گفت و گو دیدنی و خواندنی با کیتی پری خواننده 

کیتی پری را همه ي وقت به پر انرژی بودن می شناسیم، وی همه ي وقت در کلیپ ها و آهنگ هایش هم همینطور خوشحال و فان هست.  درست چند هفته گذشته از انتشار پنجمین مجموعه کیتی پری با نام «Witness» او مقابل گفت و گو گری نشست و به سوالاتش پاسخ داد، سوالاتی که تا به حال در هیچ گفت و گو اي از او نپرسیده بودند. نام این گفت و گو گر پاپی براون هست که تنها 7 سال دارد.

اگر هر فرد دیگری جز این دختر 7 ساله روبه روی کیتی پری می نشست، حتما از او در مورد ماجراجویی هایش با تیلور سوئیفت می پرسید اما سوالاتی که او در این گفت و گو بدان پاسخ داد، واقعا خاص و هیجان انگیز بود. در ادامه گفت و گو جذاب انها را برایتان آورده ایم.
درود کیتی!

درود پاپی. اوه خدای من نگاش کن! چه بچه نازی! چه چشمهایی، چه لاکی! چه کسی این لاک ها را برایت زد؟

هانی.

اِ! همان آرایشگری که ناخن هاي مرا لاک زد!

بله می‌دانم. آیا دوست داری این استیکری که روی ناخن من هست را به تو بدهم؟

وای، بله! عالیه. من عاشق استیکرم. تو واقعا دختر مفید و مهربانی هستی و من مطمئنم که این گفت و گو یکی از برترین گفت و گو هاي عمر من خواهد بود. گرچه من کمی هم نگران هستم، چون نمی‌دانم که چه سوال هایي قرار هست از من بپرسی ولی مطمئنا سوالات هیجان انگیزی را آماده کرده اي. شاید اولیش این باید که چه رنگی را دوست دارم. اما بهتر هست که خودت اول به این سوال پاسخ دهی.

خب! من 3 تا رنگ را خیلی دوست دارم. صورتی، بنفش و آبی.

چه دیدنی چون من هم عاشق همین 3 رنگ هستم. فکر کنم که ما دوقلو هستیم.«چشمک» خب پاپی، من برای سوال هاي تو آماده ام.

باشه شروع می‌کنیم. نخستین سوال: شیوه لباس پوشیدنت چگونه هست؟ آیا لباس هایت را با دقت به حال و هوای آن روزت گزینش می کني یا نه، با دقت به نوع آهنگ ات؟ مثلا اگر آهنگ ات غمگین باشد، آبی چرک می پوشي؟

دقیقا درست گفتی. من با دقت به روحیه ام لباس هایم را گزینه می‌کنم. مثلا اگر یک روز صبح از خواب بیدار شوم و خوشحال باشم، لباسی به رنگ هاي روشن و جیغ می‌پوشم. یا مثلا زمانی که با فردی قرار ملاقات دارم، سعی می‌کنم که جذاب ترین تیپ ام را بزنم. گاهی هم که دوست دارم احساس قدرت کنم، لباسی رسمی تر به تن می‌کنم.

این را هم میتوان گفت که لباس پوشیدنم جدا از روحیه، به آهنگی که میخوانم نیز بستگی دارد. مثلا اگر محتوا آهنگ در مورد غذا باشد، تکه هاي غذا را به لباسم می چسبانم.

تکه هاي غذای حقیقی؟!

بله. من حتی یک‌بار اینکار را کردم.

این واقعا دیوانگی هست!

بله، می‌دانم. من هم پر از دیوانگی هستم.

باشه«خنده». سوال بعدی. برای آهنگ هایت از چه چیزی الهام می گیري؟

سوال خوبی بود. من الهام ام را آدم هاي اطرافم می‌گیرم. مثلا تصور کن که تو به حیاط مدرسه ات می روي و دانش آموزان زیادی را در آنجا می بیني که هر کدام مشغول کاری اند. یکی فوتبال بازی می‌کند و دیگری والیبال، یک گروهی هم گوشه حیاط نشسته اند و با هم حرف می‌زنند. گاهی وقت ها من یک جا مینشینم

و آدم ها را تماشا و بعد درمورد آن ها داستان سرایی میکنم. من حتی داستان هاي مخصوصی برای عزیزترین هاي زندگی ام یا حتی آن ها که آزارم دادند، گفته ام. انها هر کدام داستان مخصوص به خود را دارند. این هم روشی برای امید دادن خودم به زندگی هست. در واقع اینکار من را خوشحال میکند. تو در مواقع ناراحتی چه میکنی؟

من 2 تا سگ دارم که وقت هاي ناراحتی، با آن ها بازی می‌کنم.

جالبه! من هم یک سگ دارم که واقعا برایم عزیز هست. اسم او «ناگت» هست. من هم تعداد زیادی از مواقع برای رفع ناراحتی هایم با او بازی میکنم، همین کار حال مرا بهتر می‌کند.

سوال سوم. از میان آنهمه نژاد، چطوری سگ ات را گزینش کردی؟

خب من سگ ام را خیلی دوست دارم. وقتی وی را دیدم، او کوچیک بود، توی دست هایم جا می شد. من دوست دارم که حیوان خانگی ام رو بغل کنم. خب شاید علت اش این هست که من هنوز فرزندی ندارم و شاید با اینکار می‌خواهم این کمبودم را جبران کنم. برخی افراد سگ هاي بزرگ را می پسندند اما من سگ هاي کوچیک را ترجیح میدهم. میتوانم انها را در آغوش بگیرم، نوازش شان کنم و این حس خوبی را به من منتقل می‌کند.

اما سگ هاي من بزرگ اند.

واقعا؟ می‌خواهی سوارشان بشوی؟

«خنده»گاهی اینکار را هم انجام می‌دهم.

چقدر طنز. فکرش را بکن، تو پشت سگ هایت نشسته اي و بلند فریاد می زني: برو حیووون…!

نوبت به سوال چهارم میرسد. از چه زمانی موسیقی را شروع کرده اي؟

من خوانندگی را از 9 سالگی آغاز کردم آن هم به این علت که یک روز خواهر بزرگ ترم به منزل آمد و گفت که در استودیوی زیر زمینی پدر بزرگ صدایش را ضبط کرده هست. من از شنیدن این موضوع واقعا هیجان زده شدم و به همراه او به استودیو رفتم. از همان زمان بود که تمرین خوانندگی را آغاز کردم. مادرم پس از شنیدن صدایم، من را به کلاس موسیقی فرستاد و باعث شد که نخستین قدم حرفه اي را در همان سال، یعنی 9 سالگی، بردارم.

آیا وقت هایي که روی استیج هستی، دوست داری که پشت سرت شلوغ باشد یا خلوتی را اکثر می پسندی؟

من عاشق جزییات ام. لباسهای عجیب و غریب، آتش بازی، نمایش ویدیو، بالون هاي خوشگل… آیا تو دوست نداری که این‌ها را در بک گراند اجرای من ببینی؟ مطمئنا من هم همین را میخواهم.

با این وجود اگر مثلا من اجرا داشته باشم و تو به کنسرت من بیای و ببینی که تنها من روی صحنه هستم، چه می کني؟

اوه! نمیتوانم همچین چیزی را تصور کنم. احتمالا هی از خودم می پرسم خب چرا صحنه خالی هست؟ تزیینات کجا رفته هست؟ همین؟

این شبیه یک کیک بدون تزیینات میماند، بدون وجود توت فرنگی روی آن.

خب بله ولی هیچکس کیک خالی را نمی پسندد. من عاشق خامه، توت فرنگی و باقی تزیینات روی کیک ام. من هنوز هم مثل 7 سالگی ام هیجان را دوست دارم.

آیا وقت می کني که در منزل با خودت تنها باشی؟

بله. واقعا این زمان برترین زمان زندگی ام هست. مثلا برای همین مجموعه جدیدم، من 4 سال زمان گذاشتم. در این سالها بی نهایت مشغول بودم اما همۀ وقت} وقتی را برای خودم خالی میکردم. دوست دارم در منزل بمانم و تلویزیون ببینم یا به خواهرم که در همسایگی من هست سری بزنم. من مشغله هاي زیادی دارم اما به همان نسبت هم تنهایی ام را دوست دارم.

می‌رسیم به سوال 7. آیا بلدی هولاهوپ بزنی؟

هی! تا حدودی اما خیلی در اینکار حرفه اي نیستم. تو چطور؟

من اما حرفه اي ام. من حتی میتوانم که هولا هوپ را تا دستهایم بالا ببرم و آن را به هوا پرت کنم.

پس با این اوصاف شاید بد نباشد که به سیرک سری بزنی. شاید به فردی چون تو احتیاج داشته باشند.

به نظرم اینکار در مقابل چشم هاي دیگران واقعا سخت هست. اینکه تو به تنهایی روی صحنه باشی و تمام چشم ها تو را نگاه کنند، من را عصبی می‌کند.

خب آن ها تو را نگاه می‌کنند چون تا به حال مثل تو را ندیده اند. تو باید به این استعدادت افتخار کنی.

تو چطور؟ گذشته از اینکه قدم روی صحنه بگذاری، استرس داری؟

بی شک بله. من هنوز هم در چنین لحظاتی استرس دارم. اگر چه برای تمام لحظات خودم را آماده کرده ام اما هنوز هم عصبی و نگران می‌شوم، درست مثل تو، به خصوص زمان هایي که میخواهم یک کار جدیدی را ارائه دهم.

آیا در اسکیت مهارت داری؟

بله! حتی میتوانم آن را برعکس هم انجام دهم. من این مهارت را زمانی که هم سن تو بودم یاد گرفتم. معمولا در شب هاي کریسمس برنامه داشتیم. به نظر من ورزش بی نظیر اي هست. به خصوص اگر اینکار را با دوستان ات انجام دهی.

اسنک مورد علاقه ات چیست؟

ساندویچ پنیر با چیپس روی آن. به نظر من این اسنک مثل یک بمب عمل می‌کند.

باغبانی چطور؟

باغبانی؟ وای خدای من عالیه. می‌دانی هیجان انگیزترین بخش منزل من کجاست؟ من یک حیاط خیلی بزرگ دارم که در آن سبزی کاشتم. در واقع سبزی هایي که می‌خورم محصولات باغ خودم هست. وقتی که گیاهی در باغچه ام گل میدهد، خیلی اکثر از گل هاي دیگر از تماشای آن لذت میبرم زیرا دست رنج خودم بوده هست.

از کرم هاي تو باغچه نمی ترسی؟

نه! شاید روزی پروانه شدند! «خنده»

آهنگ مورد علاقه ات در 7 سالگی چه بود؟

یکی از آهنگ هاي کلیسا به نام «Oh Happy Day». این آهنگ منحصر بفرد هست.
آیا دوست داری که آن را برای من هم بخوانی؟

«هر دو شروع به خواندن کردند»

پاپی تو بی نظیر اي. گفت و گو بی نظری بود. انشاالله که باز هم ببینمت.

من هم کیتی.

گفتگو با کیتی پری،گفت و گو دیدنی با کیتی پری،گفتگوی خواندنی با کیتی پری،گفت و گو غوغایی کیتی پری،تصویر کیتی پری