پارس ناز پورتال

خدایا دیگه خسته ام

خدایا دیگه خسته ام

خدایا خسته ام … از این زندگی … از این دنیای به ظاهر زیبا …

از این مردم که به ظاهر صادق و با وفا …

خسته ام … از دوری …از درد انتظار از این بیماری نا علاج خسته ام

از این همه دروغ و نیرنگ خسته ام …

آری پروردگارم از این دنیا خسته ام از آدم هایش

از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام …

پس کو صداقت و محبت چرا اندکی محبت در میان دل مردم نیست چرا قطره ای از

عشق در چشمان بنده هایت نیست همش دروغ پیدا است همش نیرنگ پیدا است …

دیگر دست محبتی در میان مردم نیست

دیگر عشقی پاک و مقدس در میان مردم نیست سفره ی دل مردم همش دروغ

است … به ظاهر پاک و صادقانه است … ای خدایم ای معبودم خسته ام … کو

زندگی پاک و مقدسانه … کو دست عشق و محبت … کو سفره ی وفا و

صداقت …همه رفته اند و نیرنگ مانده است من خسته ام …از این همه

بی وفایی …از این همه درد انتظار …از این همه حسرت … از این همه اشک … از این

همه ناله و فغان … خسته ام … آری … خسته ام … از دست خودم خسته ام از

دست این زندگی که برایم سیاه بختی آورده است خسته ام …

از دست همه خسته ام…

از دست روزگار بی معرفت از دست  مردم بی معرفت … ای خدایم دیگر از

زندگی سیرم … از خودم سیرم … از دنیا سیرم… ای خدایم گوش کن صدایم …

من خسته ام…

خدایا کمکم کن خیلی وقته تنهام