پارس ناز پورتال

متن کامل دعای کمیل و ترجمه فارسی

مجموعه : مذهبی
متن کامل دعای کمیل و ترجمه فارسی

متن کامل دعای کمیل و ترجمه فارسی 

شب هاي پنجشنبه برای خواندن و زمزمه دعای کمیل اسـت کـه ثواب بسیار زیادی هم دارد و مومنان میتوانند از این ثواب بهرمند شوند. 

 

دعای کُمَیل دعایی اسـت از حضرت علی«ع» کـه کمیل بن زیاد نخعی روایت کرده اسـت. این دعا مشتمل بر مضامین بلند و متعالی در شناخت خداوند و تقاضای بخشش گناهان اسـت. علامه مجلسی دعای کمیل را بهترینِ دعاها دانسته اسـت. این دعا از دعاهای رایجی اسـت کـه شیعیان در شب نیمه شعبان و شب‌هاي جمعه می خوانند.

 

سند دعای کمیل

منبع دعای کمیل کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی اسـت. شیخ طوسی این دعا رابه نام دعای خضر درضمن اعمال ماه شعبان آورده اسـت. وی میگوید: «روایت شده کـه کمیل بن زیاد نخعی امیرالمؤمنین«ع» را دید کـه در شب نیمه ماه شعبان در حال سجده این دعا را می خواند» سپس دعای مشهور کمیل را نقل میکند.

 

سید بن طاووس در اقبال الاعمال، علامه مجلسی در زاد المعاد و کفعمی درضمن اعمال نیمه شعبان این دعا را آورده‌اند. شیخ عباس قمی نیز در مفاتیح الجنان دعای کمیل رابه نقل از مصباح المتهجد آورده اسـت. علامه مجلسی دعای کمیل را بهترین دعا معرفی کرده اسـت.

 

ثواب قرائت دعای کمیل
سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال بعد از این کـه کلام شیخ طوسی در مصباح المتهجد را می‌آورد، روایت دیگری را نقل میکند کـه کمیل بن زیاد میگوید: روزی با مولای خود، امام علی«ع» در مسجد بصره نشسته بودم و جمعی از اصحاب حضرت هم حضور داشتند.

 

از حضرت سؤال شد کـه معنای این آیه کـه خدا می‌فرماید: «فِیهَا یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ» چیست؟ حضرت فرمودند: آن شب نیمه شعبان اسـت. قسم بـه کسیکه جان علی در دست قدرت اوست هیچ بنده‌ای نیست جز این کـه تمام انچه بر او از نیکی و بدی می‌گذرد، در شب نیمه شعبان برایش تقسیم می شود تا آخرسال او. هر بنده‌ای کـه آن شب رابه پرستش احیا کند و دعای حضرت خضر را بخواند، دعای او مستجاب میشود.

 

کمیل می گوید: وقتی کـه حضرت بـه منزل خود رفتند، وقت شب بـه خدمت آن بزرگوار رسیدم. حضرت فرمودند برای چـه کاری آمدی؟ عرض کردم بـه طلب دعای خضر آمده‌ام. امیرالمومنین فرمود:‌ای کمیل، اگر این دعا را حفظ کردی هر شب جمعه یا در هرماه و یا سالی یک‌بار و یا لااقل در تمام عمر یک مرتبه بخوان تا امور تـو کفایت شود.

 

خداوند تـو را یاری می کند، روزی تـو زیاد می شود و البته از مغفرت هم محروم نخواهی شد. ای کمیل، مدتی کـه تـو با مـا مصاحب هستی، موجب شده کـه تـو رابه چنین نعمت و کرامتی سرافراز گردانم.‌ ای کمیل بنویس: اللهم انی اسئلک برحمتک… . 

 

 دعای کمیل با ترجمه

 

دعای کمیل

متن عربی دعای کمیل 

از دعاهاى بسيار مشهور اسـت، علاّمه مجلسى رحمة اللّه فرموده: اين دعا از بهترين دعاهاست و دعاى خضر پيمبر اسـت.امير المؤمنين عليه السّلام آن رابه كميل كه از خواصّ اصحاب آن حضرت بود آموخت و نيز فرموده: در شب هاى نيمه شعبان ودر هر شب جمعه خوانده می شود، و برای كفايت از گزند دشمنان و گوشده شدن درهاى روزى و آمرزش گناهان سودمند اسـت.

 

شيخ طوسى و سيّد ابن طاووس آنرا در كتاب هاى دعاى خود آورده اند و مـن متن اين گنجينه ملكوتى را از «مصباح المتهجد» روايت می نمايم و آن دعاى شريف اين اسـت:

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِی قَهَرْتَ بِهَا كُلَّ شَیْ ءٍ وَ خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَیْ ءٍ وَ ذَلَّ لَهَا كُلُّ شَیْ ءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِی غَلَبْتَ بِهَا كُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِی لاَ یَقُومُ لَهَا شَیْ ءٌ وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِی مَلَأَتْ كُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِسُلْطَانِكَ الَّذِی عَلاَ كُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِوَجْهِكَ الْبَاقِی

 

بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِی مَلَأَتْ «غَلَبَتْ» أَرْكَانَ كُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِی أَحَاطَ بِكُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِی أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَیْ ءٍ

 

خدايا از تـو تقاضای می كنم، بـه رحمت كه همه ی چيز را فرا گرفته، و بـه نيرويت كه با آن بر هرچيز چيره گشتى ودر برابر آن هرچيز فروتنى نموده و همه ی چيز خوار شده و بـه جبروتت كه با آن بر همه ی چيزى فائق آمدى و بـه عزّتت كه چيزى در برابرش تاب نياورد و بـه بزرگی ات كه همه ی چيز را پر كرده

 

و بـه پادشاهی ات كه برتر از همه ی چيز قرار گرفته، و بـه جلوه ات كه پس از نابودى همه ی چيز باقى اسـت و بنام هايت كه پايه هاي همه ی چيز را انباشته و بـه علمت كه بر همه ی چيز احاطه نموده، و بـه نور ذاتت كه همه ی چيز در پرتو آن تابنده گشته،

 

یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِينَ وَ یَا آخِرَ الْآخِرِينَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَءَ

 

اى نور، اى پاك از هر عيب، اى آغاز هر آغاز، و اى پايان هر پايان، خدايا! بيامرز براى مـن آن گناهانى را كه پرده حرمتم می درد، خدايا! بيامرز براى مـن آن گناهانى را كه كيفرها را فرو می بارند، خدايا! بيامرز برايم گناهانى را كه نعمت ها را دگرگون می سازند، خدايا! بيامرز برايم آن گناهانى را كه دعا را باز می دارند، خدايا! بيامرز برايم گناهانى كه بلا را نازل میكند،

 

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْكَ بِذِكْرِكَ وَ أَسْتَشْفِعُ بِكَ إِلَى نَفْسِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِجُودِكَ أَنْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُكْرَكَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِی ذِكْرَكَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ أَنْ تُسَامِحَنِی وَ تَرْحَمَنِی وَ تَجْعَلَنِی بِقِسْمِكَ رَاضِياً قَانِعاً وَ فِی جَمِيعِ الْأَحْوَالِ مُتَوَاضِعاً

 

خدايا! بيامرز برايم همه ی گناهانى را كه مرتكب شدم، و تمام خطاهايى كه بـه انها آلوده گشتم، خدايا! با ياد تـو بـه سويت نزديكى می جويم، و از ناخشنودى تـو بـه درگاه خودت شفاعت مي طلبم، و از تـو خواستارم بـه جودت مرا بـه بارگاه قرب خويش نزديك گردانى و سپاس خودرا نصيب مـن كنى،

 

و يادت رابه مـن الهام نمايى، خدايا! از تـو تقاضای میكنم، تقاضای بنده اى متواضع، خوار و افتاده، كه با مـن مدارا نمايى و بـه مـن رحم كنى و بـه انچه روزی ام نموده ای خشنود و قانع بدارى ودر تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى،

 

اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ أَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَهُ وَ عَظُمَ فِيمَا عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُكَ وَ عَلاَ مَكَانُكَ وَ خَفِیَ مَكْرُكَ وَ ظَهَرَ أَمْرُكَ وَ غَلَبَ قَهْرُكَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُكَ وَ لاَ یُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ

 

خدايا! از تـو تقاضای میكنم تقاضای كسیكه سخت تهيدست شده و بار نيازش رابه هنگام گرفتاري ها بـه آستان تـو فرود آورده و ميلش بـه انچه نزد توست فزونى يافته، خدايا! فرمانروايی بس بزرگ و مقامت والا و تدبيرت پنهان، و فرمانت آشكار، و قهرت چيره، و قدرتت نافذ، و گريز از حكومتت ممكن نيست،

 

اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِی سَاتِراً وَ لاَ لِشَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَكَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ وَ بِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی وَ سَكَنْتُ إِلَى قَدِيمِ ذِكْرِكَ لِی وَ مَنِّكَ عَلَیَ اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ كَمْ مِنْ قَبِيحٍ سَتَرْتَهُ وَ كَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ «أَمَلْتَهُ» وَ كَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ وَ كَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ كَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِيلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ

 

خدايا! آمرزنده اى براى گناهانم و پرده پوشى برای زشتكاري هايم و تبديل كننده اى براى كار زشتم بـه زيبايى، جز تـو نمی يابم معبودى جز تـو نيست، پاك و منزّهى و بـه ستايشت برخاسته ام، بخود ظلم كردم و از روى نادانى جرأت نمودم و بـه ياد ديرينه ات از مـن و بخششت بر مـن بـه آرامش نشستم خدايا!

 

اى سرور مـن چـه بسيار زشتى مرا پوشاندى و چـه بسيار بالاهاى سنگين و بزرگى كه از مـن برگرداندى و چـه بسيار لغزشى كه مرا ازآن نگهداشتى و چـه بسيار ناپسند كه از مـن دور كردى و چـه بسيار ستايش نيكويى كه شايسته آن نبودم و تـو در ميان مردم پخش كردى،

 

اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی وَ قَصُرَتْ «قَصَّرَتْ» بِی أَعْمَالِی وَ قَعَدَتْ بِی أَغْلاَلِی وَ حَبَسَنِی عَنْ نَفْعِی بُعْدُ أَمَلِی «آمَالِی» وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِی بِجِنَایَتِهَا «بِخِیَانَتِهَا» وَ مِطَالِی یَا سَیِّدِی فَأَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ أَنْ لاَ یَحْجُبَ عَنْكَ دُعَائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعَالِی

 

وَ لاَ تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرِّی وَ لاَ تُعَاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِی خَلَوَاتِی مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِسَاءَتِی وَ دَوَامِ تَفْرِيطِی وَ جَهَالَتِی وَ كَثْرَةِ شَهَوَاتِی وَ غَفْلَتِی وَ كُنِ

 

خدايا! بلايم بزرگ شده و زشتى حالم از حدّ گذشته و كردارم خوارم ساخته و زنجيرهاى گناه مرا زمين گير نموده و دورى آرزوهايم مرا زندانى ساخته و دنيا با غرورش و نفسم با جنايتش و امروز و فردا كردنم در توبه مرا فريفته، اى سرورم از تـو تقاضای میكنم بـه عزّتت كه مانع نشود از اجابت دعايم بـه درگاهت،

 

بدى عمل و زشتى كردارم و مرا با انچه از اسرار نهانم میدانى رسوا مسازى ودر كيفر آنچه در خلوتهايم انجام دادم شتاب نكنى، از زشتى كردار و بدى رفتار و تداوم تقصير و نادانى و بسيارى شهواتم و غفلتم، شتاب نكنى،

 

اللَّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لِی فِی كُلِّ الْأَحْوَالِ «فِی الْأَحْوَالِ كُلِّهَا» رَءُوفاً وَ عَلَیَّ فِی جَمِيعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُكَ أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّی وَ النَّظَرَ فِی أَمْرِی

 

خدايا! با مـن در همه ی احوال مهرورز و بر مـن در هر كارم بـه ديده لطف بنگر، خدايا، پروردگارا، جز تـو كه را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در كارم را از او تقاضای كنم.

 

إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَجْرَیْتَ عَلَیَّ حُكْمـاً اتَّبَعْتُ فِيهِ هَوَى نَفْسِی وَ لَمْ أَحْتَرِسْ فِيهِ مِنْ تَزْیِينِ عَدُوِّی فَغَرَّنِی بِمَا أَهْوَى وَ أَسْعَدَهُ عَلَى ذَلِكَ الْقَضَاءُ فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَیَّ مِنْ ذَلِكَ بَعْضَ «مِنْ نَقْضِ» حُدُودِكَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ «الْحُجَّةُ» عَلَیَّ فِی جَمِيعِ ذَلِكَ

 

خداى مـن و سرور مـن، حكمى را بر مـن جارى ساختى كه هواى نفسم را در آن پیروی كردم و از فريبكارى آرايش دشمنم نهراسيدم، پس مرا بـه خواهش دل فريفت و بر اين امر اختيار و اراده ام ياريش نمود، پس بدينسان و بر پايه گذشته هايم از حدودت گذشتم، و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم، پس حجت تنها از ان تواست در همه ی اينها،

 

وَ لاَ حُجَّةَ لِی فِيمَا جَرَى عَلَیَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ وَ أَلْزَمَنِی حُكْمُكَ وَ بَلاَؤُكَ وَ قَدْ أَتَیْتُكَ یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِيرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی مُعْتَذِراً نَادِمـاً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلاً مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لاَ أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا كَانَ مِنِّی وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فِی أَمْرِی غَیْرَ قَبُولِكَ عُذْرِی وَ إِدْخَالِكَ إِیَّایَ فِی سَعَةِ «سَعَةٍ مِنْ» رَحْمَتِكَ اللَّهُمَّ «إِلَهِی» فَاقْبَلْ عُذْرِی وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّی وَ فُكَّنِی مِنْ شَدِّ وَثَاقِی

 

و مرا هيچ حقى نيست در انچه بر مـن از سوى قضايت جارى شده و فرمان و آزمايشت ملزمم نموده، ای خداى مـن اينك پس از كوتاهى در پرستش و زياده روى در خواهش هاى نفس عذرخواه، پشيمان، شكست ه دل، جوياى گذشت طالب آمرزش، بازگشت كنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف بـه گناه،

 

بی آنكه گريزگاهى از آنچه از مـن سرزده بيابم و نه پناهگاهى كه بـه آن رو آورم پيدا كنم، جز اينكه پذيراى عذرم باشى، و مرا در رحمت فراگيرت بگنجايى، خدايا! پس عذرم را بپذير، و بـه بدحالی ام رحم كن.و رهايم ساز از بند محكم گناه،

 

یَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی وَ رِقَّةَ جِلْدِی وَ دِقَّةَ عَظْمِی یَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِی وَ ذِكْرِی وَ تَرْبِیَتِی وَ بِرِّی وَ تَغْذِیَتِی هَبْنِی لاِبْتِدَاءِ كَرَمِكَ وَ سَالِفِ بِرِّكَ بِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِی بِنَارِكَ بَعْدَ تَوْحِيدِكَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِكَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِكْرِكَ وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِيرِی مِنْ حُبِّكَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِكَ

 

پروردگارا! بر ناتوانى جسمم و نازكى پوستم و نرمى استخوانم رحم كن.اى كه آغازگر آفرينش و ياد و پرورش و نيكى بر مـن و تغذيه ام بوده اى، اكنون مرا ببخش بـه همان كرم نخستت، و پيشينه احسانت بر مـن، اى خداى مـن و سرور و پروردگارم، آيا مرا بـه آتش دوزخ عذاب نمايى، پس از اقرار بـه يگانگی ات

 

و پس از آنكه دلم از نور شناخت تـو روشنى گرفت و زبانم در پرتو آن بـه ذكرت گويا گشت و پس از آنكه درونم از عشقت لبريز شد و پس از صداقت در اعتراف و تقاضای خاضعانه ام در برابر پروردگاری ات،

 

هَیْهَاتَ أَنْتَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ «تُبَعِّدَ» مَنْ أَدْنَیْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى الْبَلاَءِ مَنْ كَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِيدِكَ صَادِقَةً وَ بِشُكْرِكَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلَهِیَّتِكَ مُحَقِّقَةً

 

باور نمی كنم چـه آن بسيار بعيد اسـت و تـو بزرگوارتر ازآن هستى كه پرورده ات را تباه كنى يا آنرا كه بخود نزديك نموده اى دور نمايى يا آنرا كه پناه دادى از خود برانى يا آنرا كه خود كفايت نموده اى و بـه او رحم كردى بـه موج بلا واگذارى؟ ! اى كاش می دانستم اى سرورم و معبودم و مولايم،

 

آيا آتش را بر صورتهايى كه براى عظمتت سجده كنان بر زمين نهاده شده مسلطّ میكنى و نيز بر زبانهايى كه صادقانه بـه توحيدت و بـه سپاست مدح كنان گويا شده و هم بر دلهايى كه بر پايه تحقيق بـه خداونديت اعتراف كرده

 

وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِكَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِكَ مُذْعِنَةً مَا هَكَذَا الظَّنُّ بِكَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِكَ عَنْكَ یَا كَرِيمُ یَا رَبِ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِيلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْیَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا یَجْرِی فِيهَا مِنَ الْمَكَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِكَ بَلاَءٌ وَ مَكْرُوهٌ، قَلِيلٌ مَكْثُهُ، یَسِيرٌ بَقَاؤُهُ، قَصِيرٌ مُدَّتُهُ

 

و بر نهادهايى كه معرفت بـه تـو انها را فرا گرفته تا آنجا كه در پيشگاهت خاضع شده و بـه اعضايى كه مشتاقانه بـه سوى پرستشگاه هايت شتافته اند و اقراركنان جوياى آمرزش تـو بوده اند، شگفتا اين همه ی رابه آتش بسوزانى! هرگز چنين گمانى بـه تـو نيست و از فضل تـو چنين خبرى داده نشده.

 

اى بزرگوار، اى پروردگار و تـو از ناتوانی ام در برابر اندكى از غم و اندوه دنيا و كيفرهاى آن و انچه كه از ناگواري ها بر اهلش میگذرد آگاهى، با آنكه اين غم و اندوه و ناگوارى درنگش كم بقايش اندك و مدّتش كوتاه اسـت،

 

فَكَیْفَ احْتِمَالِی لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِيلِ «حُلُولِ» وُقُوعِ الْمَكَارِهِ فِيهَا وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقَامُهُ وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ لِأَنَّهُ لاَ یَكُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِكَ وَ انْتِقَامِكَ وَ سَخَطِكَ وَ هَذَا مَا لاَ تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ یَا سَیِّدِی فَكَیْفَ لِی «بِی» وَ أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ الْحَقِيرُ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ یَا إِلَهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْكَ أَشْكُو

 

پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت، و فرود آمدن ناگواري ها در آن جهان بر جسم و جانم و حال انكه زمانش طولانى و جايگاهش ابدى اسـت و تخفيفى برای اهل آن بلا نخواهد بو، چرا كه مايه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودى تـو نيست و اين چيزى اسـت كه تاب نياورند در برابرش آسمانها و زمين،

 

اى سرور مـن تا چـه رسد بـه مـن؟ و حال آنكه مـن بنده ناتوان، خوار و كوچك، زمين گير و عاجز توأم.اى خداى مـن و پروردگارم و سرور و مولايم، براى كداميك از دردهايم بـه حضرتت شكوه كنم

 

وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْكِی لِأَلِيمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِكَ وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِكَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِكَ وَ أَوْلِیَائِكَ فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ وَ هَبْنِی «یَا إِلَهِی» صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ فَكَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى كَرَامَتِكَ أَمْ كَیْفَ أَسْكُنُ فِی النَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُكَ

 

و براى كدامين گرفتاريم بـه درگاهت بنالم و اشك بريزيم.آيا براى دردناكى عذاب و سختی اش، يا براى طولانى شدن بلا و زمانش، پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى، و بين مـن و اهل عذابت جمع كنى، و ميان مـن و عاشقان و دوستانت جدايى اندازى، اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم،

 

بر فرض كه بر عذابت شكيبائى ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر كنم و گيرم اى خداى مـن بر سوزندگى آتشت صبر كنم، اما چگونه چشم پوشى از كرمت را تاب آورم يا چگونه در آتش، سكونت گزينم و حال آنكه اميد مـن گذشت و عفو تواست.

 

فَبِعِزَّتِكَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْكَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الْآمِلِينَ «الْآلِمِينَ» وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْكَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لَأَبْكِیَنَّ عَلَیْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ وَ لَأُنَادِیَنَّكَ أَیْنَ كُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِينَ یَا غَایَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ یَا حَبِيبَ قُلُوبِ الصَّادِقِينَ وَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ

 

پس بـه عزّتت اى آقا و مولايم قسم صادقانه می‌خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در ميان اهل دوزخ بـه پيشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و بـه درگاهت بانگ بردارم، هم چون بانگ آنان كه خواهان دادرسى هستند و هر آينه بـه آستانت گريه كنم چونان كه مبتلا بـه فقدان عزيزى می باشند

 

و صدايت می زنم: كجايى اى سرپرست مؤمنان، آرى كجايى اى نهايت آرزوى عارفان، اى فريادرس خواهندگان فريادرس، اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانيان

 

أَ فَتُرَاكَ سُبْحَانَكَ یَا إِلَهِی وَ بِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فِيهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ «یُسْجَنُ» فِيهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِيرَتِهِ وَ هُوَ یَضِجُّ إِلَیْكَ ضَجِيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ وَ یُنَادِيكَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِيدِكَ وَ یَتَوَسَّلُ إِلَیْكَ بِرُبُوبِیَّتِكَ یَا مَوْلاَیَ فَكَیْفَ یَبْقَى فِی الْعَذَابِ وَ هُوَ یَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ أَمْ كَیْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ یَأْمُلُ فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ

 

آيا اين چنين اسـت، اى خداى منزّه، و ستوده كه در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى كه براى مخالفتش با دستورات تـو زندانى شده و مزه عذابش رابه خاطر نافرمانى چشيده و ميان دركات دوزخ بـه علّت جرم و جنايتش محبوس شده، و حال آنكه در درگاهت سخت ناله می زند، هم چون ناله آن كه آرزومند رحمت توست،

 

و با زبان اهل توحيدت تـو را می خواند، و بـه ربوبيّتت بـه پيشگاهت توسّل می جويد، اى مولاى مـن، چگونه در عذاب بماند و حال آنكه اميد بـه بردبارى گذشته ات دارد يا آتش چگونه وی را بـه درد آورد درحالیكه بخشش و رحمت تـو را آرزو دارد

 

أَمْ كَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهِيبُهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرَى مَكَانَهُ أَمْ كَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفِيرُهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ أَمْ كَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ أَمْ كَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبَانِیَتُهَا وَ هُوَ یُنَادِيكَ یَا رَبَّهْ أَمْ كَیْفَ یَرْجُو فَضْلَكَ فِی عِتْقِهِ مِنْهَا فَتَتْرُكُهُ «فَتَتْرُكَهُ» فِيهَا هَیْهَاتَ مَا ذَلِكَ الظَّنُّ بِكَ وَ لاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ وَ لاَ مُشْبِهٌ لِمَا عَامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدِينَ مِنْ بِرِّكَ وَ إِحْسَانِكَ

 

يا چگونه شعله آتش وی را بسوزاند درحالیكه فريادش را می شنوى و جايش را می بينی يا چگونه آتش وی را دربر بگيرد و حال آنكه از ناتوانی اش خبر دارى، يا چگونه در طبقات دوزخ بـه اين سو و آن سو كشانده شود درحالی كه راستگوی اش را میدانى، يا چگونه فرشته هاى عذاب وی را با خشم برانند و حال آنكه تـو رابه پروردگاري ات می خواند، يا چگونه ممكن اسـت بخششت را در آزادى از دوزخ اميد داشته باشد

 

و تـو وی را در انجا بـه همان حال واگذارى؟ همه ی اين امور از بنده نوازى تـو بس دور اسـت، هرگز گمان مـا بـه تـو اين نيست و نه از فضل تـو چنين گويند و نه بـه انچه كه از خوبى و احسانت با اهل توحيد رفتار كرده اى شباهتى دارد،

 

فَبِالْیَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لاَ مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ إِخْلاَدِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلاَمـاً وَ مَا كَانَ «كَانَتْ» لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لاَ مُقَاماً «مَقَاماً» لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِينَ وَ أَنْتَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَكَرِّمـاً :

 

پس بـه يقين می دانم كه اگر فرمانت در بـه عذاب كشيدن منكران نبود و حكمت بـه هميشگى بودن دشمنانت در آتش صادر نمی شد، هر آينه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت می كردى و براى احدى در انجا قرار و جايگاهى نبود، امّا تـو كه مقدّس اسـت نام هايت قسم ياد كردى كه دوزخ را از همه ی كافران چـه پرى و چـه آدمى

 

پر سازى و ستيزه جويان را در انجا هميشگى و جاودانه بداری و هم تـو – كه ثنايت برجسته و والا اسـت – بـه اين گفته ابتدا كردى و با نعمت هايت كريمانه تفضّل فرمودى كه

 

اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ اِلهى وَ سَیِّدى فَاَسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَ حَكَمْتَها وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فى هذِهِ السّاعَةِ كُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ قَبِيحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ كُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ اَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَیْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ وَ كُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ

 

«آيا مؤمن همانند فاسق اسـت؟ نه، مساوى نيستند» اى خدا و سرور مـن، از تـو خواستارم بـه قدرتى كه مقدّر نمودى و بـه فرمانى كه حتميتش دادى و بر همه ی استوارش نمودى و بر كسیكه بر او اجرايش كردى چيره ساختى كه دراين شب ودر اين ساعت بر مـن ببخشى هر جرمی كه مرتكب شدم

 

و هر گناهى كه بـه آن آلوده گشتم و هر كار زشتى را كه پنهان ساختم و هر نادانى كه آنرا بكار گرفتم خواه پنهان كردم يا آشكار، نهان ساختم يا عيان و هر كار زشتى كه دستور ثبت آن رابه نويسندگان بزرگوار دادى

 

الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مـا یَكُونُ مِنّى وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى وَ كُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَىَّ مِنْ وَراَّئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِمـا خَفِىَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِكَ اَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ وَ اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ كُلِّ خَیْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ

 

آنان كه بر ضبط انچه از مـن سر زند گماشتى و آنان را نيز گواهانى بر مـن قرار دادى علاوه بر اعضايم و خود فراتر از آن ها مراقب مـن بودى و شاهد بر آنچه كه از آنان پنهان ماند و بـه يقين با رحمتت پنهان ساختى و با فضلت پوشاندى و اينكه از تـو می خواهم از هرچيزیكه نازل كردى يا احسانى كه تفضّل نمودى يا برّ و نيكى كه گستردی يا رزقى كه پراكندى يا گناهى كه بيامرزى يا خطايى كه بپوشانى، پرورگارا، پروردگارا، پروردگارا!

 

يا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ وَ مالِكَ رِقّى يا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتى يا عَليماً بِضُرّى وَ مَسْكَنَتى يا خَبيراً بِفَقْرى وَ فاقَتى يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِكَ وَ اَسْمـاَّئِكَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً

 

اى خداى مـن اى سرور مـن، اى مولاى مـن و اختيار دارم، اى كسیكه مهارم بـه دست اوست، اى آگاه از پريشانى و ناتوانی ام اى داناى تهيدستى و ناداری ام، پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تـو تقاضای میكنم بـه حقّت و قدست و بزرگ ترين صفات و نام هايت كه همه ی اوقاتم را از شب و روز بـه يادت آباد كنى و بـه خدمت گزاري ات پيوسته بدارى

 

وَ اَعْمالى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً حَتّى تَكُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى كُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالى فى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً يا سَیِّدى يا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلى يا مَنْ اِلَیْهِ شَكَوْتُ اَحْوالى يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْیَتِكَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ حَتّى اَسْرَحَ اِلَیْكَ فى مَيادينِ السّابِقينَ

 

و اعمالم را در پيشگاهت قبول فرمايى تا آنكه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تـو پاينده گردد، اى سرور مـن، اى آن كه بر او تكيه دارم، اى آن كه شكوه حالم را تنها بـه سوى او برم، اى پروردگارم، اى پروردگارم، اى پروردگارم!

 

اعضايم را در راه خدمتت نيرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محكم كن، و كوشش در راستاى پروايت و دوام در پيوستن بـه خدمتت رابه مـن ارزانى دار تا بـه سويت برانم در ميدانهای پيشتازان

 

وَ أُسْرِعَ اِلَیْكَ فِى الْبارِزينَ وَ أَشْتاقَ اِلى قُرْبِكَ فِى الْمُشْتاقينَ وَ أَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصينَ وَ اَخافَكَ مَخافَةَ الْمُوقِنينَ وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى بِسُوَّءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ كادَنى فَكِدْهُ وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْكَ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِكَ اِلاّ بِفَضْلِكَ وَ جُدْلى بِجُودِكَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِكَ

 

و بـه سويت بشتابم در ميان شتابندگان و بـه كوى قربت آيم در ميان مشتاقان و همانند مخلصان بـه تـو نزديك شوم و چون يقين آوردگان از جاه تـو بهراسم و با اهل ايمان در جوارت گرد آيم.خدايا! هركس مرا بـه بدى قصد كند تـو قصدش كن، و هركس با مـن مكر ورزد تـو با او مكر كن، و مرا از بهره مندترين بندگانت نزد خود،

 

و نزديك ترين شان در منزلت بـه تـو و مخصوص ترين شان در رتبه بـه پيشگاهت بگردان، زيرا اين همه ی بـه دست نيايد جز بـه فضل تـو، خدايا! با جودت بـه مـن جود كن و با بزرگواريت بـه مـن نظر كن

 

وَاحْفَظْنى بِرَحْمَتِكَ وَاجْعَلْ لِسانى بِذِكْرِكَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّكَ مُتَیَّمـاً وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِكَ وَ اَقِلْنى عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى فَاِنَّكَ قَضَیْتَ عَلى عِبادِكَ بِعِبادَتِكَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِكَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الإِجابَةَ فَاِلَیْكَ يا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى وَ اِلَیْكَ يا رَبِّ مَدَدْتُ یَدى فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لى دُعاَّئى وَ بَلِّغْنى مُناىَ وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجاَّئى وَاكْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدآئى ،

 

و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم رابه ذكرت گويا كن، و دلم رابه محبتت شيفته و شيدا فرا و بر مـن مـنّت گذار با پاسخ نيكويت و لغزشم را ناديده انگار و گناهم را ببخش، زيرا تـو بندگانت رابه بندگى فرمان دادى و بـه دعا و تقاضای از خود امر كردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى،

 

پس ای پروردگار مـن تنها روى بـه سوى تـو داشتم و دستم را تنها بـه جانب تـو دراز كردم، پس تـو رابه عزّتت قسم می دهم كه دعايم را اجابت كنی و مرا بـه آرزويم برسانى، و اميدم را از فضلت نااميد نكنى، و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از مـن كفايت كنى،

 

يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِكُ اِلّا الدُّعاَّءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِمـا تَشاَّءُ يا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاَّءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُكاَّءُ يا سابِغَ النِّعَمِ يا دافِعَ النِّقَمِ يا نُورَ الْمُسْتَوْحِشينَ فِى الْظُّلَمِ یَا عالِمـاً لا یُعَلَّمُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى مَا اَنْتَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّةِ الْمَيامينَ مِنْ الِهِ وَ سَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً

 

ای خدايى كه زود از بنده ات خشنود می شوى، بيامرز آنرا كه جز دعا چيزى ندارد، همانا تـو هرچه بخواهى انجام میدهى، اى آن كه نامش دوا و يادش شفا و طاعتش توانگرى اسـت، رحم كن بـه كسیكه سرمايه اش اميد و سازو برگش اشك ريزان اسـت، اى فروريزنده نعمت ها اى دوركننده بلاها،

 

اى روشنی بخش وحشت زدگان در تاريكي ها، اى داناى ناآموخته بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با مـن چنان كن تـو را شايد، و درود و درود فراوان خدا بر پيامبرش و بر امامان خجسته از خاندانش

 

منبع:wikishia.net