پارس ناز پورتال

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی پارس ناز : مهراب قاسمخانی گفت: در یک جریانی که برای بهنوش بختیاری و امیر تتلو پیش آمده بود، من بدون اطلاع این موضوع مطلبی منتشر کردم و من را بلاک کرد.

 

مهراب قاسمخانی: من وپیمان را فراموش کردند

خودش می گوید خانه نشینم. ماه هاست که کاری ندارم. البته ما خبر داشتیم که سال گذشته با یک کلاس فیلمنامه نویسی عده ای از بچه های خوش ذوق را دور خودش جمع کرد و تمرین هایش هم ادامه دارد اما اینکه یکی از بهترین نویسنده های طنز مملکت بیکار باشد، شاید معنی اش این است که اوضاع مان خیلی خوب است و نویسنده و سریال طنز خوب، زیاد داریم و دیگر احتیاجی به قدیمی ها و باتجربه ها نیست. شاید هم معانی دیگری داشته باشد. حرف هایی که مهراب قاسمخانی خودش بهتر می تواند بگوید.

 

در ماه های اخیر همیشه از او باخبر بوده ایم. اگر در جنجال شلوارک هم نبوده، با مطالبی که در اینستاگرام می نوشته و تعداد عجیب و غریب فالوئرهایش خودش را به رخ کشیده.

 

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

 

مهراب قاسمخانی و همسرش

مهراب قاسمخانی را در خانه اش ملاقات می کنیم و برخلاف اینکه می گوید انگیزه هایش برای کار کردن کم شده، خودش همچنان سرحال است و خوش مشرب.

 

حرف هایمان با او از تلویزیون و برنامه های طنز شروع شد اما همانطور که پیش بینی می کردیم به وضعیت جامعه و حال و روز مردم رسید. مصاحبه  با توجه به حرف های مهراب پر از نکته های جذاب است و خواندنی. همه ما از برادران قاسمخانی خاطرات و احساس خوشی داریم و گفتگو با آنها هم نمی تواند جز این باشد.

 

طنز نوشتن برای تلویزیون در کشور ما خیلی سخت است چون با اصناف، سیاست، مذهب افراد مشهور و … با هیچ کدام از اینها نمی توان شوخی کرد. چطور شما یک سوژه پیدا می کنید و فکر می کنید می توان آن را به طنز تبدیل کرد؟

 

– راستش خودم هم این اواخر گیج شده ام. یعنی نمی فهمم سراغ چه چیزی می توانم بروم. قبلا اینطور نبود. یکسری خط قرمزها بود، ما آنها را می شناختیم و به آنها عادت کرده بودیم.

 

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

 

مهراب قاسمخانی در کنار خانواده لیست نوشته شده ای در این باره وجود دارد؟

– مشکل این است که هیچ چیزی وجود ندارد ولی من آنقدر به این خط قرمزها عادت کرده ام که بدون اینها حتی نمی توانم فکر کنم. یعنی از همان اول که نوشتن را شروع می کنم از اول با اینکه «این نمیشه»، «این نمیشه» شروع می کنم. پارسال یک کارگاه طنزنویسی برگزار کردم، یک تکلیف بچه ها این بود که یک شخصیت کامل و جامع برای من طراحی کنند و از همان اول هم به آنها گفتم با رعایت خط قرمزها باشد.

 

مثلا یکی شخصیت یک خانم آرایشگر را طراحی کرده بود، گفتم نه؛ چون محیط کارش را نمی توانی نشان بدهی، این کاراکتر به درد سریال نمی خورد. همه اینها را ما حفظ هستیم ولی باز هر بار سورپرایز می شویم. مثلا یک خط قرمز جدید در این چند ساله پیدا شده به اسم ارزش های خانواده یا لایف استایل زندگی.

 

در سریال شمعدونی به همین مورد گیر دادند؟

– من چون از شمعدونی دو سه قسمت بیشتر ندیدم، نمی توانم بگویم چه موردی بوده. من فقط طراحی صحنه آن را انجام دادم. این مساله لایف استایل از ساختمان پزشکان شروع شد که مثلا می گفتند اینها سبک زندگی غربی را ترویج می کنند. این یک خط قرمزی بود که قبلا وجود نداشت و من اصلا نمی دانستم چیست ولی می گفتند دکوراسیون خانه غربی است.

 

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

 

خانواده قاسمخانی

چه کسانی می گفتند؟

– هم افرادی در صدا و سیما و هم از جاهای دیگر اشخاصی که زورش را دارند و به صدا و سیما فشار می آورند و متاسفانه صدا و سیما اجازه می دهد فشار بیاورند و تسلیم می شود. وقتی هم یک بار تسلیم شود دیگر تمام است. برای همین من نمی فهمیدم چه چیز آن خانه غربی است…

 

یعنی یک سبکی که شاید خیلی ها در کشور خودمان به همان شکل زندگی می کنند.

– بله یا مثلا می گفتند تجمل گرایانه است، در صورتی که من یکسری وسیله دست دوم و خیلی ارزان خریده بودم و مطمئنم لوازم آن خانه از خانه هر کسی ارزان تر بود. من اتفاقا هنوز از همان مبل استفاده می کنم و فقط روکشش را عوض کرده ام. الان همین خانه ما هم که قبلا لوکیشن شمعدونی بود، از نظر آنها تجمل گرایانه محسوب می شود. آنها می گفتند این خانه تجملی است، ولی نیست.

 

این یک خانه 40 ساله قدیمی است و برای دکورش از آجر استفاده کردیم که یک متریال کاملا بومی است و من از ارزان ترین آجر موجود در بازار استفاده کردم. حتی برای کف آن سرامیک درجه چندم گرفتیم. این یک خط قرمز جدید است که من اصلا آن را نمی فهمم که اگر مثلا کسی خوش لباس باشد، یعنی غربزده است یا اگر خانه ای خوش تصویر باشد، قرتی بازی است و ما باید از قرتی بازی جلوگیری کنیم و این خط قرمزی است که هیچ تعریفی ندارد. من می توانم خط قرمزهای سیاسی را بفهمم یا بدانم که مثلا نباید سمت شوخی های جنسی بروم یا حتی مسائل مذهبی ولی این را نمی فهمم. مثلا خیلی راحت از همان اول می گویم کاراکتر با لهجه نمی گذارم. حالا چه به قصد شوخی و چه به قصد توهین.

 

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

مهراب قاسمخانی و پیمان قاسمخانی

منتها این از آن چیزهایی است که من نمی فهمم یا مثلا نمی فهمم کجای زندگی کاراکترهای ساختمان پزشکان تجمل گرایانه بود. در توجیه این حرف هم می گفتند چرا تابلوی گورخر روی دیوار است! من نمی فهمم چرا این تابلو تجملی است؟ این تابلو را من از شهر کتاب خریدم و چیزی نیست که از خارج آورده باشم یا از اینترنت گرفته باشم و بعد چاپ کرده باشم، تابلویی است که کنار خیابان هم آن را می فروشند.

 

من مدت ها در این باره سرچ کردم چون یک مستندی هم برای ساختمان پزشکان به نام «ضلع غربی ساختمان پزشکان» ساختند که طرح جلدش هم نماد تصویر گورخر بود. در دو سه بخش از این مستند گفته بودند «فکر می کنند ما این گورخرها را متوجه نشده ایم» و بعد تصویر گورخر نشان می دادند و آهنگ طالع نحس روی آن گذاشته بودند! من هر چه سرچ کردم واقعا نماد هیچ چیز نبود. نه ربطی به فراماسونری داشت و نه هیچ چیز دیگری!

 

این مستند را چه کسی ساخته بود؟

– نمی دانم.

 

جایی هم پخش شد؟

– به صدا و سیما و خود ما و یکسری از ارگان ها و مجلات دادند. منتها جلد دارد و تدوین  و مصاحبه و گفتگو با کارشناس و … ولی این نماد گورخر را من واقعا نفهمیدم گورخر در دنیا نماد چه چیزی است؟

 

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

مهراب قاسمخانی با این معیارها اگر الان شروع پایتخت بود شاید به آن هم مجوز نمی دادند چون اوایل به لهجه آن اعتراض شد ولی سازمان مقاومت کرد.

– در هر صورت که چهار فصل ساخته اند. من متاسفانه از هر فصل یکی دو قسمت بیشتر ندیده ام. یعنی کلا فیلم و سریال ایرانی نمی بینم. مثلا 10 سال اخیر شاید هفت، هشت بار سینما رفته ام که آن هم مثلا 5 فیلم نویسنده اش پیمان بوده. فیلم ها و سریال های خارجی را می بینم. گرچه این ژانر خانوادگی و اجتماعی را که خودمن داریم حتی در سینمای هالیوود هم باشد نمی بینم چون حوصله ام را سر می برد.

 

پس فیلم های آقای فرهادی را هم ندیده اید؟

– جدایی را دیدم و خیلی هم دوست داشتم ولی از همان اول خودم را درگیر این فیلم ها نکردم. به نظرم بچه های پایتخت یک هوشمندی داشته اند که هنوز به آنها گیر نداده اند.

 

هوشمندی است یا روابط و …؟

– شاید اعتبار هم باید داشته باشید که قطعا ما نداریم. یعنی الان دو سال است که من کار نکرده ام، کسی هم پی ام نیامده. نه من و نه پیمان؛ لابد احساس دلتنگی برای ما وجود نداشته. به نظر می رسد خیلی جای ما خالی نیست.

 

در یکی دو سال اخیر چند بار هم این صحبت شد که تلویزیون باید نشاط آفرینی کند و برنامه های مفرح بیشتر شود ولی در حد تولید هیچ حرکتی صورت نگرفت.

 

– نه هیچ کاری انجام نشد. یعنی یک کارهایی انجام می شود که من همینطور یک قست یک قسمت از بعضی از آنها را می بینم. هیچ کدام چیزی نیست که در ذهن ها بماند.

 

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

 

مهراب قاسمخانی و دخترش شاید برآیند آن ماجرا راه اندازی شبکه نسیم بود.

– بله ولی در تلویزیون هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. کارهایی ساخته می شوند که هیچ کیفیتی ندارند و وقتی تمام می شوند، یک هفته بعد به کل فراموش می شوند. من خودم شخصا می بینم که انگیزه ای برای کار کردن ندارم. شاید هم من یک مقدار لوس هستم و می خواهم احساس کنم که دل شان می خواهد من برای شان کار کنم ولی وقتی می بینم که بود و نبودم برای شان مهم نیست و بعد از پانزده بیست سال کار کردن خیلی اهمیت ندارد که باشم یا نباشم، شل می شوم.

 

شاید روند تلویزیون اینطور باشد. یعنی اغلب کسانی که در این سال ها کار می کنند، کسانی هستند که خودشان را تحمیل می کنند و تلویزیون هیچ برنامه ای ندارد که دنبال کسی برود. مهران مدیری هم همینطور برگشت یعنی خودش آمد.

– تلویزیون از اول هم همینطور بود. مدیریت هم که تغییر کرد، فرقی نکرد. اولا همیشه نگاه «ما» و «شما»یی در تلویزیون وجود دارد. مثلا یک زمان هایی که می خواهند به ما خیلی حال بدهند، در جلسات دور یک میز می نشینیم، می گویند ما مثل شماها آن طرف میز هستیم! یعنی کماکان خودشان را متفاوت می بینند ولی هنوز ما خودی نشده ایم و بعد از 15 سال از بابت ما نگرن هستند. در حقیقت ترجیح می  دادند به جای ما کسانی بودند که از ما کم دردسرتر بودند و نگاه شان را بیشتر می پسندیدند و چون چنین افرادی نیستند از ما استفاده می کنند.

 

یعنی اگر چنین افرادی باشند، ما را نمی خواهند. من فکر می کنم الان به نگرشی رسیده اند که مردم برایشان مهم نیستند. یک زمانی چون مردم اهمیت داشتند، اجباری با ما کار می کردند. یعنی می گفتند حالا چون مردم دوست شان دارند، ما از اینها استفاده کنیم. الان به نظر می رسد خیلی مهم نیست که این سریال خوب است، مردم دوستش دارند یا ندارند. فکر می کنم یک مقدار خسته شده اند و وا داده اند.

 

برای اینکه می دانند مردم خیلی تلویزیون نگاه نمی کنند. من این را در کارهای خودمان می فهمیدم. مثلا در شب های برره واقعا خیلی شب ها پلیس ما را از لوکیشن بیرون می آورد، به خاطر ازدحام مردم برای یک عکس یا یک امضا. تازه شب های برره خودش کار خوبی بود، نقطه چین کار خوبی هم نبود ولی باز هم جلوی لوکیشن آن هم جمعیت زیادی می آمد.

 

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

 

شقایق دهقان و مهراب قامسخانی آن دوره مردم فرق می کردند؛ رسانه و فضا هم فرق می کرد.

– بله، آن موقع مردم استادیوم هم می رفتند ولی الان به نظر می رسد ذائقه مردم هم تغییر کرده. الان مردم هم یکسری سریال های ترکی می بینند و دیگر آن علاقه هم نیست و ما مشتری نداریم. درست مثل فوتبال، اصلا کسی تصور می کرد یک زمانی پرسپولیس در ورزشگاه آزادی بازی داشته باشد و فقط چهار پنج هزار نفر بروند؟ آن زمان هم پخش زنده بود ولی مردم می رفتند. الان نمی دانم چه اتفاقی افتاده، به نظر می رسد حوصله نیست.

 

شاید چون دسترسی مردم بیشتر شده و بهترین فوتبال های اروپایی را می بینند و حق انتخاب دارند و اینجا هم استادیوم رفتن سخت است و بازی هم در زمین کیفیت ندارد، استادیوم نمی روند. در مورد تلویزیون هم همین است. شاید چون می توانند گیم آف ترونز را ببینند…

 

– من خودم ترجیح می دهم قسمت جدید گیم آف ترونز را ببینم تا قسمت جدید سریال خودم را ولی هنوز می بینیم مردم برای والیبال می روند. یعنی هنوز هم اگر ما بتوانیم آن میزان هیجان را به مردم بدهیم، استقبال می کنند. والیبال به مردم حال داده، خوب هستند، خوش تیپ هستند، خوب بازی می کنند و مردم دوست شان دارند و به ورزشگاه هم می روند.

 

در این شرایط چه می شود که با این وصفی که از تلویزیون و وضعیتش گفتیم، کسی مثل مهران مدیری حاضر است بیاید و بخواهد با تلویزیون آشتی کند؟

– برای خود من تلویزیون جذاب تر است و ترجیح می دهم کارم در تلویزیون باشد. الان فیلمی که در رسانه تصویری دویست سیصد هزارتا می فروشد، کلاهش را به هوا می اندازد. فکر کن برای یک کاری زحمت بکشی و عرق بریزی، فقط دو میلیون نفر ببینند تا اینکه یک کاری از تلویزیون پخش شود و در کمترین حالت 20 میلیون نفر آن را ببینند. این خیلی حال آدم را بهتر می کند. من قهوه تلخ را ندیدم ولی شاید اگر از تلویزیون پخش می شد، بیننده خیلی بیشتری داشت. شاید برگشت مهران مدیر هم به خاطر تعداد بیننده کم است.

 

اما الان ماه رمضان گل برنامه های تلویزیون است. تلویزیون ما همه زورش را می زند، این می شود. نمی شود در طول سال شبکه ها برنامه داشته باشند و رقابت کنند؟

– من برنامه های ماه رمضان را ندیده ام اما نمی شود و به نظر من هر روز بدتر می شود. من با گروه قبلی که سر کار بودند واقعا از نظر فکری مشکل داشتم. بدون تعارف آقای ضرغامی را اصلا دوست نداشتم، مدیر بدی بود و از طرف دیگر دیدم مدیرهایی که دوست داشتم مثل آقای پورمحمدی و تخشید را کنار گذاشته بودند که به نظرم دوره طلایی تلویزیون ما دوره اینها بود اما حالا که زمان گذشته و مدیریت جدید آمده و آقای پورمحمدی و آقای تخشید برگشته اند، من هنوز اتفاقی ندیده ام.

 

شاید همانطور که الان درباره وضعیت کشور بعد از دو دولت قبلی فکر می کنیم هنوز باید فرصت بدهیم. شاید اتفاق های بد قبل جبران شود و همانطور که هنوز در کشور اتفاق خاصی رخ نداده اما همه امیدوار هستند، من در مورد تلویزیون هم سعی می کنم مثبت نگاه کنم که آنقدر فضا خراب بوده، شاید درست کردنش یک مقدار طول بکشد. در حقیقت هم تلویزیون خیلی خراب شده بود و بچه ها فرار کرده بودند و کار نمی کردند.

 

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

 

شقایق دهقان، مهراب قامسخانی و سروش صحت

این آقای پورمحمدی چطوری است که همه دوست دارند با او کار کنند؟

– یکی این است که به کاری که می کند اعتقاد دارد. من این را خیلی دوست دارم و به نظرم مهم است آدم سفارش پذیری نیست؛ چه از بالا و چه از پایین. یعنی من نمی توانم بروم خودم را لوس کنم. از بالا هم همینطور. آن دوره یادم است سر سریال ساختمان پزشکان به شدت گفته بودند سریال پخش نشود. یعنی آقای دارابی جلوی پخش سریال را گرفته بود ولی ایشان آمدند و گفتند من پخشش می کنم و دعوایی راه انداخت که به قیمت این تمام شد که خودش از تلویزیون بیرون آمد، یعنی مشکلاتش از همانجا شروع شد ولی حاضر نشد سفارش قبول کند.

 

دلیل مخالفت آقای دارابی چه بود؟

– مصاحبه کرده بود و گفته بود بدآموزی دارد و فلان و فلان و … یکی هم اینکه از نظر کیفی سریال بدی است. بعد هم از ما تقدیر کرد و من از خودشان به خاطر کیفیت سریال تقدیرنامه گرفتم! یعنی یک بار به لوکیشن ما آمد و گفت خیلی خوب است و حتما باید سری دوم آن هم ساخته شود. به یک هفته نرسید مصاحبه کرد و گفت این سریال از نظر کیفی خوب نیست و نباید پخش شود.

 

بعد دوباره خودش از عوامل تقدیر کرد و گفت حتما باید ادامه این سریال را بسازید و باز به یک هفته نرسید مصاحبه کرده بود و گفته بود اصلا فکر ساخت ادامه آن را نداشته باشید! خب این آدم ثبات ندارد ولی در مورد آقای پورمحمدی این مورد را دوست دارم که یک تجربه ای را در این سال ها به دست آورده و اگر یک چیزی را دوست دارد، به آن اعتقاد دارد و می گوید من چنین آدمی را دوست دارم، حتی اگر شبیه من زندگی نکند. مثلا آقای پورمحمدی در خانه اش حوزه علمیه دارد و طبقه بالای خانه خودش را حوزه کرده. آنطور که می گوید زندگی می کند و من واقعا این را دوست دارم.

 

یعنی همینطور در خانه باز است و رفت و آمد می کنند؟

– در حیاط خانه اش کتابخانه عمومی دارد که مردم مجانی استفاده کنند.

 

خودش را که نمی توانیم ببینیم…

– نه اینکه وقت ندهد ولی اینها اصلا برایش جذابیت ندارد و مصاحبه نمی کند. خیلی آدم جالب و خاصی است. من با مدیرهایی کار کرده ام که در همان ابتدای کار می آیند و می گویند اینجای فیلمنامه که نمی شود یا این مورد مشکل دارد و نه اینکه غلط ساختاری از فیلمنامه بگیرند، فقط به موارد اخلاقی و … نگاه می کنند؛ مثل اینکه گشت ارشاد شما را گرفته باشد ولی وقتی با آقای تخشید جلسه می گذاریم، قبل از جلسه فیلمنامه را خوانده و راجع به آن حرف می زند و تحلیل می کند. پیشنهادهایی که می دهد، پیشنهادهای درستی است. من این گروه را دوست دارم ولی اینکه هنوز اتفاقی نیفتاده، من خوش بینانه نگاه می کنم و می گذارم پای اینکه شاید اوضاع آنقدر خراب بوده که درست کردنش زمان می برد.

 

آقای سرافراز چطور؟

– من اصلا ایشان را نمی شناسم و تاثیرش را هم ندیده ام.

 

شاید ایشان نخواهد این اتفاق ها بیفتد؟

– همه چیز ممکن است.

 

مثلا این برخوردی که به صورت رسانه ای آقای علیخانی را توبیخ کرد، حرفه ای نبود.

– به نظرم توبیخ بی معنی است. خودشان باید نظارت می کردند، اگر هم احسان کار بدی کرده که نباید این کار را می کرده، شما نباید پخش می کردید. از وقتی شما آن را پخش کردید، مسئولیتش با شماست. من نمی فهمم چرا این چند وقت از همه طرف به احسان علیخانی حمله می شود.

 

شما با همین کار نداشتن و … به اندازه یک سلبریتی فالوئر دارید، یعنی حتی از یک هنرپیشه ای که مردم بیشتر می بینندش، تعداد فالوئرهایتان بیشتر است.

 

– من معمولا زود عضو این شبکه ها می شوم، چون اینترنت باز هستم. یعنی زمانی عضو فیس بوک شدم که هنوز هیچ کس فیس بوک را نمی شناخت. اینستاگرام را هم خیلی وقت است که دارم ولی فکر نمی کردم اینقدر فراگیر شود. چندین سال بود که فراگیر نبود. اولین پست من مال چند سال پیش است ولی الان یک سال است که اینطور فراگیر شده.

 

یعنی سال پیش همین موقع تعداد کسانی که من را فالو می کردند بعد از دو سال به سی چهل هزار نفر رسید. برای من ماجرا از آن سفر پرحاشیه برزیل شروع شد. من هنوز برنگشته بودم که تعداد فالوئرهایم به 100 هزار نفر رسید و یک ماه بعد هم 200 هزار نفر شدند و الان هم از 400 هزار نفر بالاتر هستند و نزدیک به روزی 1000 نفر به آن اضافه می شود. من اول که وارد شدم فکر می کردم مثل فیس بوک قرار است فامیل ها و دوست هایم باشند و عکس هایشان را ببینم. اگر پست های اولم را بخوانید شوخی ها و مسائل شخصی در آن زیاد است که قرار نبود عمومی باشد ولی یکباره از دستم در رفت.

 

قطع رابطه اینستایی بهنوش بختیاری با مهراب قاسمخانی

 

مهراب قاسمخانی اینستاگرام الان یک رسانه است.

– من فکر می کنم خیلی باید بیشتر جدی گرفته شود و به نظرم در یکسری پیج ها باید تبلیغ شود ولی مثلا صفحه بهنوش بختیاری که یک میلیون فالوئر دارد و هر پستش را اقلا صد هزار نفر می بینند به نظرم یک نفر باید پول بدهد آگهی اش را در صفحه بهنوش بختیاری بگذارد.

 

الان بهنوش بختیاری تبلیغات می کند.

– من نمی دانم، من را بلاک کرده و نمی توانم ببینم.

 

چرا؟

– در یک جریانی برایش سوءتفاهم پیش آمد و من را بلاک کرد.

 

در مورد همان داستان تعداد فالوئر و …

– بله. من راستش واقعا خبر نداشتم. یک چیزی در مورد همین کار احمقانه فالوئر خریدن و … نوشتم و خوابیدم و این داستان درست همان زمانی بود که ایشان و آقای تتلو در این مورد با هم درگیر شده بودند. روز بعد دیدم در کامنت ها اسم بهنوش بختیاری و تتلو تکرار می شود. به صفحه هایشان رفتم و دیدم ماجرا اینجوری است و فوری هم پست گذاشتم که اگر کسی به این دو نفر توهین کند بلاکش می کنم و بلاک هم کردم.

 

کلا خوب بلاک می کنید.

– من تقریبا روزی چهل پنجاه نفر را بلاک می کنم.

 

خیلی ها هم به این مورد انتقاد کردند.

– هیتلر هستم، اگر می توانستم می سوزاندمشان!

 

همان روحیه دست بزن و … است؟

– مثل خانه ام است. شما از کسی خوش تان نمی آید راهش نمی دهید. چه معنی دارد کسی از شما خوشش نمی آید بیاید در خانه شما و به شما توهین کند؟

 

در چه صورت بلاک می کنی؟

– فقط اگر توهین کنند. هر انتقادی را می پذیرم و گاهی حتی جواب هم می دهم.

 

کامنت ها را می خوانی؟

– همیشه نه! ولی اگر بیکار باشم، حتما می خوانم. الان چون کار نمی کنم وقتش را دارم ولی توهین را حتما بلاک می کنم. مثلا یکی می آید می گوید متاسفم که کسی مثل شما در مملکت ما کار می کند و یک فحشی می دهد، بعد هم بلاک می کنی ناراحت می شود و می گوید جنبه انتقاد نداری! خب متاسفم، اینکه دیگر انتقاد نیست، من جنبه کنایه و توهین را ندارم.