پارس ناز پورتال

وقتی افراد باهوش کارهای احمقانه می کنند

وقتی افراد باهوش کارهای احمقانه می کنند

وقتی افراد باهوش کارهای احمقانه می کنند 

از افراد باهوش همه ي وقت انتظار کارهای بخردانه و به جا میرود اما باید بدانید که آنها نیز تعداد زیادی از اوقات دچار اشتباهات می‌شوند. یکی از انسان هاي باهوش روی زمین، در حال حاضر، ترنس تائو هست که نمره ضریب هوشی 230 را در اختیار دارد. او در سال 1975 در استرالیا از پدر و مادری هنگ کنگی به جهان آمد و از بدو تولد در حال شکستن

 

رکوردها و غافلگیر کردن دنیاست. در دو سالگی قادر به انجام دادن حساب هاي ابتدایی بود و در 10 سالگی در المپیاد بین المللی ریاضی شرکت کرد و با کسب مدال برنز، جوان ترین برنده آن دوره بود.در دو سال بعدی این رقابت ها، تائو مدال نقره و طلا را نیز از آن خود کرد و هر مرتبه نیز بعنوان جوان ترین برنده تاریخ رقابت ها لقب گرت.

 

در 15 سالگی او توانست مطلب تحقیقاتی خود را منتشر کند و در 16 سالگی مدرک افتخاری از سوی دانشگاه فلیندرز آدلاید را دریافت کرد و در سال بعد از آن دوره ارشد خود را نیز به پایان رساند.او تاکنون توانسته هست 250 مطلب تحقیقاتی و 17 کتاب را منتشر کند. او جوایز فراوانی را نیز کسب کرده هست که مهمترین آنها مدال گرایش هاي معروف

 

در سال 2006 هست که آن را جایزه نوبل ریاضیات می‌دانند. با این همه ي استعداد دور از انتظار نیست که او به مدیری پیروز تبدیل شده باشد. او هر روز انسان هاي باهوشی را در دفتر کارش می‌بیند و برای انسان هاي باهوش این پیشنهاد ها را دارد:

 

مسئولان گفت و گو هاي کاری یک چیز شگفت انگیز مشترک را در ذهن دارند: کسی که باهوش تر هست «در معنای بیداری و آگاهی، هماهنگی با محیط اطراف و کنجکاوی درمورد جهانی گسترده تر» به فروتنی تمایل بیشتری دارد. یک علت این هست که افراد بسیار باهوش و با استعداد به خودشان شک دارند؛ زیرا میدانند جهان بسیار بزرگ تر و عظیم تر از دانش محدود آنهاست.

 

آنها ممکن هست تجربه اي بی نظیر و توانایی قضاوتی باورنکردنی داشته باشند اما در عین حال میدانند همۀ وقت} چیزی برای دانستن وجود دارد؛ حتی درمورد موضوعی که در حوزه آشنایی و علاقه آنها قرار دارد.آنها که توانایی کمتری دارند و کمتر کنجکاو میباشند، شک بسیار کمی به خود دارند. آنها در گفت و گو میگویند: «من در هر جنبه این موضوع یک متخصص هستم.»

 

آنها اغراق نمی‌کنند؛ زیرا واقعا به این مسئله باور دارند. آسوده صحبت می‌کنند و راحت تر جواب می‌گیرند. این لاف پهلوانی برای یک کودک زیباست، اما برای یک فرد بزرگسال هشدار دهنده به نظر می‌رسد. این افراد ذهن خود را می بندند؛ زیرا معتقدند همه ي چیز را میدانند.

 

یادگیری برای ذهن هاي بسته سخت ترین کار ممکن هست. جویندگان کار هر روز در سراسر جهان با رزومه هاي خود این طرف و آن طرف میروند و گفت و گو گران هر روز آدم هاي زیادی را می‌بینند که باید کتاب درون ذهن آنها را بشکافند. آن را بخوانند و گزینه کنند؛ اما برخی افراد میباشند که اکثر از یک کتاب در خود دارند. این 10 دلیلی هست که چرا این دسته از مردم به خودشان شک دارند:

 

1. آنها از باتجربه ها یاد گرفته اند و نمی‌توانند خیلی زود خود را در چنین رده اي قرار دهند.

 

2. آنها می‌دانند خیلی چیزها وجود دارد که نمی‌دانند و میزان دانش این افراد در برابر تمامی دانش موجود مثل یک کوتوله در برابر یک غول هست.

 

3. آنها می‌دانند تخصص و دانشی که دارند فقط بخشی از وجود آنها را می سازد. آنها هیچ گاه از میزان سواد و تجربه خود راضی نیستند.

 

4. آنها می‌دانند هر فردی، دانشی وسیع در وجود خود دارد. آنها نمیخواهند تمامی گفتگوها درمورد آنها باشد.

 

5. آنها اکثر بر تجاربی که ندارند تمرکز میکنند تا آن چه در اختیار دارند.

 

6. آنها اکثر به کار و ماموریت خود اهمیت میدهند تا برند شخصی خودشان.

 

7. آنها وقتی در معرض دقت عموم قرار می‌گیرند احساس راحتی نمی‌کنند.

 

8. با کمک به دیگران احساس رضایت می‌کنند نه با صحبت کردن درمورد خودشان.

 

10. هیچ رهبر و مدل خوبی برای آنها وجود ندارد که بگوید «تو بی نظیر اي». آنها یاد نمیگیرند چگونه با اعتماد به نفس روی پای خود بایستند.

 

افراد باهوش با وجود استعدادشان در زندگی مرتکب اشتباه هایي می‌شوند که نتیجه اش میشود گزینه «شغل و زندگی شخصی شایسته یک فرد متوسط یا حتی کم هوش»! اما باهوش ها چه اشتباه هاي احمقانه اي مرتکب میشوند؟
وقتی افراد باهوش کارهای احمقانه می کنند1. فکر به جای عمل

باهوش ها چون توانایی و مهارت بیشتری برای فکر کردن دارند، موقع عمل باز هم فکر می‌کنند؛ به ویژه وقتی قرار هست تغییر ایجاد کنند یا به اصطلاح «جهان را نجات دهند»، موقع عمل باز هم سر خود را با نظریه و تحقیق گرم می‌کنند.

 

2. نادیده گرفتن «طراحی و جنبه هاي زیبایی شناسی»

اگر در کار خودتان متخصص و باهوش هستید، ممکن هست آنقدر درگیر جزییات و کارایی فنی یک شیء شوید که فراموش کنید مردم عادی به «احساس کلی» به یک محصول بها می‌دهند، نه به یک ویژگی خیلی فنی دیگر! مثلا وقتی نخستین «آی پاد» روانه بازار شد، آدم هاي خیلی فنی گفتند: «اوه! این خیلی گران هست،

 

از دید فنی هم چیز خیلی بیشتری از دیگر موزیک پلیرهای دیگر ندارد؛ با نصف این قیمت میشود یک ام پی تری پلیر قدیمی خرید.» ولی مردم برای خریدن «آی پاد» اخیر پول دادند، چون احساس کلی از به دست گرفتن آن را خیلی دوست داشتند!

 

3. کم اهمیت تلقی کردن تلاش

برای پیروز شدن تلاش و استمرار و اصرار مهم تر از استعداد هست ولی باهوش ها از آنجا که سریع تر درک میکنند و برای نمره مفید گرفتن به تلاش زیادی نیاز ندارند، در نتیجه، آن زمانی که به تلاش و استمرار برای موفقیت نیاز دارند از پس آن چالش بر نمی‌آیند. باهوش ها در بچگی بعد از هر موفقیت کوچک چنین می‌شنوند: «آفرین. چه دختر/پسر باهوشی»

 

و گمان میکنند باهوش بودن بخشی از شخصیت و جزوی از وجود آنهاست. بعدها وقتی نتوانند از پس کاری در همان لحظه بر آیند اصلا به آن کار دست نمی‌زنند و سراغش نمی‌روند زیرا اصولا با چالش ناشی از تلاش بیگانه اند.
وقتی افراد باهوش کارهای احمقانه می کنند

4. احترام بیش از حد به چهره هاي شاخص و مقامات

گرچه این فقط اشتباه باهوش ها نیست ولی اگر شما به متخصص ها، چهره هایي و معروف یا تحصیل کرده هاي یک رشته بیش از حد احترام بگذارید، دامی در راه شما نهفته هست. پروفسور «استنلی میلگرام» روانشناس میگوید: «اکثر مردم و از جمله باهوش ها دستور مقامات را بی چون و چرا اطاعت می‌کنند، حتی زمانی که میدانند نتیجه اش به ضرر همه ي هست.» متاسفانه افراد باهوش دنباله روهای سر به راهی میباشند.

 

آنها امکان دارد تمامی عمر خود را حتی در قالب حرفه اي و تخصصی به لذت بخشیدن به مقامات «مثلا روسای خود» صرف کنند و از دانش، زمان، تخصص و هوش خود برای خدمت به آنها بهره گیری کنند، آنقدر که اصلا نتوانند به این فکر کنند که خودشان می خواسته اند چکار متفاوتی انجام دهند.

 

5. غرور و اعتماد به نفس کاذب

باهوش ها وقتی می‌بینند در کاری پیروز اند این امر به آنها القا می‌شود که در همه ي اساس هاي غیرمرتبط هم صاحب نظر میباشند! باهوش ها میخواهند همه ي وقت از «میان بر» به مقصد برسند و به خیال خودشان زرنگی کنند! به همین علت اکثر از افراد باهوش متوسط خطا میکنند. پیشنهاد «تایم» این هست: «اگر در رشته خود تحصیل کرده و صاحب نظر هستید، گمان نکنید درمورد همه ي چیز صاحب نظرید!»

 

6. ارزش دهی بیش از اندازه به تحصیلات

نویسنده معروف آمریکایی، مارک تواین، زمانی گفته بود: «اجازه ندهید آموزش و پرورش و آموزش بی نظیر در آموزش ما تداخل کند!» در واقع باهوش ها فکر میکنند انچه و این گونه که در مدرسه و دانشگاه یاد میگیرند، تنها مسائل قابل یادگیری و تنها شیوه یادگیری میباشند. تعداد زیادی از باهوش ها میان «آموزش» و «درس خواندن» تفاوتی قائل نمیشوند

 

و یادگیری تجربی را کم اهمیت میدانند؛ از آن بدتر، ارزش آدم ها را از روی تحصیلات شان می سنجند و چشم خود را روی دیگر ویژگی هاي بسیار گوناگون و متنوع افراد می بندند.