بسیاری از افراد هستند که هوش هیجانی بالایی دارند و می توانن در زمان های حساس و لازم واکنش های بسیار موثری انجام دهند. تا به حال با تعجب به این موضوع فکر کردهاید چرا به نظر میرسد برخی آدمها همیشه موفقیت های زیادی در زندگی شخصی و حرف های شان دارند؟ دلیلش داشتن هوش هیجانی بالا است.
بر اساس سایت روانشناسی امروزهوش هیجانی توانایی برای شناسایی و مدیریت هیجان های درونی و هیجان های دیگران است. این تواناییها در برگیرندهی
آگاهی هیجانی، که شامل توانایی شناسایی هیجان های درونی و هیجانهای دیگران است؛
توانایی مهار هیجان ها و استفاده از آنها در مسیر انجام کارها و مسائل مهم نظیر حل مشکلات خاص؛
توانایی مدیریت هیجانهایتان، به عنوان مثال به این صورت که بتوانید خودتان را هنگام ناراحتی و افسردگی آرام کنید.اگر مایل هستید بدانید هوش هیجانی بالایی (EI) دارید یا خیر یا اینکه برای کسب موفقیت در زندگی و حرفه تان میخواهید هوش هیجانی تان را تقویت کنید، ده ویژگی آدمهای با هوش هیجانی بالا را مطالعه کنید.
۱. کمالگرا نیستند.
کمالگرا بودن میتواند از تکمیل کارها و تحققِ اهداف جلوگیری کند زیرا کمالگراها ممکن است از همان ابتدا دچار مشکل شوند، به دلیل وسواس زیاد همه چیز را به تعویق بیندازند و مدام به دنبال مسائلی بگردند که اصلا وجود ندارند. به همین دلیل است که آدمهای باهوشِ هیجانی هرگز کمالگرا نیستند. آنها میتوانند درک کنند،
کمال به صورت کامل وجود ندارد و ره به جایی نمیبرد. چنانچه مرتکب اشتباهی شوند، خودشان را اصلاح میکنند و درس میآموزند. فکر میکنم خودِ من هم اندکی کمال گرا باشم، بنابراین باید هر روز سعی کنم این خصوصیت را در خودم کاهش دهم.
۲. میدانند چگونه میان کار و تفریح تعادل برقرار کنند.
اگر ۲۴ ساعت و ۷ روز در هفته کار کنید و اصلا هم به فکر خودتان نباشید، در زندگیتان دچار استرسهای غیرضروری و مشکلات سلامتی خواهید شد. به همین دلیل، آدمهای باهوش هیجانی میدانند چگونه میان کار و تفریح تعادل برقرار کنند. برای مثال، اگر لازم باشد دو ساعت یا حتی کل تعطیلات آخر هفته، در خود خلوت کنند و از جهان اطراف دور باشند، این کار را حتما انجام میدهند زیرا برای کاهشِ سطوح استرسشان حتما نیاز به آرامش دارند.
۳. پذیرای تغییر هستند.
به جای وحشت از تغییر، آدمهای باهوش هیجانی میدانند تغییر جزئی از زندگی است. ترس از تغییر باعثِ جلوگیری از موفقیت میشود، بنابراین خود را با تغییرات اطرافشان سازگار میکنند و همیشه در صورت بروز هرگونه تغییر، به سرعت برنامهی ویژهای طراحی میکنند.
۴. به راحتی حواسشان پرت نمیشود.
آدمهای باهوش هیجانیِ بالا قادر هستند توجه کافی بر کارشان داشته باشند و هرگز حواسشان به راحتی توسط افکار درونی و مسائل اطراف پَرت نمیشود.
۵. با دیگران همدلی میکنند.
دنیل گولمن، روانشناس و مولف کتاب “تمرکز: محرک پنهانِ رسیدن به برتری” در مصاحبهاش با هافینگتون پست گفت: همدلی یکی از پنج جزءِ هوش هیجانی است. در حقیقت، توانایی ایجاد ارتباط با دیگران، نشان دادن احساس مهربانی، و وقت گذاشتن برای کمک به دیگران از اجزای ضروری هوش هیجانی هستند. به علاوه، همدل بودن باعث میشود
آدمهای باهوش هیجانی در مورد احوالات آدمهای دیگر کنجکاو شوند و هنگامی که برای نخستین بار با فردی ملاقات میکنند، سوالات زیادی از وی بپرسند.
۶. نقاط ضعف و قدرتشان را میدانند.
آدمهای باهوش هیجانی میدانند در چه مواردی قوی و در چه مواردی دارای ضعف هستند. آنها نه تنها نقاط ضعف و قوتشان را به راحتی میپذیرند؛ بلکه از طریق همکاری با آدمهای مناسب و در زمان مناسب، میدانند چگونه از نقاط ضعف و قوتشان حداکثر استفاده را بکنند.
۷. آنها به خودشان انگیزه میدهند.
به گزارش پارس ناز آیا در کودکی آنقدر جاهطلب و سختکوش بودید که حتی بدون انتظار هیچ پاداشی، برای رسیدن به هدف، انگیزهی زیادی داشتید؟ واقعا فعال و پرانرژی بودن، حتی از زمان کودکی، ویژگیِ دیگری از آدمهای باهوش هیجانی است.
۸. هرگز در گذشته زندگی نمیکنند.
آدمهای با هوش هیجانیِ بالا وقتشان را برای زندگی در گذشته تلف نمیکنند زیرا آنها به شدت مشغولاندیشیدن در مورد احتمالات آینده هستند. اجازه نمیدهند اشتباهات گذشته در آنها تاثیرات منفی بر جای بگذارید و انرژی شان را هدر دهند. هیچوقت در دلشان کینه نگه نمیدارند. هر دویشان باعث ایجاد استرس و جلوگیری از پیشرفت میشوند.
۹. فقط بر موارد مثبت تمرکز میکنند.
به گزارش پارس ناز آدمهای باهوش هیجانی ترجیح میدهند وقت و انرژی شان را صرف حل مشکلات کنند. به جای اصرار برموارد منفی، آنها به موارد مثبت و قابل کنترل مینگرند. به علاوه، همیشه سعی میکنند با آدمهای مثبت گرانشست و برخاست کنند و از آدمهایی که مرتبا ناله و شکایت میکنند، دوری کنند.
۱۰. برای خود حد و مرز تعیین میکنند.
با وجود اینکه آدمهای با هوش هیجانی بالا به دلیل ادب و مهربانیشان دست و پا چلفتی به نظر میرسند حقیقتا میتوانند حد و حدود خود را نگه دارند. برای مثال، میدانند در صورت لزوم، چگونه به دیگران نه بگویند. با این کار خود را از خستگی ذهنی و درگیری و استرس مصون میکنند؛ آنها آنقدر وظایف و تعهدات دارند که نمیخواهند فکرشان بیش از این مشغول باشد. در عوض میدانند با گفتن نه فکرشان را برای انجام تعهدات پیشین آزاد نگه میدارند.