پارس ناز پورتال

استاتوس عاشقانه (6)

استاتوس عاشقانه (6)

دختر کبریت فروش را یادت هست ؟
او کبریت را پشت به پشت روشن میکرد ، من اما سیگارم را …
من و او هر دو دنبال خاطره هاییم …
او از سردی هوا مرد اما من طولی نمیکشد … نگران نباش ؛ همه وجودم سردی هوای توست !
.
.
آدم برفی هم گفت : تو به جای هویج برایم سیگار بگذار ، خودم از پس بهار بر می آیم !
.
.
یک نخ آرامش دود میکنم به یاد ناآرامی هایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند …
یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولی هایم …
یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام …
یک نخ بغض به یاد تمام اشک های نریخته …
کمی زمان لطفا ، به اندازه یک نخ دیگر ، به اندازه قدم های کوتاه عقربه …
یک نخ بیشتر تا مرگ این پاکت نمانده !
فرستنده : سما
.
.
نپرس چرا سیگار میکشی ، بپرس چی میکشی که انقدر سیگار میکشی !!!
.
.
از آن سیگارهای روی لبت هم برایت کمتر بودم که توانستی به این راحتی ترکم کنی !
.
.
یک کام ، یک نخ ، یک پاکت ، یک جوانی ، یک عمر …
این تاوان سنگین اشتباه من است !
.
.
دیگری مرا سوزاند و من سیگار را …
.
.
این سیگار که در دست من است می سوزد و صدایش در نمی آید ؛ درست مثل خود من …

.
.
در سینه ام زخم های عمیقی هست ؛ انگار کسی مرا با زیر سیاری اشتباه گرفته …
.
.
عشق مثله سیگار میمونه ، اگه خاموش بشه میتونی دوباره روشنش کنی اما هیچ وقت دیگه اون مزه ی اول رو نداره …
.
.
خیالت تحقق می یابد با کمی تنهایی و پاکتی سیگار …
.
.
من و سیگار درد مشترکیم …
از هردویمان کسی خوب کام گرفت و بعد زیر پا له کرد درست زمانیکه به آخر رسیدیم !
.
.
میگن سیگار به آدم آرامش میده !
کاش یکی پیدا میشد بتونه قد یه نخ سیگار باشه …
.
.
درد مرد را یا مرد می فهمد یا دود سیگار …
.
.
بعضی‌ آدما با چشاشون گریه نمیکنن ، پا میشن یه سیگار بر میدارن و میرن تو بالکن …
.
.
تکلیف گفتنی ها که معلوم است …
زحمت نگفتنی ها هم می افتد بر گردن سیگار …
.
.
فقط دلم میخواست تو دوستم داشته باشی حتی به اندازه ی کشیدن یک نخ سیگار !
.
www.parsnaz.ir
.
سیگار تلقینی برای آرامش نیست
تسکینی برای درد هم نیست
فقط تنبیهیست برای من تا دیگر نخواهمت !!!
.
.
خاکستر سیگارم را به تو ترجیح دادم چون که او تنها حنجره ام را به آتش کشید و تو وجودم را …
.
.
تنها سیگارم غم مرا میفهمد ؛ همپای من میسوزد و دم نمیزند …
.
.
برای سفر به گذشته نیازی به ماشین زمان ندارم …
منِ خسته با یک نخ سیگار و چند پک عمیق ، هر روز به گذشته سفر میکنم !
.
.
کاش انتظار به اندازه کشیدن یک نخ سیگار بود !
.
.
نمی دانم عمر من زود به پایان می رسد یا این سیگار …
آتشش که زدم با خودم عهد کردم که آتش دلم را قبل از آتش سیگارم خاموش کنم …
.
.
این خاکستر که می بینی خاکستر سیگار نیست ، خاطرات منند که هر شب با خودم دود می شوند …
.
.
تو که نیستی انگار دنیا نیست …
هیچ چیز و هیچکس با من راه نمی آید در نبودت ! نه دلم و نه نفسهایم …
این جور وقت ها فقط چشمانم خوب اشک میریزند و سیگار هایم قشنگ دود میکنند …