فیلم جکی با بازی ناتالی پورتمن امسال کاندیدای 3 اسکار شد اما نتوانست در هیچکدام از زمینه ها جایزه کسب کند اما فیلم قابل تحسینی است. وقتی اسامی کاندیداهای جوایز اسکار امسال اعلام شد، صرفنظر از «لالالند» که با 14 نامزدی پیشتاز مطلق شد و «رسیدن» (ورود) و «مهتاب» که هر یک 8 کاندیدایی را برگرفتند
و «شیر» و «منچستر کنار دریا» که شش نامزدی بهنامشان نوشته شد، فیلم «جکی» را نیز داشتیم که برای سه مجسمه طلایی کاندیدا شد و با اینکه هیچیک را نبرد اما در پایان مراسم این احساس را نزد هنردوستان به وجود آورد که میتوانست سهمی بیشتر و بهتر از این داشته باشد و فقط مغلوب ملاحظات خاص و همیشگی رایج در این سلسله گزینشهای پر حرف و حدیث شده است.
«جکی» که بیش از هر چیزی بازی ناتالی پورتمن 36 ساله و امریکایی در آن تحسین شده، زندگی ژاکلین کندی را پس از ترور شدن بسیار خبرساز همسر معروفش یعنی جان اف کندی رئیسجمهوری پیشین امریکا به تصویر میکشد. در یکی از روزهای سال 1963 کندی ضمن عبور از خیابانی در شهر دالاس تگزاس و در حالی
که ژاکلین در اتومبیلی سرباز کنار او نشسته بود، به ضرب گلوله یک تروریست مستقر در یکی از ساختمانهای مشرف به خیابان از پای درآمد و زندگی ژاکلین از آن پس از نو شروع و با انواع تغییرات و انتخاب های جالب و لرزان و رویدادهای عجیب و تلخ همراه شد و اینها را میتوانید در نخستین فیلم انگلیسی زبان پابلو لارین شیلیایی مشاهده کنید،
هرچند کاندیدا شدن ناتالی پورتمن برای اسکار بهترین بازیگر زن سال 2016 که البته به برد او منجر نشد، نشان میدهد که آکادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری سایر وجوه این فیلم را برجسته نشمرده است و مهمتر از هر چیزی کارگردانی لارین را که پیشتر با فیلمهایی غیر انگلیسی زبان همچون «نه»، «باشگاه» و «نرودا» خوش درخشیده و قابلیتهایش تحسین شده بود.
از پازل فرهنگی شیلی تا بیهویتی کاخ سفید
لارین با «نرودا» که ابتدا در جشنواره کن 2016 عرضه شد زندگی شاعر زبده کشورش پابلو نرودا را به تصویر کشیده و یک بار دیگر کوشیده است قطعات پازل فرهنگی یکی از مهمترین کشورهای امریکای جنوبی را که کودتای مخوف 45 سال پیش آگوستو پینوشه علیه سالوادور آلنده فقط یکی از فراز و فرودهای پر تعداد دراماتیک سیاسی آن بوده است،
به تصویر بکشد اما حالا که با «جکی» به قلب کشور بیهویت و چند فرهنگی و سرشار از تضاد امریکا ورود کرده، نمیتوان همان حس ناب حقیقت گویی بیواسطه را در کار او مشاهده کرد و داستان تازه او، قصه بقای زنی است که به بهانه زنده و مطرح ماندن در جامعه گرگ زده امریکا به هر سرقت آشکار و نهانی دست میزند و البته نام آن را ازدواج با ارسطو اوناسیس «فوق ثروتمند» یونانی میگذارد.
البته لارین بر پایه سناریوی حرفهای نوا اوپنهایم زندگی ژاکلین کندی را بهانهای برای توصیف رویکردهای دائماً در حال تغییر امریکا هم قرار داده و فقط به تشریح زخمهای روحی ژاکلین اکتفا نکرده زیرا زخمهای ثروتمندان چیزی بجز خیال نیست و بهتر است که چرخههای سیاسی در امریکا بیان شود که یک روز امثال کندی و همسر بیثبات
او از آن بیرون میآیند و روزی دیگر دونالد ترامپ که همسران الوان او هرچیزی بودهاند الا همسران قابل احترام یک رئیسجمهوری با خصلتهای ضروری برای آن.
به یک شرط
وقتی یک هفته پس از ترور کندی یک روزنامه نگار (با بازی بیلی کرادوپ) به خانه خاندان ژاکلین واقع در هیانیس پورت در ایالت ماساچوست امریکا پا میگذارد، آشفتگی از سر و روی این زن میبارد و او به این روزنامهنگار تأکید میکند که فقط به شرطی با چاپ مصاحبهاش با وی تن میدهد که وی بپذیرد متن مصاحبه را قبل از چاپ به او بدهد تا آن را بخواند و هر قسمت احتمالاً ناصحیح آن را ادیت و ترمیم کند.
ما چیز زیادی از جان افکندی (کسپر فیلیپسون) را در فیلم نمیبینیم و فقط در خاطرات ازهم گسیخته و مغشوش ژاکلین است که او گاهی میآید و میرود و حس قوی و حاکم بر فیلم زندگی لرزان زنی است که باید از بختک ترور همسر سرشناساش رهایی یابد و زندگی تازهای را برای خود پیریزد و بدیهی است که این کار برای او نفسگیر باشد.
یک «مستند» ویژه
به گزارش پارس ناز نوا اوپنهایم در نگارش سناریوی این فیلم از یک کار مستند تلویزیونی بسیار خوب سال 1963 به نام «تور کاخ سفید در معیت همسر جاناف کندی» بهرهجسته است و این صحنههای سیاه و سفید ژاکلین را در حالی نشان میدهد که تمامی لرزشها و نداشتن اعتماد به نفس وی توسط یکی از اعضای ارشد کاخ سفید به نام نانسی تاکرمن (گره تا گرویگ) تصحیح و مدیریت میشود.
آن فیلم ژاکلین را زنی توصیف میکند که پول از اینجا و آنجا جمع میکند تا وسایل و یادبودهای رؤسای جمهوری قبلی امریکا را پیدا و خریداری کند و برای بخشیدن چهرهای پر دوام به کاخ سفید در آنجا به نمایش بگذارد و برخلاف هر مالک تازه این کاخ بهدنبال زدودن انگارههای سابق نیست اما حقیقت امر این است
که او فقط زنی نیست که مدیریت این طرح بازسازی را با همکاری دوستش بیل دالتون (ریچارد ای گرنت) به مرحله اجرا گذاشت و حتی همان موجود کم فکری نیست که برادر کوچک همسرش یعنی رابرت کندی (پیتر سارزگارد) هم از ترورهای اعضای خاندان کندی جان سالم به در نبرد و وی نیز در سال 1968 کشته شد، در سلسله افکار خویش نسبت به وی میپندارد.
آنها چیزی نمیدانند
لارین باتکیه بر زندگی ژاکلین کندی در کاخ سفید و کوچکتر کردن سهم باقی مانده و عظیمتر زندگی او پس از ترور جان اف کندی کوشیده است تصویری دلسوزانهتر از وی ارائه بدهد و محصول این تلاش سکانسی است که ژاکلین در روزهای پس از مرگ کندی از یک راننده و یک کارگر کاخ سفید میپرسد
آیا چیزی درباره دو رئیسجمهوری ترور شده دیگر امریکا یعنی جیمز. ا.گارفیلد و ویلیام مک کینلی میدانند و جواب نه میشنود و سپس برای جبران میکوشد یک مراسم عظیم به خاکسپاری برای همسرش برپا دارد و هر چند در این امر ظاهراً موفق است اما حالا بازی در دست لیندون جانسون (جان کارول لینچ) است که بهعنوان معاون رئیس جمهوری وقت امریکا برای برگزاری مراسم تحلیف خود صبر ندارد.