پارس ناز پورتال

همخوابی دختر 15 ساله با پسر همسایه و عاقبت آن

همخوابی دختر 15 ساله با پسر همسایه و عاقبت آن

همخوابی دختر 15 ساله با پسر همسایه و عاقبت آن 

در ادامه برایتان اخبار اجتماعی داریم از تجاوز و رابطه هاي غیراخلاقی که در شهر ما در حال انجام است و امیدواریم آمار آن کمتر شود. 

همخوابی دختر 15 ساله با پسر همسایه و عاقبت آن

دختر 15 ساله بودم که خودم را تسلیم پسر همسایه ، همبازی دوران کودکی کردم

روزی آنقدر عاشق «اتابک» شده بودم که برای رسیدن به او حتی به خانواده ام پشت کردم. در آسمان زندگی ام او تک ستاره اي بود که می درخشید و من جز او هیچ چیز دیگری را در آن آسمان تاریک نمیدیدم به طوری‌كه به خاطر ازدواج با او دریک تصمیم احمقانه و برای راضی کردن خانواده ام دست به خودکشی زدم.

 

اما امروز برای رهایی از چنگ او بازهم آنقدر تحت فشارهای روحی و روانی قرار گرفته ام که چیزی نمانده دوباره دست به خودکشی بزنم ولی اینبار چشمان نگران فرزندانم و افکار عاقلانه مرا راهی مرکز مشاوره کرده است تا شاید …زن 24 ساله در حالی‌که بغض شکسته اش حکایت از تلخ کامی هاي ترسناک در زندگی مشترک هفت ساله اش داشت، با بیان این‌که دیگر کارد به استخوانم رسیده است و از سویی نمی‌توانم به چشمان پر از مهر پدرم نگاه کنم،

 

به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: سال‌ها قبل زمانی که دختر خردسالی بودم از دیدن عصمت خانم خوشحال می‌شدم. او که از همسرش طلاق گرفته بود به همراه پسر نوجوانش در همسایگی ما زندگی میکرد.عصمت خانم زنی خوشرو و مهربان بود بهمین دلیل روزهای کودکی ام را خوب به خاطر دارم.

 

او به خاطر دوستی با مادرم مدام به منزل ما معاشرت داشت و هر بار که مرا میدید دستی به سرم می‌کشید و مرا «عروس گلم» خطاب می‌کرد و سپس مقداری «نخودچی» کف دستم می ریخت و من خنده کنان از او دور می‌شدم. اگر چه آن زمان معنای «عروس گلم» را نمی فهمیدم اما به خاطر مهربانی هایش،

 

حس خوبی به او داشتم. وقتی به سن نوجوانی رسیدم دوست داشتم نزد عصمت خانم و پسرش زیباتر جلوه کنم بهمین دلیل وقتی برای دیدار مادرم به منزل ما می آمد، بهترین لباس هایم را می پوشیدم و پنهانی کمی آرایش می‌کردم تا زیباترین عروس دنیا باشم.

 

پسر او هم احساس عاشقانه اي به من داشت و با هر بهانه اي سعی میکرد به منزل ما بیاید یا مرا در مسیر مدرسه ببیند. باوجود این، پدرم همواره مادرم را از دوستی با عصمت خانم برحذر می داشت و آشکارا می‌گفت از این زن و پسرش فاصله بگیرید ولی من دلیل تذکرهای پدرم

 

را متوجه نمیشدم تا این‌که روزی در مسیر بازگشت از مدرسه ماموران پلیس را دیدم که عصمت خانم رابا دستان بسته به داخل خودروی پلیس می بردند و من فقط ناباورانه نگاه می‌کردم. مدتی بعد از پدرم شنیدم که عصمت خانم به جرم فروش مواد مخدر صنعتی به حبس ابد محکوم شده است.

 

بعد از این ماجرا، من سنگ صبور «اتابک» شدم و به خاطر مهربانی هاي مادرش با او ارتباط پنهانی برقرار کردم. آن زمان 15 سال بیشتر نداشتم ودر حالی متوجه اعتیاد اتابک به مواد مخدر شدم که در دام عشق او گرفتار شده بودم و یک زندگی رویایی بر سراب عشق اتابک ساخته بودم. مدتی بعد اتابک به خواستگاری ام آمد اما پدرم بلافاصله مخالفت کرد. وقتی شرایط را اینگونه دیدم، بر اثر هیجانات احمقانه دوران نوجوانی نامه اي برای پدرم نوشتم و دست به خودکشی زدم.

 

اما خانواده ام خیلی زود مرا به بیمارستان رساندند و از مرگ نجات یافتم. بعد از این ماجرا اگر چه با اتابک ازدواج کردم و صاحب دو فرزند کوچک شدم اما از همان روزهای اول زندگی، اتابک برای تامین هزینه هاي اعتیادش دست به هر کار خلافی مانند سرقت و فروش مواد مخدر می زد.

 

روزی نبود که به خاطر زورگیری هاي او از زنان و کیف قاپی هایش درگیر نشوم. او مرا تهدید به مرگ میکند و کارش به جایی رسیده است که حتی سبد کالاهای اهدایی خیران را هم از منزل سرقت میکند تا هزینه موادش را تامین کند.او به فرزندان کوچکش هم رحم نمی‌کند و دخترم رابا سیگار می سوزاند یا در حالت توهم لوازم منزل را می شکند و … دیگر آن عشق حبابی به نفرت شدیدی تبدیل شده است که …

همخوابی دختر 15 ساله با پسر همسایه و عاقبت آن

10 سال آزار و اذیت غیرقابل باور یک دختر

پزشکان برای یک قربانی سو استفاده جنسی در هلند حکم «مرگ درخواستی» از طریق تزریق را صادر کرده‌اند. گفته شده این خانم از سن 5 تا 15 سالگی مورد سو استفاده جنسی قرار گرفته بود.بنا به گزارش کمیته اوتانازی هلند، این خانم که نامش فاش نشده حالا بیش از 20 سال سن دارد و بین 5 تا 15 سالگی مورد سو استفاده جنسی قرار گرفته است.

 

در گزارش میل آنلاین آمده که این خانم در حال حاضر از اختلال استرسی پس از ضایعه روانی «PTSD»، بی اشتهایی عصبی، افسردگی مزمن و توهم رنج می برد. علی رغم حاصل شدن پیشرفت‌هاي ذهنی پس از انجام دوره‌هاي درمانی فشرده، پزشکان بر این باورند که بیماری‌هاي چندگانه وی قابل درمان نبوده و آن‌ها دو سال پیش موافقت خود مبنی بر مرگ درخواستی این خانم را اعلام کردند.

 

از نظر این گروه از پزشکان، وی «کاملا آگاه» بوده و مبتلا به «هیچ نوع افسردگی مهم یا انواع دیگر اختلال ذهنی نیست که روی قوای ذهنی‌اش اثر منفی بگذارد.» اخبار مربوط به مرگ درخواستی وی موجب بالا گرفتن بحث و گفت و گو در بریتانیا شده، چرا که مبحث اوتانازی «مرگ درخواستی، مرگ راحت یا مرگ کمک شده» همان‌ گونه بدون راه‌حل باقیمانده است.

 

نیکی کِنوار، عضو گروه حامیان حقوق معمولان می گوید: «این مسئله حقیقتی ترسناک و نگران کننده است، زیرا کارشناسان سلامت روان مرگ درخواستی را بعنوان پاسخی برای انواع زخم‌هاي پیچیده و عمیق ناشی از سو استفاده جنسی مطرح میکنند.

 

رابرت فللو، نماینده حزب کارگر در پارلمان بریتانیا نیز میگوید: «در واقع این پیام داده میشود که اگر شما قربانی سو استفاده جنسی شده‌اید ودر نتیجه از بیماری روانی رنج می‌‎برید، توسط مرگ مجازات خواهید شد. به عبارت بهتر، مجازات جرمِ قربانی بودن، مرگ است.»وی در ادامه گفت: «بنابر این هر گونه تلاشی برای قانونی سازی خودکشی کمک شده یا مرگ کمک شده خطرناک است.»

 

جزئیات پرونده این خانم توسط مقامات هلند و به منظور قانونی سازی اوتانازی منتشر شده که در آن بر بازرسی دکتری دخیل در مرگ یاری شده در هلند تاکید شده است.

همخوابی دختر 15 ساله با پسر همسایه و عاقبت آن

جوانی به بهانه کمک وارد آپارتمان خانم معلم شد و او را آزار داد

مردی به اتهام تجاوز به خانم معلم 32 ساله به 10 سال زندان محکوم شد.فروشنده 30 ساله نیجریه اي به اتهام تجاوز به معلم انگلیسی در شب سال نو در دادگاه به 10 سال زندان و اخراج از کشور بعد از اتمام دوره محکوم شد. این حادثه حوالی ساعت 3:30 بامداد یکم ژانویه رخ داده که در آن زمان زن انگلیسی در آپارتمان خود مورد تجاوز قرار گرفته است.

 

شاکی 32 ساله مدعی است که این مرد را در آسانسور دیده و تصور می کرده یکی از ساکنین ساختمان است که با وی صحبت کرده است. هنگامیکه قصد ورود به آپارتمان اش را داشته این مرد با زور وارد شده و وی در اتاق خواب مورد تعرض قرار داده است.

 

طبق اظهارات سخنگوی پلیس دوبی، این حادثه ساعت 7:00 به انها گزارش شده و با حضور در محل به تحقیق دراین خصوص پرداخته اند. متهم نیز همان روز ساعت 11 توسط پلیس دستگیر شده است. مرد نیجریه اي که در دادگاه با اتهامات تجاوز و ضرب و شتم روبه‌رو شده در دفاع از خود اذعان داشته برای دیدن دوستی به این مجتمع رفته

 

که موفق به پیدا کردن اش نشده است. همچنین وی افزود: این زن که بنظر هوشیار نمی آمده در حال حمل کیسه اي بوده که این مرد در جابجایی آن به وی کمک کرده و به دعوت خانم معلم ضمن ورود به خانه با وی رابطه غیراخلاقی داشته است. افسران پلیس با بررسی دوربین هاي مدار بسته صحبت این زن و مرد را مشاهده کردند و همچنین دراین فیلم دیده می شود که این زن کیسه اي رابه متهم داده است.

 

بر اساس گزارش دکتری قانونی رابطه جنسی این مرد با شاکی تایید شده و آثار کبودی هاي کوچکی نیز روی بدن خانم معلم مشاهده شده است. با این وجود احتمال میرود این پرونده در دادگاه تجدید نظر نیز بررسی شود.

 

تسلیم شدن زن جوان در برابر مرد خواستگار و دوستش در بیابان

زن جوان که پس از طلاق، دل باخته مرد آشنا شده بود نمی‌دانست انتهای این اعتماد ، گرفتار شدن در اقدام شیطانی مرد خواستگار و همدستش در بیابان ها است.زن جوان که بلافاصله پس از رهایی از دست این دو مرد به کلانتری رفته بود، به افسرنگهبان گفت: شکست در ازدواج برایم خیلی گران به پایان رسید. پسر عمه ام تحت تاثیر حرف هاي مادرش بودو نمی توانست برای زندگی مان تصمیم بگیرد.

 

کارمان به طلاق انجامید. او و خانواده اش با تهمت هاي ناروا چهره مرا در میان فامیل مخدوش کردند.مدتی خانه نشین شدم. خانواده ام نگرانم بودند. در شرکت یکی از دوستان دایی ام مشغول کار شدم.حدود دو ماه قبل در شبکه هاي اجتماعی تلفن همراه با مردی جوان آشنا شدم. ادعا می‌کرد همسرش به مواد مخدر اعتیاد داشته و از هم جدا شده اند.

 

دوستی ما خیلی زود شکل و شمایل عاطفی به خودش گرفت . قرار و مدار ازدواج گذاشته بودیم.حتی موضوع رابه مادرم اطلاع دادم. لحظه شماری می‌کردم که مرد رویاهایم به خواستگاری بیاید.دیروز با خودرو دنبالم آمد. زودتر از محل کارم بیرون آمدم. فرهاد سر صحبت را درباره ازدواج و آینده مان باز کرد.

 

میگفت مدتی باهم به صورت موقت محرم شویم تا پدرش از سفر برگردد.از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شدم.باهم جر و بحث میکردیم. ناگهان به جاده اي فرعی پیچید. از او خواستم توقف کند. یکی از دوستانش با موتورسیکلت در تعقیب مان بود. در خودرو را باز کرد و سوار شد.

 

دو پسر شیطان صفت با تهدید چاقو و توسل به زور مرا به بیابان هاي اطراف شهر بردند و … .انها مرا در نزدیکی خانه مان رها کردند و متواری شدند. با چشمانی گریان به کلانتری آمده ام. هنوز به خانواده ام چیزی نگفته ام.مادرم همیشه تذکر می داد و میگفت دل به حرف هاي او خوش نکن. میگفت تا جلسه خواستگاری برگزار نشده، جوابش را هم نده،ولی من …پلسی این دو مرد را بلافاصله بازداشت کرد.