چند سالی می شود که کار تنظیم تعداد زیادی از موزیک هاي مشهور و پرطرفدار را مسعود جهانی انجام می دهد و با خواننده هاي بزرگی کار می کند. یکی دو سالی است که نامش در اغلب قطعات هیت و پرطرفدار دیده میشود. چند ماهی هم هست که “هوروشبند” را معرفی کرده ودر بخش کار گروهی هم اغلب آثارش همه یگیر شده است. شاید فکر کنید صحبت ما درباره یک چهره مسن و پیشکسوت باشد اما اینطور نیست.
درباره تنظیمکنندهاي صحبت می کنیم که جوان اما پرمخاطب است. یکی از دلایل آن هم می تواند این باشد که میگوید در کارهایش استراتژی دارد و البته به زعم خیلیها در کارهایی که با خوانندههاي شاخص داشته، خودش را تکرار نکرده است.به گزارش پارس ناز در روزهایی که او مشغول تولید کارهای جدید «هوروش بند» و تنظیم برای خوانندگانی نظیر محمد علیزاده و فرزاد فرزین و… بود سراغش رفتیم و یک گپ مفصل باهم داشتیم.
مسعود جهانی دراین مصاحبه برای نخستینبار درباره تمامی ابعاد زندگی شخصی و حرفهاي خود صحبت کرد و البته دیدگاههاي متفاوتی هم نسبت به موسیقی مجاز داشت. این تنظیمکننده خوشاخلاق خردادی، صحبتهاي جالبی در مورد حامد همایون، بهروز صفاریان، نیما وارسته و سیروان خسروی و… داشت ودر انتهای گفت و گو هم اعلام کرد این نخستین و البته فعلا آخرین گفت و گو من خواهد بود.
بعضیها درخانواده خود موزیسین داشتند و همین برایشان انگیزه شد. بعضیها خیلی پولدار بودند، بعضیها خیلی بچه درسخوان بودند، بعضی خیلی بچه درسنخوان بودند و بعضیها هم برحسب شانس سمت موسیقی آمدند! ورود تو به این عرصه چگونه بود؟
خانواده من با موسیقی مخالف بودند. من هم از کودکی درسخوان بودم و میخواستم وارد دانشگاه شوم و بعد ازآن خودم موسیقی را ادامه دهم. درسم را خواندم و سال 85
دکترای داروسازی در اصفهان قبول شدم. از خانواده جدا شدم و به اصفهان رفتم و درس نخواندم! بعد ازدواج کردم و یک گروه موسیقی در دانشگاه تشکیل دادم. یک روز به من گفتند برای این که بتوانی در دانشگاه اجرا کنی، باید فیلم اجرایتان را اداره ارشاد اصفهان تأیید کند.
آن زمان چند سال داشتی؟
19 ساله بودم. گفتند باید پلیبک کنید و یک نفر کارهایتان را آهنگسازی و تنظیم کند. آن زمان به ما 700، 800 هزار تومان قیمت میدادند که چنین پول هایي نداشتیم! در اصفهان نزد شخصی رفتم که من را راهنمایی کرد و گفت خودت می تواني بعضی از کارها را انجام دهی. به او گفتم که صدابرداری دوست دارم و دوره آنرا هم پیش همان شخص دیدم. یک تنظیم کننده هم پیدا کردیم که بدون پول با ما کار می
کرد. مدتی بعد او گفت که شما می خواهید از من سواستفاده کنید و از من کار یاد بگیرید و دیگر با شما همکاری نمی کنم. یک دوره، خودم شبانهروز پای اینکار نشستم و چیزهای زیادی یاد گرفتم ولی دیگر نتوانستم درس بخوانم!
بیپولیها و سختیهاي زیادی کشیدم
بعد از این اتفاق سربازی هم رفتی؟
نه. من فرزند شهید هستم. درسم راکه رها کردم، سال 86 به تهران آمدم و بی پولیها و سختیهاي زیادی کشیدم. حدود یکسال کلاً خانوادهام را ندیدم و همان زمان هم یک قطعه برای هومن سزاوار تنظیم کردم. او می خواست آلبوم مجاز منتشر کند که برایش هفت یا هشت قطعه تنظیم کردم ودر ادامه روند کارهایم شروع شد. بعد ازآن با رضا شیری آشنا شدم و یک دوره حدوداً هفت ساله باهم بودیم.
بابت کار برای هومن سزاوار پول نگرفتی؟
به شکل مستقیم پول نگرفتم. البته آن زمان خیلی بچه بودم و همین هم اکنون هم چهرهام خیلی بزرگ نشان نمیدهد!
«خنده» حتی مورد داشتیم یک خواننده در استودیو به من گفت بگو آقا مسعود بیاید! «خنده» اما هومن در آن زمان کارهای علی عطایی و چند دوست دیگرش را برای تنظیم به من میداد که پول خوبی هم داشت؛ حدوداً یک میلیون تومان بود.
نخستین قطعهاي که تنظیم کردی و هیت شد کدام کار بود؟
قطعه «عاشقی یعنی همین» با صدای رضا شیری بود. حتی من پیشنهاد ورود رضا شیری به فضای موسیقی رسمی را دادم. مرتبه اول موفق نشد ولی بار دوم حدود دو سال و نیم صبر کرد و موفق به اخذ مجوز شد. همین حالا هم به همه ی خوانندههاي جوان توصیه میکنم مجاز کار کنند. اگر خوانندهاي برای آهنگش مجوز نگیرد حق استفاده از اسم من را ندارد..
پس بدلیل همین دیدگاه بود که کلاً همکاریهایت با خوانندههاي غیررسمی را قطع کردی؟
طبیعتاً وقتی من به صورت رسمی کار می کنم، فقط میتوانم با خوانندههاي مجاز همکاری کنم .وقتی ارشاد و تلویزیون به من اعتماد کردهاند چه دلیلی برای فعالیت غیررسمی دارم؟ پولی دراین کارها نیست و این قبیل همکاری ها برای زمانی بود که بچه بودم و فقط می خواستم خودم را نشان بدهم.
آن زمان می دیدم که این همه ی کار میکنم ولی هیچ جا اسمی از من نیست؛ در هیچ جشنوارهاي اسمم نیست و هر جا که موسیقی هست، من نیستم. با خودم می گفتم مگر کار تو بد است؟! ولی بالاخره فهمیدم که راه درست فعالیت درحوزه موسیقی، این نیست.
این را هم بگویم که همان زمان کارهای مجاز برای خوانندگانی چون حامد زمانی هم تنظیم کردم. کاری با مجاز یا غیرمجاز ندارم، ولی من 43 قطعه مگاهیت دارم که ایران را تکان داده است اما دیدم که فقط تنظیمکننده هستم و بعد هم هیچ اتفاق خاصی برایم رخ نمیدهد . برای همین درکنار تصمیمی که برای فعالیت رسمی داشتم، به سراغ عملی کردن یکی از ایدههاي قدیمیخودم یعنی تشکیل یک گروه موسیقی رفتم.
همیشه دوست داشتم خودم یک گروه تشکیل و پرورش دهم تا موفقیتهایش هم برای خودم باشد. روزی دریک جمع دوستانه، سنتی خواندن مهدی دارابی را دیدم که برایم جالب بود. از او خواستم یک کار از استاد ایرج را بازخوانی کند و پیشنهاد دادم خودمان هم یک قطعه از مولانا یا حافظ بسازیم و منتشر کنیم.
یک کار ساختیم که البته هرگز منتشر نشد ولی دوستان خیلی استقبال کردند. حمید فریزند که آن زمان مدیر برنامه مهدی «دارابی» بود «و هم اکنون مدیر برنامه «هوروش بند» است» از پیشنهاد تشکیل گروه استقبال کرد و خواست که خودتم هم حتما دراین گروه حضور داشته باشم. من اول به او گفتم میتوانیم
درصدی کار کنیم ولی حمید فریزند گفت تو باید عضو اصلی گروه باشی. من هم بدم نیامد و یک قرارداد نوشتیم و بازهم این داستان مسکوت ماند. خلاصه با پیگیریهاي حمید فریزند قطعه اي به نام «یاد تو میافتم» را منتشر کردیم که نخستین کار مان بود. برای این قطعه اتفاقات خوبی افتاد و با شرکت «ققنوس» قرارداد بستیم.
حالا «هوروش» به چه معنا است؟
این کلمه هوروش نیست بلکه هوروَش به معنای فروزان مثل خورشید است. من موقع خواندن این کلمه اشتباه کردم و فکر کردم که هوروش است!«خنده» درواقع اشتباه لفظی من باعث شد نام گروهمان هوروش باشد! مجید فرهبد هم لوگوی گروه را طراحی کرد که البته چندبار روی آن کار کردیم تا به نتیجه رسیدیم.
در کارهای هوروش تقریبا رگههایي از موسیقی ایرانی وجوددارد و حتی موزیک پیشواز موبایل خودت هم تکنوازی تار است. سابقه کار در موسیقی اصیل ایرانی داری؟
اگر کسی بگوید موسیقی اصیل ایرانی دوست ندارم، دروغ میگوید ولی من می خواستم کاری کنم تا مخاطبان با موسیقی ایرانی آشتی کنند. این قضیه به تنظیم باز میگشت و یکسری تنظیمهاي خاص را هم امتحان کردم اما بازهم امیدی به جواب دادنش نداشتم.
من سابقه هنری خودم را روی فردی گذاشته بودم که باید کاملاً از صفر شروع میکرد. خلاصه وقتی دیدیم مردم ازآن استقبال کردند، این ایده را پرورش دادیم.
خوانندههاي مشهور برای فعالیت گروهی حرف گوش نمی کنند!
تو میتوانستی برای ایدههایت سراغ خوانندههایي بروی که اسم و رسم بیشتری در موسیقی سنتی یا تلفیقی داشته باشند.
مهدی دارابی موسیقی را دلی یاد گرفته و بهمین دلیل با احساس می خواند و جنس صدایش با خوانندههاي سنتی ما کاملاً تفاوت دارد. او حتی اگر اشتباه هم بخواند، بازهم همه ی چیز خواندنش مختص خودش است. البته این را هم نباید فراموش کرد که خوانندههاي مشهور برای فعالیت گروهی، حرف گوش نمیکنند! اما مهدی هر کاری که بخواهیم را اجرا میکند. جنس صدای او هم هرروز پختهتر می شود.
تو در دورهاي اینکار را کردی که فضای موسیقی تلفیقی فراگیر شده بودو شاید تحت تأثیر همین فضا چنین مسیری انتخاب کردی.
من راه دیگری را انتخاب کردم و این فضا هم اکنون جواب داده ولی موسیقی تلفیقی به شکل کنونی دیگر جواب نمیدهد. اگر ما راه یکی از همین گروهها را انتخاب می کردیم، یقیناً موفق نمیشدیم ولی دوست داشتیم راه جدیدی را انتخاب کنیم که هم فضای سنتی داشته باشد و هم مخاطبان آنرا بپسندند. این مسیر خیلی سخت بودو همه ی چیز به تنظیم بستگی داشت.
از این مسیر سخت چقدر جواب گرفتی؟
انتظار داشتم هفتمین یا هشتمین قطعه «هوروش» موفق شود، ولی چهارمین قطعه جواب داد. آن روز خودمان هم فکر نمیکردیم که «به کی پز میدی» تا این حد موفق شود.
البته این رگههاي ایرانی که گفتی، در کارهای هوروش خیلی کم است ودر مواردی به غیر از خواندن مهدی، عملاً وجود ندارد. این فضای ایرانی را حتی در سازبندی هم میتوانستی لحاظ کنی اما بیشتر کارها پاپ بنظر میرسند.
کارهای «هوروش بند» هیپهاپ هستند. درباره خواندن مهدی هم باید بگویم که او موسیقی سنتی روحوضی رابا موسیقی سنتی امروز تلفیق کرده و موسیقی R&B و هیپهاپ را هم به آن اضافه کرده است. مثلا در قطعه اول، حتی تحریر جَز و بلوز هم در خواندنش دارد. همین که انتظار دارید درصد فضای ایرانی کارهای هوروش بیشتر باشد ولی نیست، خودش یک اتفاق جالب است.
منظورت چیست؟
مردم انتظار دارند یک گروه تلفیقی در هر کاری یک ساز سنتی استفاده کند اما ما اینکار را نکردیم که همین موضوع باعث تفاوت ما شده است.
بازهم با توجه به تقسیمبندیهاي سبکها، خیلی سخت میتوان هوروش را در بین تلفیقیها قرار داد.
ما پاپ نیستیم. البته قطعه سوم ما پاپ بود ولی مثلا قطعه «به کی پز میدی؟» را نمی
توان بعنوان یک اثر پاپ درنظر گرفت. این نکته را مد نظر داشته باشید که من همیشه دوست دارم برخلاف پیشبینی و انتظار مخاطبان کار کنم. همین همین حالا قطعهاي دارم که تِرَپ سنتی است. یکسال است که اینکار را تنظیم کردهام ولی اول باید مخاطب آمادگی شنیدنش را پیدا کند تا آنرا منتشر کنیم.
کار بسیار عجیبی است و به گوش مخاطب ایرانی آشنا نیست. اگر بخواهید یک کار بزرگ انجام دهید، باید مخاطب شما را بپذیرد. ما وادار شدیم کارهایی منتشر کنیم که اسم گروه بیشتر مطرح شود؛ مثلا قطعه آخر گروه یعنی «منو به باد داد» کاملاً پاپ بود ولی مخاطبان کلامش را دوست داشتند.
دراین قطعه تنظیم خاصی انجام ندادم ودر قطعه «به کی پز میدی؟» هم خودم نبودم. از سوی دیگر، دومین اثر ما به نام «مجنون» کاملاً با جریان بازار تفاوت داشت و مخاطبان آنرا دوست نداشتند. وادار شدیم برگردیم و کارهایی که پاپیولارتر است انجام دهیم تا ذهنها برای کارهایی که میخواهیم آماده شود.
ما از یک سو دوست داریم خاص باشیم اما از سوی دیگر بلیت کنسرت را قرار است مردم تهیه کنند. همین حالا خوانندههاي زیادی هستند که خاصاند ولی بلیت هم نمیفروشند. ما هم تمام این جوانب را بررسی کردیم. ما هم اکنون 16 قطعه آماده داریم که هر کدام را از بین 50 اثر انتخاب کردهایم ولی هرکدام باید در زمان خاصی منتشر شوند. مثلا یک قطعه «چیلاوت سنتی» داریم که خیلی عجیب است و برای زمانی مناسب خواهد بود که مردم شما را قبول کنند و بتوانید ریسک کنید.
طبق معمولً تنظیمکنندههاي ما نگاه می کنند در بازار چه کارهایی گرفته و به دنبال کپیبرداری از همان سبکها میروند تا اسمشان بیشتر مطرح شود.
یک زمان شما دنباله رو هستید و یک زمان هم می توانید جریانی رابا خودتان همراه کنید. زمانی که قطعه «تو که نیستی پیشم» را برای آرش عدلپرور تنظیم کردیم، با فضای بازار تفاوت داشت ولی کمکم در بین مخاطبان جا افتاد. طبق بررسیهایي که کردیم، موسیقی هاوس فقط تا سه ماه دیگر جا دارد
و بعد ازآن لوث میشود. ما می خواهیم به دنبال یک جای گزین باشیم که مردم هم آنرا دوست داشته باشند. من از سال گذشته تا هم اکنون نزدیک 350 قطعه هاوس تنظیم کردهام ولی مگر چقدر میتوانید کار هاوس تولید کنید و به تکرار نیفتید؟
اگر به خاطر داشته باشید، یک زمان همه ی مردم کارهای 6 و 8ساسی مانکنی میخواندند ولی آن موج ناگهان به پایان رسید. کار هاوس هم بزودی تمام خواهد شد. متأسفانه یا خوشبختانه، کارهایی که ما انجام می دهیم الگوی خیلیها شده که در نوع خودش هم جالب است.
هوروش بند موج نیست چون اعضایش تولیدکننده هستند
بدلیل همین استراتژی است که تا کنون در هوروش، قطعه 6 و 8 منتشر نکردهاید؟
بله. اما اگر از همان اول کار هوروش بند، قطعه 6 و 8 منتشر میکردیم به ما میگفتند کپی حامد همایون هستید! حتی خود شما هم میگفتید و هرکاری میکردیم شبیه میشد. همین حالا قرار است در همین فصل تابستان، یک کار 6 و 8 منتشر کنیم که مختص خودمان است و به هیچ خواننده دیگری ربط ندارد.
گفتی به نظرت عده اي از فضاها و تنظیمها موج هستند و زود فروکش کرده یا می کنند. «هوروش بند» چطور؟ موج نیست؟
هوروش بند موج نیست چون اعضایش تولیدکننده هستند. من آدمی نیستم که خودم را تکرار کنم؛ یک خردادیام که دوست دارم هر روزم با روز دیگرم تفاوت داشته باشد.
فکر نمی کنم این نکاتی که درباره تفاوت و اسامی سبکها بکار میبری، برای مردم تفاوت چندانی داشته باشند و نهایتاً مخاطبان میگویند موسیقی غربی با خوانش ایرانی؛ این تفاوتها قرار است کجا برای مردم ملموس شود؟
مردم از کار خوب لذت میبرند؛ اما خواننده ما هم سنتی نمی خواند. یعنی وسط چهچهههاي آواز سنتی، ناگهان تبدیل به تحریر غربی می شود که تا کنون برای هیچ کس رخ نداده است. مورد دوم این که من گوش قسمتی از مردم را از لحاظ تنظیم میشناسم. من شناخت دقیقی از مقوله شعر ندارم ولی اگر تنظیم یک کار به من حس خوبی بدهد،
آن کار موفق میشود. زمانی که شروع به تنظیم کردن می کنم، از ابتدا نمی دانم قرار است به چه سمتی برود. روند کاریام آن گونه است که خواننده یک لاین میخواند و بعد من کارم را شروع میکنم؛ اگر حس تنظیم در همان لحظه بیاید که کار خوبی از آب درمیآید ودر غیر این صورت کار خوبی نخواهد شد. وقتی در همان لحظه با کار ارتباط برقرار کنم، به موفقیتش خاطرجمعی پیدا می کنم.
اگر بخواهید همیشه مخاطب رابا خود همراه کنید، تکراری می شوید
طبق معمولً موزیسینهاي ما وقتی وارد فاز کنسرت و کسب درآمد میشوند، صرفاً رضایت مخاطب را مد نظر قرار میدهند تا بلیت کنسرت فروش برود. بهمین دلیل ازآن استراتژیهایي که داشتند عقبنشینی میکنند. گروه شما تا چه زمانی همین روند را خواهد داشت؟
اگر همیشه مخاطب رابا خود همراه کنید تکراری می شوید. گاهی اوقات باید افت کنید و جای ریسک بگذارید. همیشه در اوج بودن باعث تکرار می شود. ما چند قطعه ریسکی داریم ولی میخواهم به جایی برسیم که این لغزش عمدی، به کل داستان آسيب وارد نکند. در حال حاضر تا اردیبهشت سال آینده،
موزیکها را برای انتشار چیدهایم اما ممکن است با برگزاری کنسرت، روند حرکت ما کمی تغییر کند ولی کلاً مسیرمان را عوض نمی کنیم. هوروش در حال حاضر یک نوزاد است و باید رشد کند. ما برای رشدش برنامه چیدهایم اما ممکن است برخی اتفاقات نظیر کنسرت و مسائل دیگر، تغییرات جزئی دراین برنامه ایجاد کند.
هم اکنون مشغول آزمون و خطا هستید؟
همیشه فکر می کردم اگر گروه داشته باشم، تنظیمی انجام می دهم که کل دنیا به من افتخار کند. اما دیدم که مردم در هوروش بند از من، مسعود جهانی را نمی خواهند و فقط حس میخواهند. مثلا کار دوم ما، من را راضی نکرد و دوستش نداشتم.
منظورت چیست که از تو مسعود جهانی نمیخواهند؟
تقابل حس و تکنیک است و مخاطبان از من حس میخواهند. من هیچوقت در کارهایم مدلاسیون یا تغییر ریتم نداشتهام. مثلا هرگز در تنظیمهایم از ساز بادی استفاده نمی کنم چون مردم موسیقیهایي را دوست دارند که آرامش داشته باشد ودر آن داد نزنند.
آرش عدلپرور میتواند جریان و روند بازار را تغییر دهد
فکر میکنم مشابه این اتفاقاتیکه می گویي مردم دوست دارند، در کارهای آرش و مسیح رخ داده باشد.
آرش عدلپرور هوش بسیار بالا و استعداد وحشتناکی دارد. آرش قلم را بر میدارد ودر حالیکه من مشغول چیدن ریتم هستم و تازه می خواهم به او بگویم فضا چگونه است، ترانه را آماده میکند! همان لحظه پشت میکروفون می رود و آنرا میخواند و کار در همان لحظه بسته میشود. ممکن است دریک شب ده قطعه
باهم بسازیم که از بین آن ها، حداقل چهار کار خیلی خوب است. ترانههاي آرش عدلپرور حس زیادی دارند، او می تواند جریان و روند بازار را تغییر دهد. هم اکنون خیلیها چه در سبک و چه در شعر و حتی در نوع و لحن خواندن از آرش تقلید میکنند.
صحبت از آرش عدلپرور شد. من در کارهایی نظیر «چطوری دیوونه» محمدرضا گلزار یا «خوشبختی» علی لهراسبی «که اتفاقاً خود تو و آرش آن ها را ساختهاید» احساس کردم که لحن خواننده در بعضی قسمتها، به سمت کارهای آرش و مسیح می رود. درواقع فضای آن ها طوری بود که بدون نگاه کردن به کَست کار میفهمیدم آرش در انها نقش دارد.
آرش برای هوروش یا مهدی آذر هم کار میسازد ولی چنین اتفاقی رخ نمیدهد. اما در مواردی که شما نام بردی، این نوع لحن عمدی بودو نتیجهاي که می خواستیم را هم گرفتیم. ضبطهاي استودیو توسط مهدی آذر انجام میشود و بخشی از این شباهت به خاطر او بود.
اتفاقاً من حس میکردم که مغز متفکر، آرش است و او به این جریان خط میدهد.
همین حالا چند گروه و خواننده آمدهاند که دقیقاً کپی مسیح و آرش هستند اما این شباهتها که شما اشاره کردی، از سوی آرش نبود. فارغ از این موضوع، مثلا برای قطعه «چطوری دیوونه» اتفاقات خوبی رخ داد در حالیکه به خاطر این شباهت ممکن بود کار شکست بخورد. ولی ما در کارها گوش مردم عادی و خصوصاً گوش مخاطب تینایج را درنظر میگیریم ودر برخی موارد یکسری کارها را عمدی انجام میدهیم. اما چنین شباهتهایي کار درستی نیست.
ولی شما اینکار را انجام دادهاید!
چند خواننده نام ببرم که در کارهایشان همین کپی را انجام دادهاند؟
جالب است که همین کپیها هم موفق بودهاند.
مردم ما کارهای کپی را دوست دارند. مثل همین کپی رونالدو و مسی که شاید از نسخههاي اصلی در ایران مشهورتر شدهاند!
در قطعه «به کی پُز میدی؟» هوروش بند هم چنین شباهتی وجود داشت!
اگر منظورتان ترجیعبند کار باشد که ما چهار ساعت روی این قسمت کار کردیم تا مهدی دقیقا لحنی راکه میخواستم اجرا کند! دقیقاً همین لحن اعتراضی را از او میخواستم!
تو در صحبتهاي قبلی هم گفتی که نمیخواهم در کارهایم تکرار داشته باشم ولی همین حالا کمی به تناقض برخورد کردیم!
ببینید، مثلا شما نمی توانید بگویید که در آشپزی هرگز از فلان ادویه استفاده نمی کنم. به هر حال یک جا وادار میشوی کمی ازآن استفاده کنی. ما هم کپی نکردیم و فقط یک بخش از کار شبیه بود. اگر در ترجیعبند قطعه «به کی پُز میدی؟» هر مدل دیگری میخواندیم، آن اتفاق ویژه رخ نمیداد.
آن لحن مردانه اعتراضی باید بیان میشد و بهمین دلیل چهار ساعت با مهدی دارابی کار کردم که چنین لحنی را بخواند. جالب است که یک ساعت بعد از پخش این قطعه، آن رابا صدای بلند در خیابانها شنیدم که حس خیلی خوبی داشت.
دیگر برای چه کارهایی این حس را تجربه کردی؟
برای قطعه «ماه عسل» محمد علیزاده هم چنین اتفاقی رخ داد اما دوست ندارم از بقیه کارهایم که این اتفاق برایشان افتاه اسم بیاورم.
منظورت کدام کارها است که دوست نداری اسمی از انها بیاوری؟ با خوانندهاش مشکل داری؟!
تقریبا. دو نفر راهی رابا هم شروع میکنند، شما برای او نقشه میکشید که پیشرفت کند و بتوانید با هم دیگر روزهای خوبی بسازید. ولی وقتی او تصمیم می گیرد مسیرش را از قصد عوض کند، بازی عوض میشود. یکی از خوانندههایي که من قبلاً با او همکاری میکردم، میتوانست همین حالا مجاز باشد ولی این راه رابه آیندهاي با پول بیشتر ترجیح داد. اگر او حرف من را گوش میکرد و به قراردادهایش با من و شرکتهاي دیگر عمل میکرد، میتوانست همین حالا روی صحنه باشد.
یعنی کار مدیر برنامه هم انجام می دهي؟ یا پرودیوسر هستی؟
من پرودیوسری هستم که صفر تا صد کارهای یک آدم با استعداد را انجام میدهم و به او برای رشد کردن کمک میکنم و وقتی به درآمدزای رسید، با او درصدی کار میکنم.
البته اینکار را فقط برای کسانی انجام میدهم که واقعاً مستعد باشند؛ اینکار را همه ی پرودیوسرهای دنیا انجام میدهند. من از همان اول به پول فکر نمیکنم و می توانم باعث رشد کسی شوم که آینده و زندگی اش تغییر کند.
پیشنهادهای زیادی دارم که میگویند کار را انجام بده ولی اسم خودت را نزن!
پس خودت را پرودیوسر می داني؛ در حالیکه خیلیها می گویند در ایران پرودیوسر نداریم.
من یک پرودیوسر هستم؛ نخستین نمونهاش هم همان خواننده بود که خودش نخواست به مسیر مجاز و برگزاری کنسرت وارد شود. دومین نمونهاش هم «هوروش بند» است. من یا کار نمی کنم یا فقط کار مجاز انجام می دهم؛ در حالیکه پیشنهادهای زیادی دارم که می گویند کار را انجام بده ولی اسم خودت را پای آن نزن!
خواننده غیرمجاز اگر به جنگ شادی و عروسی نرود، پول در نمیآورد و پولهایي که از این راه به دست می آیند، اصلاً در برابر درآمد کنسرتهاي رسمی به حساب نمی آید.
بعضیها می گویند خوانندههایي که مجاز میشوند کارشان حس و حال قبل را ندارد و طبق معمولً موفق نمیشوند. تو با این نظر موافقی؟
این برای قدیم بود. در حال حاضر به غیر از برخی کلمههاي خارج از چارچوب، هیچ مرزی بین موسیقی مجاز و غیرمجاز وجود ندارد. می توان کلمات را طوری کنار هم چید که مشکلی نداشته باشد. من به هر خوانندهاي که برای کار پیشم می آید میگویم حتما برو و مجوز بگیر چون شهرت بدون فعالیت رسمی و کسب درآمد هیچ فایدهاي ندارد.
خب این نکته در مورد خودت هم وجوددارد. چون تعداد کارهای هیتی که با خوانندههاي که هنوز مجاز نشده اند داشتی خیلی بیشتر است.
خوانندههاي غیررسمی ما انعطافپذیری بیشتری دارند.
فکر می کني خوانندههاي غیررسمی استعداد بیشتری هم دارند؟
نه. تنها نکته آن ها این است که انعطافپذیرتر هستند و قدرت ریسک بیشتری دارند. بعضی خوانندههاي مجاز ما زیاد اهل ریسک نیستند و از من تکرار خودشان را می خواهند. همین باعث می شود که سیر نزولی داشته باشند.
محسن چاوشی یکی از نوستالژیهاي من است
شاید بتوان گفت یکی از کسانی که قدرت این ریسک را داشت و کارهای متفاوتی انجام داد، محسن چاوشی بود.
آفرین! من تا به حال برخوردی با محسن چاوشی نداشتهام ولی صدایش را دوست دارم. اگر او همان گونه محسن چاوشی هشت سال پیش بود، هم اکنون کاملاً فراموش میشد. او موسیقی راک و تلفیقی را امتحان کرد ودر کلام هم سراغ تجارب جدید رفت. محسن چاوشی انعطافپذیر بود، پس ماند ودر ادامه هم خواهد ماند.
کسیکه می تواند خودش را نگه دارد و به روز کند، آدم زرنگی است. من روزی دو ساعت برای به روزکردن خودم وقت میگذارم؛ مجلههاي خارجی میخوانم و برای وسائل سختافزار و نرمافزارهایی که لازم دارم، هزینه می کنم. خوانندههاي قدیمی اگر میخواهند همان گونه در بازار بمانند، باید به روز باشند.
حتی محسن چاوشی بابت این تغییرات ریزش مخاطب هم داشت.
یقیناً تغییرات، ریزش مخاطب دارد ولی در ادامه جذب مخاطبِ بیشتری خواهد داشت؛ البته اگر این تغییرات با فکر و درست باشد. یقیناً محسن چاوشی هم این تغییرات رابا فکر انجام داده ودر حال حاضر هم خیلی خوب مسیرش را ادامه می دهد.
دوست داری با چاوشی همکاری داشته باشی؟
محسن چاوشی یکی از نوستالژیهاي من است. این نکته را هم بگویم که دلم برای نخستین آلبوم رسمی محسن چاوشی تنگ شده و دلم یک کار پاپ به روز از او می خواهد. من ترانههاي حسین صفا را واقعاً دوست دارم چون از زاویه دیگری به ترانه نگاه میکند و با محسن چاوشی به معنای واقعی هماهنگ هستند.
موزیک خاصی با صدای محسن چاوشی بوده که پس از شنیدنش حس کنی اگر خودت تنظیم میکردی اتفاق بهتری برای آن میافتاد؟
قطعات «دوست داشتم» و «تهران که دریا نداره» اگر برای من بود، انها رابه شکل دیگری تنظیم میکردم. اما کارهایی که خود محسن چاوشی تنظیم می کند را خیلی دوست ندارم.
حتی قطعه «کجایی؟» که تا آن اندازه شنیده شد را هم دوست نداشتی؟
گاهی اوقات شعر و ملودی آن قدر نیرومند است که با هر تنظیمی موفق می شود. زمانی نقش تنظیمکننده مشخص میشود که با یک شعر و ملودی که شصت، هفتاد درصد کیفیت دارد کاری کنی که کیفیتش به نود یا صد در صد برسد.
برعکس آن هم امکان پذیر است؛ مثلا با یک تنظیم بد، کیفیت یک اثر را از 90 به 40 درصد برسانی.
اگر کار کسی مثل محسن چاوشی باشد، بعید است اینگونه شود ولی برای خوانندهاي که در حال رشد است یقیناً نابودی به دنبال خواهد داشت.
از نوستالژی گفتی؛ می خواهم به گذشته برگردیم. شروع دوباره موسیقی در ایران و هنرمندان آن دوره، برای خیلیها انگیزه ورود به دنیای موسیقی بود. این انگیزه برای تو هم وجود داشت؟
آن زمان کارهای سعید شهروز و شادمهر عقیلی را واقعاً دوست داشتم و پیگیری می کردم.گروه «آریان» هم در زمان خودش بیحریف بودو همه ی کارهایش را میشنیدم.
واقعاً دوست داشتم در آلبوم «رمانتیک» شهاب رمضان حضور داشته باشم
در بین تنظیمکنندههاي آن زمان هم کسی بود که کارهایش را دوست داشته باشی؟
تنظیمهاي بهروز صفاریان در آلبومهاي «شبح» و «غریبه» برایم جالب بودند. در حال حاضر هم بین تنظیمکنندهها، میلاد ترابی، حامد برادران و سیروان خسروی را دوست دارم.
بین کارهایی که سیروان خسروی تنظیم کرده، قطعهاي بوده که دوست داشته باشی آن رابه شکل دیگری تنظیم کنی؟
سیروان خسروی در آلبومهاي «رمانتیک» شهاب رمضان و «عشق من باش» بهنام صفوی فوقالعاده کار کرده است. من واقعاً دوست داشتم در آلبوم «رمانتیک» حضور داشته باشم.
چند قطعه را نام می برم، نظرت را درباره تنظیمهاي آن ها بگو. قطعه «غیر معمولی» محسن چاوشی؟
به همان شکل خوب است و دوستش دارم.
«احساس آرامش» از احسان خواجه امیری؟
نظری ندارم.
قطعه «جز تو» محمد علیزاده؟
«جز تو» محمد علیزاده واقعاً تنظیم خوبی دارد. میلاد ترابی تنها تنظیمکنندهاي است که با من همفکری میکند و به من نزدیک است. در آلبوم جدید محمد علیزاده هم قطعه «عشقم این روزا» را خیلی دوست داشتم.
«دنیا دیگه مثل تو نداره» بنیامین بهادری؟
روح نیما وارسته شاد. او هنرمند خوش فکری بودو به معنای واقعی، سبک داشت. اگر «دنیا دیگه مثل تو نداره» برای من بود، آن رابه شکل دیگری تنظیم میکردم.
«عشق من باش» از بهنام صفوی؟
سیروان «عشق من باش» را خوب تنظیم کرده است. البته من هیچ علاقهاي به قطعات6 و 8ندارم . قطعه «چنین کنم چنان کنم» حامد همایون هم 6و 8 است اما من نمی توانم با این سبک ارتباط برقرار کنم.
اگر کسی می گوید حامد همایون تب است بیاید و چنین تبی بسازد
حامد همایون در مدت زمان بسیار کوتاهی توانست موفق شود. به نظرت او هم استعدادش را داشت یا فقط یک موج زودگذر است؟
حامد همایون قبل از شهرت هم یک کار با من داشت که ورژن جدیدش در آلبوم او منتشر شد. حتی اگر حامد همایون همین همین حالا تمام شود، به نظرم مسیرش را درست پیش رفته و به صد رسیده است. بنظر من محسن رجبپور پرودیوسر خوبی است که توانسته برند بسازد چون برندسازی در بازار کساد موسیقی کار بسیار سختی است.
محسن رجبپور در مراسم رونمایی آلبوم حامد همایون گفت که برای موفق شدن او، یک نسخه شش صفحهاي به او داده است. تو هم از این نسخهها برای خوانندههایت داری؟
من فقط به خوانندهام میگویم استراحت کن و روی کار موسیقی متمرکز باش. پول شاعر و آهنگساز را هم خودم می دهم و اگر یک استعداد واقعی پیدا کنم حتی به او حقوق هم می دهم. در دنیا هم اگر کسی خواننده است باید فقط به موسیقی فکر کند و دنبال اجارهخانه و مخارج نباشد.
در عین حال منتقدان حامد همایون میگویند که او یک موج است.
اگر موفقیت حامد همایون حتی یک تب سه ساله هم باشد و بگذرد، به هر حال زندگی او عوض میشود. اگر او و تیم کاریاش زرنگ باشند و بخواهند بیشتر بمانند، باید فکر کنند. ولی اگر فکر هم نکنند، حامد همایون از هر لحاظ از صفر به صد رسیده و موفق بوده است. اگر کسی می گوید حامد همایون تب است بیاید و چنین تبی بسازد.
به من می گویند اُورتور فلان آهنگت کاور است. من هم می گویم مگر کاور نیست؟ اما موفق می شود؛ تو هم اگر می توانی بیا و چنین کاری بساز تا موفق شود.
طبق معمولً در موسیقی ایران وقتی تب و تاب یک خواننده فروکش میکند، کلاً خودش هم محو میشود. فکر میکنی اگر خودت چنین تبی ایجاد کنی و خاموش شود، دوباره با شخص دیگری آنرا ایجاد خواهی کرد؟
این که خوانندههاي ما پس از چند سال محو می شوند یعنی مشکل از خودشان است، وگرنه در موسیقی جهان کدام خواننده است که پس از چند سال محو شود؟ سیراب شدن، ترس از ریسک و تکرار باعث محو شدن خوانندههاي ما می شود. همه ی چیز به سقف آرزوها بستگی دارد. اگر سقف آرزوهای خوانندههاي ما بینهایت باشد، یقیناً حضورشان دائمیخواهد بود.
شرایط بازار طوری است که قابل پیشبینی نیست؛ تو فرمول خاصی برای کارهایت داری که اینطور با قاطعیت صحبت می کنی؟
درباره بحث استعدادها باید بگویم که چنین آدمهایي انگشت شمار و شاید یک یا دو نفر هستند. ما کار تیمی انجام می دهیم و وقتی یک صدای جدید میگیریم در جمع خودمان آنرا پخش میکنیم و از همه ی می خواهیم که آنرا نقد کنند. اگر نتوانند نقد کنند پس یعنی صدای خوبی است.
ما یک تیم هشت نفره هستیم که درصد موفقیت هر کار را میسنجیم و یک برآیند کلی برای آن درنظر میگیریم. من در عرض پنج ساعت تنظیم یک قطعه را انجام می دهم در حالیکه برای پیش تولید آثار هوروش بند، چهار ماه زمان صرف کردیم چون میخواستیم کارهای گروه در کوتاهترین زمان ممکن پس از انتشارشان موفق شود.
در کارهایی که فکر و ایده من نبوده و صرفاً اپراتور بودهام، موفقیتی نداشتهام
برای تمام قطعاتی که تنظیم می کنی چنین روندی داری و مشورت می کنید؟
اگر سرمایهگذار و پرودیوسر خودم باشم یا برای مدیریت هنری قطعات خواننده پول گرفته باشم، اینکار را انجام می دهم. ولی وقتی یک خواننده صرفاً بگوید اینکار را تنظیم کن، این پروسه را نخواهیم داشت. من کارهای زیادی دارم که موفق نبودند؛ در کارهایی که فکر و ایده من نبوده و صرفاً اپراتور بودهام، موفقیتی نداشتهام.
اثری هم داشتهاي که فکر می کردي موفق شود اما شکست خورده باشد؟
روی قطعه دوم هوروش بند «مجنون» مشورت نکردیم و موفق هم نشد. بین چهار اثر هوروش، تنظیم این قطعه را خیلی دوست دارم ولی اتفاق خاصی برای آن نیفتاد. قطعه «بیا بازم» از آرش هم داستان جالبی داشت؛ قرار بود برای یک مشتری کارهایی انجام دهیم که این قطعه هم بین انها بودو تصمیم داشتیم آن رابه صورت
هاوس تنظیم کنیم. تصمیم گرفت این موزیک را خودش بخواند و جالب این جا است که نسخهاي که از قطعه «بیا بازم» منتشر شد، ورژن اصلی نبود
اما توانست موفقیت چشمگیری داشته باشد. در تنظیم آن کار اشکالاتی وجوددارد ولی پس از انتشارش موزیسینهاي زیادی به من تبریک گفتند.
نکته جالب توجه این است که در گروه شما، همه ی هم دیگر را حمایت میکنند و هرکدام از اعضا که قطعهاي منتشر می کند سایرین تصویر پروفایل خودشان رابه کاور آن قطعه تغییر میدهند در حالیکه کمتر شاهد این حمایتها در عرصه موسیقی هستیم.
ما یک اتاق فکر داریم؛ روی عکس کاورها و تیزرها فکر می کنیم که اینبخش ایدههاي مجید فرهبد است. بخش شعر و ملودی مربوط به آرش است و برای آهنگسازیهاي عجیبوغریب، خود مهدی «دارابی» فکر میکند ودر بخش تنظیم هم من ایده میآورم.
ولی آرش و حمید و مهدی و مجید و دیگر دوستان در مشورتها ي گروهی حضور دارند. حمایت اعضای گروه ما از هم قبلاً دلی بود ولی هم اکنون هدفمند است. ما یک تیم هنری هستیم که کارهای خوب منتشر می کنیم و به تبع آن از هم دیگر هم حمایت می کنیم. اگر قطعهاي خوب نباشد، یقیناً این تیم اجازه انتشار آنرا نمی دهد
نخستینبار که فعالیت هوروش رابه شکل جدی آغاز کردیم، بچهها بدلیل لطفی که به من داشتند، از گروه حمایت کردند. از این اتفاق بازخوردهای مثبتی گرفتیم و برای همین تصمیم گرفتیم هرکسی از جمع ما قطعهاي منتشر کرد، سایرین وی را حمایت کنند.
اگر پول داشته باشید ده درصد استعداد دارید و اگر پول نداشته باشید استعداد بالایی دارید!
اوایل صحبت گفتی که بیپولی کشیده بودی. آن زمان شده بود کاری را صرفاً به خاطر پول انجام دهی؟
متأسفانه ایدهها و تنظیمهاي خیلی خوبی رابه خاطر بیپولی با قیمت پایین به آدمهایي دادم که اصلاً نمیدانستند احساس یعنی چه! وادار بودم و کاری نمیتوانستم انجام دهم. من دنبال پول بودم و پول هم پیش کسانی بود که اغلب انها استعداد نداشتند. یک معادله عجیبی وجوددارد؛ آن هم این که اگر پول داشته باشید ده درصد استعداد دارید و اگر پول نداشته باشید استعداد بالایی دارید!
هم اکنون اینطور نیست؟
در حال حاضر اول صدا را گوش می کنم و اگر آنرا تأیید کنم، با او جلسه می گذارم. اما اگر استعداد واقعی پیدا کنم، بدون این که پولی از او بگیرم، مدیریت هنری کارهایش را انجام میدهم و وقتی به بازدهی رسید، درصد می گیرم.
من تنظیمکننده گرانی هستم چون یک تنظیم را میبافم
یک نکته جالب درباره تو این است که بنظر می رسد مسعود جهانی به شکل جدی دنبال برندسازی برای خودش است. یعنی علاوه بر ذکر اسم خودت در انتهای کارها، از عکست روی کاور هم استفاده میشود. نکته بعدی این که در کاور چند اثر نام تو و خواننده بعنوان کسانی که باهم «فیت» دادهاند نوشته شده بود. واژه «فیت» طبق معمولً برای کارهای دو صدایی بکار می رود تو چرا از این عبارت استفاده میکنی؟
سالها با برندهای دیگر کار کردهام تا اسم مسعود جهانی را برند کنم و حالا میخواهم از اسم مسعود جهانی، دیگران را برند کنم. منظور من هم از عبارت فیت، فیت تنظیمی است. به این معنا که تنظیمکننده نمیخواند ولی پا به پای شما پیش می آید و با یک تنظیم معمولی تفاوت دارد.
خیلیها می گویند مسعود جهانی اینکار را میکند تا قیمت خودش را بالا ببرد.
من در حال حاضر خیلی کم سفارش تنظیم قبول می کنم. شما اگر تنظیمکننده باشید، قاعدتاً ترجیح میدهید روی یک نفر کار کنید و وقت بگذارید و پس از چند ماه از او چند ده میلیون سود بدست بیاورید تا این که بخواهید صرفاً یک تنظیم بزنید و چند میلیون کسب کنید. اگر خوانندهاي که استعداد دارد را برند کنید، بهتر است تا صرفاً یکی دو موزیک با یک خواننده پولدار کار کنید.
مسعود جهانی تنظیمکننده گرانی است؟
بله من تنظیمکننده گرانی هستم چون یک تنظیم را میبافم. به مشتری هم میگویم که میتوانم کپی کنم یا اینکه می توانم یک تنظیم مخصوص خودت طراحی کنم. موزیکهاي زیادی تا کنون با تنظیم من منتشر شده ولی اسمم روی آن ها نیست چون همان کارهای کپی هستند که مشتری خواسته با وقت و هزینه کمتر برایش بسازم
و طبیعتاً کیفیت مد نظر خودم در چنین قطعاتی وجود ندارد. اما هیچوقت در تنظیم کم نمیگذارم و حتی آن کارهایی که کیفیت مد نظر خودم را هم ندارند، بد نمی شوند. از سوی دیگر با برخی آدمها هم کلاً کار نمی کنم و رُک میگویم که استعداد خوانندگی نداری و بهتر است کار دیگری انجام دهی.
درد مشترک همه ی تنظیمکنندهها این است که چرا با کارهای ما زندگی خوانندهها عوض شده ولی زندگی ما عوض نشده؟
خودت به فکر خواننده شدن نیستی؟ چون اغلب تنظیمکنندههایي که خواننده شدهاند میگویند ما کارهایی داریم که دیگران نمیتوانند بخوانند و بهمین دلیل خودمان آن ها را میخوانیم.
دلیلش این نیست. من هم چنین فکری داشتم و میتوانستم خودم هم آلبوم منتشر کنم ولی به سراغ یک خواننده دیگر رفتم. درد مشترک همه ی تنظیمکنندهها این است که چرا با کارهای ما زندگی خوانندهها عوض شد هولی زندگی ما عوض نشده؟ من هم چنین نگرانی داشتم و برای همین هوروش بند را تشکیل دادم. اگر سمت خوانندگی میرفتم، کاراکتر خودم را خراب می کردم.
اگر بخواهی خودت را نقد کنی، همین حالا که به کارنامه کاریات نگاه می کنی چه کارهایی هستند که فکر می کني هیچوقت نباید انها را میساختی؟ یا بالعکس، بابت چه تنظیمهایي به خودت افتخار می کني؟
راستش خیلی از کارها بودند که دوست نداشتم انجام دهم و ترجیح می دهم درباره انها چیزی نگویم. درباره بخش دوم سوال هم باید بگویم که قطعه «به کی پُز میدی؟» تنها آهنگی بود که من رابا زندگی جدید آشنا کرد.
در آخر از همکاری با محمد علیزاده بگو که منجر به تولید تیتراژ «ماه عسل» شد.
ما پروژههاي خوبی با محمد علیزاده خواهیم داشت که فعلا نمیتوانم جزئیات انها را بگویم، البته قرار است یکسری کار بازاری هم با یک دیگر داشته باشیم. تیتراژ ماه عسل شروع یک داستان مفصل با محمد علیزاده بود. در کارهای تیتراژی، یکمقدار دستتان بسته است ولی وقتی کاری مختص خودتان باشد شرایط فرق میکند. در کل برای سال 96 برنامههاي زیادی دارم؛ می خواهم امسال جشن سالانه «موسیقی ما»، جشنواره موسیقی فجر و جشنواره فیلم فجر را فتح کنم.
و کلام آخر؟
من عاشق موسیقی سنتیام و به فکر کار با خوانندههاي موسیقی سنتی و تلفیقی هم هستم.
همچنین صدای علی زندوکیلی را خیلی دوست دارم و به نظرم خواننده خوبی است. درباره هوروش بند هم بگویم که برای کارهای این گروه، به خارج از ایران هم فکر میکنم. آرتیست جدید امسال من هم مهدی آذر خواهد بود؛ موسیقی خوب و باکیفیت حق مردم ما است.