پارس ناز پورتال

آف عشقی (88)

آف عشقی (88)

 

خدایا من را از این كه هستم رسوا تر ساز كه هر چه كنم برای تو باشد

 

 

خدایا به داده و نداده و گرفته ات شكر : كه داده ات نعمت است و نداده ات حكمت و گرفته ات امتحان

 

 

میخواستم تصویر با تو بودن را نقاشی كنم، دیدم فاصله بینمان در ورق جا نمیشود، كمی نزدیكتر بیا میخواهم با تو بودن را حس كنم

 

 

بودیم وكسی پاس نمیداشت كه هستیم، باشد كه نباشیم و بدانند كه بودیم.!؟!

 

 

زیاد میشه دیوار اتاقشون پر عکس میشه اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی

 

 

چطور بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟فكر كنم عاشقانه نبود ولی حرف حق بود…به من سر بزنید

 

 

انچه زیباست عزیز نیست انچه عزیزست زیباست وتو عزیزترینی

 

 

غربت را نبایددر الفبای شهری غریب جستجو كرد همین كه عزیزت نگاهش را به دیگری فروخت تو

غریبی

 

 

سهم هر كسی كه باشی

خوش به حال روزگارش

پاییزو زمستونش هم

میشه همرنگ بهارش

 

 

نه خلاف عهد كردم كه حدیث جز تو گفتم

همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

 

 

دیشب ز غمت خیمه به میخانه زدم باز …… با یاد لبت بوسه به پیمانه زدم باز

 

 

هوس بازان کسی را که زیبا است دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می ببنند

 

 

 100دفعه گفتم وقتی راه میری جلو پاتو نگاه کن, باز افتادی تو قلب من

 

 

چترم باز باشد یا بسته فرقی نمی كند ْ بی تو آسمان دلم همیشه ابری است …….

 

 

یكی میدونه دوسش داری یكی نیمیدونه دوسش داری..بیچاره اونیكه فكر میكنه دوسش داری

 

 

بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ، چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو

 

 

من برای سال ها مینویسم …… سال ها بعد كه چشمان تو عاشق میشوند……. افسوس كه

قصه ی مادربزرگ درست بود…… همیشه یكی بود یكی نبود

 

 

زندگی دفتری از خاطره هاست …یك نفر در دل شب یك نفر در دل خاك یك نفر همدم خوشبختی

 

 

هاست یك نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز كنیم عمرمان میگذرد ما همه همسفریم/

 

 

شاید زندگی ان جشنی نباشد كه انتظارش را می كشیدی اما حال كه به ان دعوت شدی تا

میتوانی برقص