تو مرا از آبى ریختنى سرشتى و در ظلمات سه گانه میان گوشت و پوست و خون، سكنایم دادى. نه مرا در كار خلقتم گواه گرفتى و نه كارى از آفرینش را بر دوش من گذاشتى و سپس، مرا تمام و كمال، بىهیچ عیب و نقص، بر هودج هدایت نشاندى و به سوى دنیا گسیل داشتى و مرا در گهواره كودكى با دستهاى ملاطفتت حفظ كردى و از میان غذاها، شیرى خوشگوار برایم برگزیدى و دلهاى پرستاران را بر من مهربان كردى و مهربانى مادران را به كفالت من گماشتى و مرا از شر جن و انس در امان داشتى و مرا در مسیر تعادل از پرتگاههاى زیادى و كاستى محافظت كردى.
پس تو بزرگ و عزیز و بلند مرتبهاى؛ اى بخشندگى محض واى مهربانى تمام!
خدایا! من شهادت مىدهم با تمامى وجودم، از قله حقیقت ایمانم و از بلنداى بناى محكم یقینم، با خلوص و صراحت توحیدىام و از اعماق پوشیده ضمیرم، با بندبند رگهاى دیدگانم و روشنایى چشمانم، با چینها و چروكهاى صفحه پیشانىام، با زوایاى حفرههاى وجودم، با نرمینه پرههاى بینىام، با تارها و دهلیزهاى پرده شنوایىام، با تكتك اجزاى لبهایم و با تمامى حركات كلام آفرین زبانم، با فراز و نشیبها و چم و خمهاى دهان و آروارهام و رستنگاه دندانهایم، با همه مجارى خوردن و آشامیدنم، با جزء جزء بشره مغزم و پوست سرم، بانخاع و رگهاى ریسمان گونه گردنم، با قفسه سینهام، با رگهاى طناب آساى حمایل بر دل و جگرم، با بندهاى پوشیده دلم، با اجزاى كنارههاى جگرم، با محتویات غضروفهاى دندههایم، با گیرههاى بندبند
آرى معبودم! اگر من و تمام خلق شمارندهات، همت كنیم و حرص بورزیم كه نعمتهاى قدیم و جدید تو را ـ نه سپاس بگزاریم كه ـ بشناسیم و در شماره آوریم، نمىتوانیم؛ محال است بتوانیم.
… و چگونه بتوانیم؛ در حالى كه خودت در كتاب ناطقت و اخبار صادقت گفتهاى:
«وَ اِنْ تَعُدّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصوها؛ اگر بخواهید نعمتهاى خداوند را بشمارید، نمىتوانید».
خدایا! مرا آزرمناك خویش قرار ده، بدانسان كه انگار مىبینمت و مرا آن گونه حیامند كن كه گویى حضور عزیزت را احساس مىكنم.
دعاى عرفه امام حسین علیهالسلام