پارس ناز پورتال

پیشگویی چگونه شکل گرفت؟

پیشگویی چگونه شکل گرفت؟
 
اولین كسی كه به فكر مسئله پیشگویی برای افراد بشر را در یك چهارچوب قرار دادی و تعیین شده مورد بررسی قرار دهد و اگر هم نه تعیین شده مورد بررسی قرار دهد صددرصد علمی و منطقی ، اما به هر حال یك فرمول قابل قبول برای این پدیدة مورد علاقة بشر كشف كند « میشل گوگولن » فرانسوی بود و شرح كارش در سال 1930 میلادی بود . او ابتدا به مسئله فال و پیشگویی اصلا” اعتقادی نداشت . اما بعد از چند سال مطالعه در نظر خود
 
نسبت به فال و فال بینی تجدید نظر كرد . دیگر آن را یك « دكان برای فریب ساده لوحان » نمی دانست بلكه آن را یك « شوخی » و بعد « سرگرمی » نامید . بعدها او معتقد به این شد كه نیروهای دیگری نیز در جهان وجود دارند كه می توانند در سرنوشت اشخاص در سراسر جهان تأثیر مثبت یا منفی داشته باشند و یكی از این نیروها تأثیر
 

ستارگان در سرنوشت بشر است . یكی از موافقان و طرفداران نظریة تأثیر اجرام آسمانی بر سرنوشت و كرانبی افراد بشر از مردم سوئیس به نام دكتر روژه فرانگین بود . كه خود طی چند مقالة مستدل مبتنی بر اطلاعات متقنن تاریخی سابقة توسل افراد بشر را به فال به 1800 سال قبل از میلاد مسیح « نزدیك به شش هزار سال قبل » رسانده و در ابتدای تاریخچة خود این نكته را ذكر كرده است كه علم نجوم نیز مثل همه شاخه های دانش اصلی مثل شیمی و طب و ریاضیات با انواع خرافات و اسطوره های آمیخته و ممزوج شده است .

علم ستاره شناسی در میان تمدن های باستانی (اكد ، سومر ، بابل ، آشور ) و بعد در ایران و سایر تمدن های غرب آسیا كه به تمدن بین النهرین معروف است بیشتر از دو جنبه رواج داشت وبه خاطر اعتقادی كه مردم چه از

 
طبقة عوام و چه خواص به پیش گوئی و « فال » داشتند این علم بیش از سایر علوم متداول حتی ریاضیات پیشرفت داشت . دو جنبة تصمیم علم نجوم یكی جنبة علمی و محاسباتی آن برای گشودن تدریجی اسرار آسمان و كائنات بود كه این جنبه تا زمان حاضر نیز ادامه یافته است ولی جنبة دوم آن ، همان پیش گوئی و پیش بینی آینده افراد بشر و تأثیر اوضاع كواكب بر زندگی روزمره افراد بشر بود . با وجود همه اختلافات و منازعات میان « منكران » و «
 
معتقدان » یك را ه باریك ایجاد تفاهم میان دو گروه وجود دارد و آن هم این است كه اغلب دانشمندان و مخصوصا” ستاره شناسان كه مراتب علمی آنان مورد قبول هر دو گروه است روی این نكته توفق نظر دارند . آن این است كه ( كره زمین ما ، تحت تأثیر اجرام سحاوس قرار دارد ) و بعد این طور نتیجه می گیرند كه وقتی اجرام سحاوس كه مواد طبیعی كه از مجموعة آنها كره زمین به وجود آمده است پس بر افراد بشری كه جزئی از موجودات همین ( كره تأثیر پذیر ) می باشند می تواند تأثیر بگذارند یعنی این كه حال و آیندة ما بسه به گردش سیارات و اوضاع چرخ فلك
 

است. در زمینه فال و فال بینی تا به حال كتابهای مفصل و متعددی به رشته تحریر در آمده است از جمله این كتب ، كتاب « فوق طبیعت » نوشته لیال و استون است . حال این سؤال مطرح است كه به راستی كسانی كه به فال اعتقاد دارند از فالگیر چه می خواهند ؟ این افراد چه مسایلی دارند كه عقل سالم و علم سالم قادر به درك و حل آن مسایل نیست ؟ چرا كمكی را كه می توانند از روانكاوانی ، روانشناسان ، پزشكان ، اشخاص مجرب و كار آزموده برای گشایش گره های مختلف زندگی شان دریافت كنند نادیده می گیرند و پول و وقت و انرژی خودشان را در اتاق های كوچك یا بزرگ ، محقر یا مجلل مدعیان پیش گویی و فال بینی به هدر می دهند ؟

نكته شگفت آور این است كه تعداد مبتدایان به فال در تمام روز به روز در حال از یاد و افزایش است و آنچه باعث تأسف بیشتر است این است كه نه تنها افراد عادی و بی سواد و كم سواد بلكه افرادی از طبقات روسنفكری اجتماع نیز به این خرافات اعتقاد دارند و این كاملا” طبیعی است كه كسی كه به فالگیر مراجعه می كند به طور حتم دردی و مشكلی و نیازی دارد والا افرادی كه به طور طبیعی زندگی می كنند و مشكلی ندارند كاری با سركتاب و رمال ، اسطورات یا ورق و تفاله چای و قهوه ندارد . داشتن همین « درد » فالگیر زرنگ و فرصت طلب را مطمئن می كند كه مشتری پرو پا قرص دیگری به تعداد مراجعان هر روزه و هر شب، او اضافه شده .

یكی از مهمترین « و شاید هم تنها » علل توجه عمومی به جماعت فالگیرها و فال بین ها این است كه بشر از آیندة خودش خبر ندارد و چون خبر ندارد به این جهت می ترسد و ترس ناشی از عدم تأمین آینده ، آن طور كه مورد انتظار و آرزوهاست كه سبب می شود كسانی پیدا شوند كه مدعی شوند كه به گونه های مختلف با عالم غیب ارتباط دارند و با ارواح ارتباط دارند آینده را پیش بینی می كنند و از گذشته و حال خبر دارند . اگر قبول داشته باشیم كه بشر به امید و آرزو زنده است و این نكته را نیز « مد » نظر داشته باشیم كه آرزوهای بشر ی پایان ناپذیر است خیلی خوب و آسان می توانیم به این نكته پی ببریم كه چرا بشر از آینده می ترسد .