غدیر، دورنمایی از حقایق امامت بود در دقایق آن صحرا
اتمام نعمت
غدير، پيام رهايى است؛ پيام گسيختن زنجيرهاى بسته بر پاى بشر، پيام تداوم پيامبرى است با همه ی ی آرمانهاى بلندش.
غدير، ادامه بعثت است براى شكستن بتهاى فكر و دل، براى عبور از خودپرستى بـه خداپرستى، براى بيرون آمدن از اسارت خويش و رسيدن بـه آزادگى حقيقى كه در سايه عبوديت حاصل مىشود.
غدير، كمال نبوت است و دنباله خطى كه پيامبر ترسيم كرده؛ تا هر چه رنگ و بوى تعصب را بشويد و هرچه ديوار تبعيض را بكوبد.
غدير، اتمام نعمت است و دستخدا بر سر اهالى زمين تا با عدالت علوى، باقيمانده رسوم جاهليت را بشكند، هرزههاى شرك و نفاق را برچيند و خون طاغوتهاى جديد را بريزد.
غدير، پايان رسالت است و على عليهالسلام مولا مىشود تا پرچم پيامبر را پس از او بـه دست بگيرد و لباس رزم بپوشد براى آزادى بندگان خدا. «3»
سلام بر صاحب غدیر
سلام بر غدیر. سلام بر صاحب غدیر. سلام بر تو ای علی، ای تجلیگاه صفات الهی، ای شگفتی آفرینش. دستهـای مهربان و پر صلابت توست که آسمان را برپا داشته است. خلقت بـه حضور حجّت است که میگردد. زمین اگر ماندن را تاب آورده است، بـه امید آمدن فرزند خلف توست. غدیری که بـه یمن وجود تو جاری شد،
هنوز و تا همیشه تاریخ، میجوشد و پیش می رود و بـه زلالیِ خود تاریکی همه ی ی فتنهها و غفلتها را از چهره امّت اسلامی میشوید. ولایت تو یا علی ریسمان نجات ماست. ما را دریاب که سینهمان از عشق تو لبریز است و خونمان بـه دوستی تو در رگها میچرخد، یا علی.
غدیر، یک اتفاق ساده نیست؛ یک گزینش رحمانی است
…در غدیر بود که
غدیر، سفرهای است که برای تمامی گلها پهن کردهاند.
غدیر، گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستی است.
غدیر، یک اتفاق ساده نیست؛ یک گزینش رحمانی است.
غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان.
غدیر، گل همیشه بهار زندگی است. دریایی بیکرانه است؛ جاری بر جانهـای پاک و اندیشههـای تابناک.
غدیر، تجلی خواست خالق، روح آفرینش، برانگیزاننده ستایش و دستهـای بلندی است که انسان خاکی را بـه افلاک میکشاند.
غدیر، ریزش باران الطاف رحمانی بر گلزار جانهـای تشنه است.
غدیر، برکت همه ی ی احساسهـای معنوی و دریای جاری خیرات نبوی است.
در غدیر بود که تیرگیها فراری شدند و نورانیت محض، خودنمایی کرد.
در غدیر بود که قیافه ایمان، تماشایی شد و شاخههـای عشق، بر تن ایمان رویید.
در غدیر بود که درخت هستی، بـه کمال رسید.
در غدیر بود که قرابت انسان با خدا آشکار شد.
در غدیر بود که نیلوفر عشق، بر گرد محور زمین پیچید.
در غدیر بود که جوانه جاودانه ولایت عاشقانه، سر برکشید. «1»
غدیر، گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستی است
سکوی جاودانگی
غدیر، دورنمایی از حقایق امامت بود در دقایق آن صحرا.
کاروانیان از حج بازگشتهاند و سوغاتی از «توحید» بـه همراه دارند. با استماعِ بیاناتِ رسولِ مهربانی، رو بـه «نبوت» آوردهاند و اینک «امامت».
کدامین طنین، با آهنگی از دیار آینه، میتواند گل و گلشن را بـه سینهها مهمان کند؟ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه.
کنارِ برکه، سکوی جاودانگی بود که از یک سو اتمام دین را دید و از دیگر سو، آغاز معرفیِ همگانیِ علی را.
غدیر نشان داد خدا عادل است و ولایت را در وجود سزاوارترین، مستقرّ میسازد. دستی، جانشینِ دستی شد و از این گل تازه، افسردگیِ آن صحرا زدوده شد.
غدیر، برکهای از تدبیر بود برای رسیدن بـه رستگاریهـای پیاپی، رسیدن بـه همصدایی و همسویی.
غدیر میخواست تمامیِ فاصلهها را بـه صفر برساند و بـه مارهای خفته و مترصد، طعم گس هلاکت بچشاند.
میخواست تحریف، در جامعه نیفتد.
کدام زخم، با فراموشیِ این میثاق برابری میکند آیا؟!
عیدی آمد و سوزندگیِ آن بیابان، خنکایِ بهار را لمس کرد.
برکهای که ماناتر از اقیانوس بود، امامت را بـه جریان انداخت.
غدیر، آبراههای بود بـه خشکزار اندیشههـای تمام اَعصار. «2»
1- حمزه کریم خانی
2- محمد کاظم بدر الدین
3- ميثم امانى