پارس ناز پورتال

چالش بزرگی به نام بحران میانسالی در افراد

چالش بزرگی به نام بحران میانسالی در افراد

چالش بزرگی به نام بحران میانسالی در افراد 

همه ي ما روزی به دوران میانسالی و سپس پیری خواهیم رسید،این حقیقتی هست که پیش روی همه ي انسان ها قرار دارد یا آن را گذرانده اند. بحران میانسالی ، درواقع یک بحران عاطفی هویت و اعتماد به نفس هست که می تواند در اوایل میانسالی رخ دهد. دونالد ریچی معتقد هست بحران میانسالی گاهی در دهه 40 شما رخ میدهد

 

وقتی که به زندگی‌تان نگاه می کنید و با خود می گویید همش همین بود؟ و حدود 10 سال بعد این بحران به اتمام می رسد، وقتی که دوباره به زندگی‌تان نگاه میکنید و با خود می گویید در واقع خیلی هم مفید هست!شاید کلیشه‌اي به نظر برسد، اما زندگی میتواند سفری فوق‌العاده دشوار باشد. از تولد تا زمان مرگ‌مان اتفاقات زیادی رخ میدهد.

 

به قول مشهور زندگی همین هست همه ي‌ي ما با چالش هایي رو به رو می شویم  درونی و خارجی که اغلب فراتر از نظارت ما میباشند ـ این چالش‌ها یا ما را تعریف میکنند یا شکست‌مان می دهند.بحران میانسالی هم از این قائده مستثنی نیست. این دوران چالش و بلاتکلیفی می تواند دگرگون‌کننده هراس‌آور … یا حتی کمی از هردو باشد. اغلب اوقات،

 

این دوره‌ي زمانی طیفی از عواطف افکار و یا تغییرات جسمانی را در بر می گیرد که نشان میدهد نوعی تغییر در حال رخ دادن هست.

 

هدف این نوشتار: تشریح بعضی از نشانه‌هاي بحران میانسالی به منظور تشخیص ساده‌تر آن هست. اما مقداری امید هم به شما میدهیم … و توضیح میدهیم که چرا این دوره از زندگی می تواند تجربه‌اي به شدت مثبت باشد. ما یقین داریم که همین‌طور هست.

 

در ادامه ۱۰ نشانه بحران میانسالی آمده هست:

۱. وحشت درمورد‌ي مشکلات سلامتی

کاملا طبیعی هست که با افزایش سن بیش‌تر به سلامتی‌مان ـ از جمله هر گونه ” نشانه‌اي“ از مشکلات بالقوه ـ اهمیت دهیم. ما موجوداتی منطقی و هوشمند هستیم، پس میدانیم که ناپایداری زندگی را میتوان با ـ حداقل کمی ـ سالم ماندن تخفیف داد.بنابراین، عمده عجیب نیست که یک بحران میانسالی اغلب تفکر مداوم درمورد‌ي سلامتی و تندرستی را برمی‌انگیزد.

 

۲. مقایسه‌ي خود با دوستان و دیگر همسالان

تعداد زیادی از افراد به وسیله‌ي درک و دیدن‌ي موفقیت به پیش رانده ‌می شوند. این افراد مانند یک فشارسنج خودشان را ـ پول، لباس، ماشن، منزل و … ـ با دوستان، همسالان و حتی اقوام‌شان مقایسه می کنند! میانسالی زمانی هست که بیش‌تر افراد از نظر حرفه، دستاورد ها، و دیگر معیارهای موفقیت به ”بحبوحه“ می رسند. وقتی این واقعیت را می‌فهمیم ، بیش‌تر احتمال دارد تفکرات ” مقایسه و مقابله “ با دیگران به ذهن‌مان خطور کند.

 

۳. وسواس درمورد‌ي کاهش وزن/تناسب اندام

میل شدید به کاهش وزن یا تناسب اندام همۀ وقت} مفید هست، و مهم نیست سن‌تان چقدر باشد. برای کسانی که بحران میانسالی را تجربه میکنند، این امر میتواند به صورت یک نقطه‌ي تجلی ظاهر شود.؛ زمانی که حس تاسف‌بار پشیمانی بر ما غلبه میکند. شروع میکنیم به فکر کردن که چه کار می‌توانستم بکنم؟  یا  چطور میتوانم بهتر باشم؟ “این سوالات متدوال میباشند … به ویژه در تجربه‌ي دوره‌ي گذار میانسالی.

 

۴. یک مفهوم متعالی از عزت نفس

همان‌طور که گفتیم، یک بحران میانسالی اغلب مقایسه‌ي خود با دیگران را به همراه دارد. ما اینکار را با خود ما هم انجام می دهیم و می‌پرسیم آیا با انتظارات خود ما ”قابل مقایسه“ هستیم. آیا پتانسیل‌مان تحقق یافته هست؟ در چه چیزی شکست خورده‌ایم؟ در چه چیزی پیروز شده‌ایم؟ آیا برای تغییر خیلی دیر شده هست؟

 

۵. تمایل به استعفا از یک شغل ـ حتی اگر شغل خوبی باشد

تقریبا از هر شخصی که برای امرار معاش کار میکند بپرسید … میگوید کار کردن واقعا سخت هست. افراد خوش‌شانس کمی روش‌هایي برای کسب درآمد پیدا کرده‌اند که از آن لذت می برند. با این حال این یک جور انتظار هست و نه قانون. وقتی در دهه‌ي ۵۰ یا ۴۰ زندگی‌مان هستیم، شروع می کنیم به پرسیدن این سوال که چرا شغل‌مان را تحمل میکنیم. نمی توانیم از سال‌هاي پایانی عمرمان فقط لذت ببریم؟

 

۶. با افسردگی (یا علائمی شبیه آن) دست‌وپنجه نرم میکنند

طبق گفته‌ي کارشناسان سلامت روان، افسردگی به ندرت در سال‌هاي میانسالی ایجاد میشود. متاسفانه، بعضی از افرادی که بحران مینسالی را تجربه میکنند باختن هویت‌شان را نیز تجربه میکنند.این باخت ـ که بعنوان یک باخت بسیار جدی در نظر گرفته می شود ـ می تواند ترکیب شیمیایی مغز را تغییر دهد. این آلبوم‌ي فزاینده از رویدادهای تاسف‌بار میتواند منجر به افسردگی یا علائمی نمونه آن شود.

 

۷. فکر کردن درمورد‌ي مرگ/ ” هدف زندگی“

همۀ‌ي ما به صورت ذاتی می دانیم که مرگ اجتناب‌ناپذیر هست… حتی اگر بعضی‌هایمان بخواهیم این واقعیت را نادیده بگیریم. حقیقت ساده (شاید معذب‌کننده؟) آن هست که با افزایش سن، به مرگ نزدیک‌تر می شویم. اصطلاح ” میانسالی“ نشان میدهد به جایی رسیده‌ایم که احتمالا نقطه‌ي میانی زندگی‌مان هست. بنابراین تعجبی ندارد، کسانی که بحران میانسالی را تجربه می کنند بیش‌تر احتمال دارد درمورد‌ي مرگ و/یا ”هدف زندگی“ فکر کنند.

 

۸. خرید ناگهانی اقلام تجملاتی

این اتفاق نمی‌افتد و اگر بیفتد بیش از آن‌چه فکرش را میکنید اتفاق می‌افتد. تحقیقات نشان می دهد حداقل یک سوم مردان ۴۰ تا ۵۹ ساله نوعی اقلام تجملاتی خریداری می کنند که اغلب یک خودروی گران‌قیمت هست. زنان هم دچار این رفتار میشوند، و تعداد زیادی از آن‌ها دست به انجام جراحی‌هاي پلاستیک، بوتاکس یا نوعی دیگر از تغییرات زیبایی می زنند.

 

۹. تغییرات رفتاری غیرمنتظره

یکی از واضح‌ترین نشانه‌هاي بحران میانسالی رفتار متغیر هست. فردی که در ۴۵ سالگی به کلوپ‌هاي شبانه‌ي زیادی سر بزند، میتواند باعث تعجب دیگران شود. شخصی ۵۰ ساله که تلوتلو می خورد و با بوی بد الکل وارد دفتر می شود، احتمالا باید منتظر همین واکنش‌ها باشد. حقیقت آن هست که این نوع رفتار در این عقیده ریشه دارد که فرد چیز زیادی برای از دست دادن ندارد.

 

۱۰. ” یکی میگوید تو بحران میانسالی داری!“

خب، این اتفاق به ندرت رخ میدهد. اما گاهی دیدگاه یک غریبه دقیقا همان چیزی هست که یک فرد دچار بحران میانسالی به آن نیاز دارد … و این میتواند بسیار حائز اهمیت باشد. افرادی که با این بحران درگیر میباشند اغلب آسیب میبینند، گم می شوند و به دنبال پاسخ می گردند. آن‌ها ناامیدانه می خواهند بدانند چه اتفاقی دارد می‌افتد. گاهی، تنها چیزی که لازم هست فردی هست که یک ارزیابی صادقانه و دقیق انجام دهد.

 

زندگی در لحظه

 به گزارش پارس ناز خبر مفید آن هست که حتی فردی دچار بحران میانسالی نیز میتواند به آرامش، پناه، و حتی روشن‌گری برسد.بحران میانسالی تلاشی برای برانگیختن مجدد زندگی یک فرد در دوره‌اي گذرا هست. نه چیزی کمتر و نه چیزی بیش‌تر. و صرف‌نظر از شرایط می تواند انجام گیرد. ما مجبور نیستیم افکار

 

عواطف و اعمال منفی را تجربه کنیم یا ادامه دهیم که به نظر میرسد خیلی از ما انرژی می گیرند.میتواند به صورتی مثبت انجام شود و روح‌مان را نورانی کند.

 

هم‌چنین روح توسط موفقیت تعریف نمی شود ـ نمیتوان آن را چنین محبوس کرد. روح با ظاهر یا تعلقات تعریف نمیشود. حتی افسردگی نمیتواند آن را شکست دهد. روح ما فراتر از تمام این چیزها هست. در واقع روح از وجود خود ما هم فراتر هست.پس یادتان باشد از لحظات زندگی بهره گیری کنید و قدر آن‌ها را بدانید. به این ترتیب به چیز بهتری تکامل می‌یابیم.آیا در پایان این مهم نیست؟