد در منثورش کنم